تبیان، دستیار زندگی
محمدرضا شمس، محمد میرکیانی، علی خانجانی، فریده خلعتبری و اسدالله شعبانی درباره ی قصه گویی و قصه نویسی.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قصه‌گویی و قصه‌نویسی


سخنان محمدرضا شمس، محمد میرکیانی، علی خانجانی، فریده خلعتبری و اسدالله شعبانی درباره ی قصه گویی و قصه نویسی.

قصه‌گویی و قصه‌نویسی

محمدرضا شمس :جادوی «یکی بود، یکی نبود»/ چه خوب است که قصه‌نویس، قصه‌گو هم باشد

محمدرضا شمس، نویسنده کودکان و نوجوانان ، «یکی بود، یکی نبود» را عبارتی جادویی دانست و گفت: قصه‌ها همواره جذاب‌اند و مخاطبان خاص خود را دارند. هنوز هم بچه‌ها با شنیدن عبارت «یکی بود یکی نبود» جادو می‌شوند، چرا که قصه و افسانه، قالبی جذاب و تاثیرگذار است ، اما آنچه اهمیت دارد به‌روز كردن افسانه‌ها و درآمیختن آن با مفاهیم و موضوعات امروزی است.

شمس بر این باور است كه گرچه افسانه‌ها از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شوند، اما هركس، در هر زمان با توجه به شرایط موجود، محدودیت‌های جغرافیایی و شرایط اقلیمی به ویرایش قصه و افسانه و به روز كردن آن پرداخته و این امر، به ماندگاری این میراث ارزشمند كمك كرده است.

گردآورنده «افسانه‌های ملل» معتقد است: گاهی بازآفرینی افسانه‌ها، آن هم در دنیای شتاب‌زده معاصر، جذاب‌تر و تاثیرگذارتر است و اصلاً این به‌روزشدن، ویژگی ادبیات شفاهی است؛

شمس، جبران‌کنندگی را یکی از خاصیت‌های افسانه‌ها دانست و افزود: قصه‌ها تضادهای درونی ما را به ما نشان می‌دهند و ناتوانی‌هایمان را جبران می‌کنند. برای مثال «گرگ» در داستان «بز زنگوله‌پا»، نیمه تاریک مادر است. همان بخشی که به لحاظ روان‌شناختی به سایه رانده شده است. بنابراین نباید از قصه‌ها ترسید و جلوی انتشار آن را گرفت. وجود جن و غول و دیو، نه بچه‌ها را می‌ترساند و نه موجب رواج خرافه‌پرستی در آنها می‌شود. اینها بخشی از نیروهای درونی ما هستند و چه خوب که در قصه‌ها، همیشه و همیشه نیروهای مثبت بر بدی‌ها پیروز می‌شوند.

به گفته این نویسنده کودکان و نوجوانان، کسی که قصه می‌نویسد، بهتر است قصه‌گو هم باشد، زیرا بهتر می‌تواند به بازنویسی یا حتی بازآفرینی قصه‌ها بپردازد و لحن را به خوبی حفظ کند؛ چرا که اگر لحن و چگونگی روایت از بین برود، شیرینی داستان کمرنگ می‌شود.

شمس ترویج قصه‌گویی را در گرو حمایت نهادهای فرهنگی دانست و افزود: روزگاری تلویزیون و ماهواره با برنامه‌های بی‌محتوا و جورواجورشان نبود. پدربزرگ و مادربزرگ، پدر و مادر و بچه‌ها دور هم می‌نشستند و به قصه‌ گوش می‌دادند، یعنی قصه‌ها سه نسل را کنار هم می‌نشاندند و به هم نزدیک می‌کردند، اما امروز نسل‌ها از هم فاصله گرفته‌اند.

محمد میرکیانی : میل به شنیدن قصه فطری است

سردبیر پیشین «قصه ظهر جمعه با شما» با اشاره به این‌که امروز هم در رادیو، قصه می‌گویند، اما قصه‌گویی، رونق گذشته را ندارد، گفت: این مسئله به علاقه‌ مخاطبان برنمی‌گردد، زیرا میل و علاقه به قصه و قصه‌گویی، فطری است.

نویسنده مجموعه «قصه ما مَثَل شد» که داور جشنواره پویانمایی هم هست در پاسخ به این‌که تا چه اندازه می‌توان قصه‌ها و قالب قصه‌گویی را به روز کرد، گفت: قصه‌گویی یک ساختار هنری مستقل است؛ همان‌گونه که پویانمایی و سینما قالب‌های مستقلی هستند. منابع قصه می‌توانند برای تولید پویانمایی به کمک ما بیایند، اما قصه‌گویی و پویانمایی دو قالب متفاوت هستند.

علی خانجانی : شب چله در تقویم ثبت شود/ چرا از قصه که توجیه دینی و فرهنگی دارد حمایت نمی‌شود

علی خانجانی، مشاور مدیرعامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در امور با بیان این‌که شباهت میان قصه‌گویی و قصه‌نویسی تنها در خود واژه «قصه» است گفت: ارتباط مستقیمی میان قصه‌گو و قصه‌شنو وجود دارد و این دو با هم، قصه را پیش می‌برند، اما در قصه‌نویسی مخاطب غایب است و معلوم نیست قصه‌ای که نوشته می‌شود چه زمان به دست خواننده می‌رسد و او با قصه چگونه ارتباط برقرار می‌کند.

او با اشاره به این‌که قصه‌نویس هم باید چون قصه‌گو، رده سنی و میزان درک و فهم مخاطب را درنظر بگیرد، گفت: قصه‌نویس هم باید با دنیای کودکان و زبان و درک آن‌ها آشنا باشد اما حس و حال آنان را به هنگام خواندن قصه خود درنمی‌یابد در صورتی‌که در قصه‌گویی، ماجرا به گونه دیگری است. قصه‌گویی، یک جریان دوسویه است و قصه‌گو براساس حس و حال و شرایط روحی شنونده، قصه را جلو می‌برد.

او با اشاره به این‌که برای گفتن قصه‌های نوشته شده باید فرآیندی طی شود، گفت: ابتدا باید قصه‌ها خوانده و ساده‌نویسی شوند. ابهام‌زدایی و بازنویسی یا بازآفرینی قصه‌ها از جمله مراحلی است که باید پشت سر گذاشته شود تا یک قصه نوشتاری به قالب گفتار درآید.

او به ضرورت توجه مسئولان ارشد نظام به قصه‌گویی اشاره کرد و گفت: بچه‌ها قصه را دوست دارند چون قصه، آن‌ها را به یک دنیای سحرآمیز می‌برد. صدا و سیما می‌تواند به تقویت قصه‌خوانی کمک کند. معلمان آموزش و پرورش می‌توانند با قصه آشنا شوند؛ قصه‌ها می‌توانند زنده بمانند اگر متولیان فرهنگی از این قالب، حمایت کنند نه این‌که تلاش قصه‌گویان و کانون پرورش فکری و مکاتبات آنان با شورای فرهنگ عمومی برای ثبت شب چله در تقویم بی‌نتیجه بماند. وقتی یک حرکت هم توجیه دینی دارد هم فرهنگی چرا باید تا این اندازه مورد بی‌توجهی قرار گیرد؟

ابتدا باید قصه‌ها خوانده و ساده‌نویسی شوند. ابهام‌زدایی و بازنویسی یا بازآفرینی قصه‌ها از جمله مراحلی است که باید پشت سر گذاشته شود تا یک قصه نوشتاری به قالب گفتار درآید.

فریده خلعتبری: پدران و مادران امروزی، کارکرد و تأثیر هنر قصه‌گویی را نمی‌دانند

فریده خلعتبری، مدیر نشر شباویز به این‌که بچه‌ها از پند و اندرز خوششان نمی‌آید، گفت: از آنجا که بچه‌ها از مستقیم‌گویی خوششان نمی‌اید، قصه، قالب مناسبی است تا هم به آنها آموزش دهد و هم آنان را از دنیای واقعی دور کند و قوه تخیل‌شان را پرورش دهد. به همین خاطر، قصه تاریخ مصرف ندارد.

به گفته مدیر نشر شباویز، قصه همیشه باقی می‌ماند و همراه انسان است.

خلعتبری وجود لایه‌های متعدد را دلیل ماندگاری یک قصه دانست و افزود: قصه‌هایی با ما رشد می‌کنند و بزرگ می‌شوند که لایه لایه باشند. به این معنی که بچه‌ها لایه‌های سطحی را درک می‌کنند و بزرگ‌تر‌ها از کشف لایه‌های عمیق‌تر و پنهان لذت می‌برند.

به گفته مدیر نشر شباویز، گرچه کتاب، قالب مناسبی برای ثبت و ضبط قصه‌هاست، اما آن‌قدر توزیع کتاب نامناسب است که بچه‌ها و خانواده‌هاشان نمی‌توانند به راحتی به کتاب‌ها دسترسی داشته باشند. از سوی دیگر متولیان فرهنگی باید کتابخانه‌ها را تجهیز کنند. بی‌گمان تجهیز کتابخانه‌ها به ما کمک می‌کند تا کتاب راحت‌تر در اختیار بچه‌ها قرار گیرد. آن وقت می‌بینیم تلویزیون بیشتر بچه‌ها را جذب می‌کند یا کتاب؟ وقتی تلویزیون در دسترس است و کتاب نیست چه انتظاری می‌توان داشت؟

اسدالله شعبانی: جهان امروز به افسانه روی آورده است

اسدالله شعبانی، شاعر و نویسنده کودک و نوجوان، قصه‌ها و افسانه‌ها را گونه‌ای از بازسازی واقعیت دانست و افزود: قصه‌ها و اسطوره‌ها، واقعیت را به انسان نمایانده و بهتر زیستن را به او آموزش می‌دهند. همچنین دامنه تخیل مخاطبان خود را گسترش داده و با بردن آنها به جهانی خیالی و دیگرگون، حقیقت را به آنان نشان می‌دهند و ذهن و روحشان را تلطیف می‌کنند و با زبانی نمادین از نیازها و خواسته‌های درونی انسان‌ها سخن می‌گویند و با آشکار کردن آرزوهای پنهان آدمیان، تخیل آنها را برمی‌انگیزند.

مدیر نشر توکا،دنیای کودکان امروز را با دیروز متفاوت دانست و افزود: اگرچه امروز، همه‌چیز تغییر کرده و کودکان، آنچنان که باید و شاید‌ قصه را نمی‌شناسند و وسایل دیگری چون تلویزیون، ماهواره و بازی‌های نرم‌افزاری، جایگزین قصه و کتاب شده‌اند و دیگر کمتر مادری است که برای بچه‌های خود قصه بگوید، اما هنوز قصه‌گویی، بهترین روش برای برقراری ارتباط با کودکان و آموزش دادن به آنهاست و به این خاطر است که جهان امروز به افسانه‌ها روی آورده و توجهی ویژه به ادبیات شرق، چون هزارویک‌شب و داستان‌های مثنوی داشته است.

شاعر مجموعه «پرچم سبز درخت» معتقد است: متأسفانه، امروزه قصه‌های عامیانه ایران، کارکردهای اجتماعی و فرهنگی خود را تا حد زیادی، به‌ویژه در جوامع شهری از دست داده‌اند و یکی از دلایل اصلی آن، به پدید آمدن رقیبان قدرتمندی برای این‌گونه هنرهای قومی چون سینما، پویانمایی و ... برمی‌گردد و یکی از راه حل‌های اساسی برای حفظ این گونه هنرهای محلی و شفاهی، تبدیل این گونه‌ها به ژانرهای ادبی و هنری و با زبان معاصر است؛ همچنان که بازنویسی قصه‌های عامیانه برای کودکان و نوجوانان و تبدیل قصه‌های محلی اقوام مختلف ایرانی به فیلم یا انیمیشن، از دیگر روش‌های مۆثر برای پاسداری از افسانه‌ها و ادبیات عامیانه است؛ تا آنجا که امروز بسیاری از شخصیت‌های فیلم‌ها و داستان‌های غربی، قهرمانان افسانه‌های قدیمی هستند که امروزی شده‌اند.

فرآوری: مهسا رضایی

بخش ادبیات تبیان


منبع: خبرگزاری مهر