تبیان، دستیار زندگی
مدرک‌گرایی، معضلی است و تقلیدی بودن آن هم، معضل دیگری.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فهم عمیق و تفکر، پایه تحصیل در حوزه (3)

فهم عمیق و تفکر، پایه تحصیل در حوزه (۳)
مدرک‌گرایی، معضلی است و تقلیدی بودن آن هم، معضل دیگری.

قسمت قبل را اینجا بخوانید.

برگرفته از گفت و گوی نشریه رهنامه پژوهش با استاد سید محمد حسین عظیمی

عوامل توجه به محفوظات در تدریس و تدرّس

- مدرک گرایی تقلیدی

اولین مسأله‌ای که اتفاق افتاده، مسأله مدرک‌گراییِ تقلیدی است. مدرک‌گرایی، معضلی است و تقلیدی بودن آن هم، معضل دیگری.

- تقلید از نظام ها و شیوه‌های نامتناسب

مسئله دوم، نظام‌ها و شیوه‌های آموزشی جدید است که به صورت تقلیدی وارد حوزه شده است. گاهی نظام‌های آموزشی‌ را ـ که متعلق به ساختارهای خاص بوده و به درد فضاهای خاصی می‌خورد ـ به حوزه آورده‌اند و بدون اینکه بیندیشند که آیا این ها پیامد مثبتی دارند یا خیر، در حوزه اعمال کرده‌اند. البته خیلی از اساتید هم تذکر داده‌اند، ولی تذکرها پذیرفته نشد و متأسفانه امروزه این شیوه‌ها دارد اعمال می‌شود و چون آن نظام‌های آموزشی با ساختار حوزه سازگار نیست و آن نظام‌ها، نظام‌های اجباری است، سبب شده به جای اینکه نظام‌ها خودش را با حوزه تطبیق بدهد، حوزه و طلبه‌ها خودشان را با نظام‌ها تطبیق بدهند، چون قانون‌گذار می‌گوید شما باید این ‌گونه عمل کنید و اگر طلبه‌ها بخواهند طوری که او می‌گوید، حرکت کنند، مخصوصاً طلبه‌های معمولی که از استعدادهای نوابغ برخوردار نیستند، برای اینکه بتوانند این قوانین را پشت سر بگذارند، مجبورند به مطالب دقت نکنند و به حفظ کردن مطالب بپردازند.

- امتحان محوری و نهضت تسریع!

نکته سوم که در حقیقت زیر مجموعه نکته‌های پیشین است، محور بودنِ امتحان است که در حوزه به راه افتاده است. امتحان‌محوری باعث شده که برای دروس، محدوده تعیین شود، یعنی به استاد گفته می‌شود شما باید در این مدت، این میزان از کتاب را بخوانید. تا به حال این‌ گونه بوده است که ان‌شاءالله از این به بعد این قضیه اصلاح شود. محدوده‌هایی که برای امتحان معین می‌شده با نحوه تدریسی که سالیان سال در حوزه مرسوم بوده، سازگار نیست. اوایل، که این محدوده‌ها تعیین می‌شد، چون حوزه هنوز از ماهیت اصلی خودش جدا نشده بود، استادان مقاومت می‌کردند و می‌گفتند ما همانطور که تا به حال درس داده‌ایم، درس می‌دهیم. لذا مهم نیست به آن حد مشخص برسیم یا خیر.

من یادم هست وقتی در مدارس تدریس می‌کردم، هیچ وقت به آن محدوده‌ها پایبند نبودم و مدیر مدرسه هم نسبت به من هیچ اعتراضی نمی‌کرد و هیچ‌گاه نمی‌گفت چرا به حد مشخص نرسیدی. هم‌قطاران من نیز، از این نظر، در تدریس مشکلی نداشتند، ولی به تازگی مدرسه به استادان فشار می‌آورد که آن‌ها باید تا محدوده‌ای که تعیین شده است، بخوانند و اگر نرسیدند، باید کلاس جبرانی بگذارند. به همین دلیل از اولِ سال، استاد سعی می‌کند سریع بخواند. از این رو، مطالب را تقسیم‌ می کند و تندتر می‌خواند. این نهضتِ تسریع! سبب شده که تدریس‌ها خراب شود. بنابراین، در پاسخ به این سۆال که چرا برخی مدرسین شیوه‌های قدیمی را رها کرده‌اند، باید گفت که چاره‌ای ندارند؛ یعنی امروزه مدرّس، مخصوصاً اگر در نظام آموزشیِ تحتِ برنامه مرکز مدیریت بخواهد مدرس بماند و با مدیر مدرسه به مشکل بر نخورد، مجبور است کرنش کند و محدوده‌ای را که آن ها تعیین کرده‌اند، بخواند، وگرنه دیگر برای تدریس دعوت نمی‌شود. از این رو، نهضت تسریع، سبب زوال تدریجی عمق نگری‌ها، دقت‌های فوق‌العاده استادان، عبارت معنی کردن‌های ظریف و... شده است.

من یادم هست زمانی که لمعه می‌خواندیم، استادی داشتیم که گاهی اوقات روزی سه یا چهار خط از شرح لمعه را برای ما می‌خواند و آن قدر مطالبِ زیبا در این چند خط برای ما بیان می‌کرد که ما هیچ وقت از آن کلاس خسته نمی‌شدیم. البته من نمی‌گویم که استادان ما باید چنین کاری بکنند. آن استادِ بزرگوارِ ما، موفق نشد حتی یک کتاب لمعه را برای ما تدریس کند، ولی همان مقداری که برای ما تدریس کرد، چنان بود که ما توانستیم با ادبیاتِ شرح لمعه ارتباط برقرار کنیم؛ یعنی به خاطرِ رفتن سر آن کلاس، بنده موفق شدم برخی کتاب‌های شرح لمعه را خودم به راحتی بخوانم. تدریس او به گونه‌ای بود که روش تدرّس و تعلم را به ما آموزش داد.

البته ما نمی‌توانیم بگوییم، حوزه به امتحان گرفتن و شیوه‌های جدید آموزشی نیاز ندارد. ما نمی‌توانیم بگوییم، طلبه‌های ما بی مدرک باشند، ولی باید این موارد، طوری در نظام آموزشی، برنامه‌ریزی و تعبیه شود که سنت‌های حسنه حوزه، که سالیان سال بر مبنای این سنت‌ها تدریس می‌شده و علمای بزرگی تحت آن‌ها تربیت شده‌اند، از بین نرود.

- آیا متون درسی کنونی هم در گرایش به محفوظات محوری مۆثرند؟

[اینکه متون درسیِ فعلی را عاملی برای این وضعیت بدانیم، با این ادعا که ارتباط طلبه با آن‌ها مشکل است یا برای فضای خارج و زندگی آن‌ها و نیازها و مسائل روز مناسبت نداشته باشند را] (البته نظر هر کسی برایش محترم است، ولی)، بنده که سالیان سال، با کتاب مکاسب سر و کار دارم، حرف این آقایان را نمی‌فهمم. کجای مکاسب را که کتابی گسترده است، می‌توانند بگویند اضافی است و حرف‌های روز در آن نیست. وقتی انسان وارد دنیای مکاسب می‌شود، می‌بیند شیخ انصاری، بیش از صد سال پیش به این زیبایی مطالب معاملات را در این کتاب مطرح کرده است. وقتی انسان با این کتاب ارتباط برقرار می‌کند، مثل این است که خودش امروز در دادگاه حضور می یابد و دقیقاً این مسائل و معمایی که امروز در جامعه هست، دارد حل می‌کند. درست است که این کتاب نو نیست. در قدیمی بودنِ آن بحثی نیست و شاید بتوان همین مطالب را با شیوه‌ها و ادبیات جدید بیان کرد. در این هم حرفی نیست. اما اینکه گفته شود مطالب کتاب، قدیمی است، حرف درستی نیست. ممکن است اگر ما بخواهیم کتاب جدیدی بنویسیم، مقداری از مثال‌های آن را تغییر بدهیم، ولی مطالب، مطالبی نیست که کسی بخواهد آن را عوض کند. یک سری قواعد در کتاب مکاسب و کتاب‌های دیگر وجود دارد. مثلاً قاعده‌ «ما لایضمن بصحیحه لایضمن بفاسده»، یک قاعده است و این قاعده عوض نمی‌شود. قاعده «اضرار»، یا دیگر قواعدی که در کتاب های فقهی وجود دارد، قاعده و کبرای مطالب هستند و عوض نمی‌شوند. در نهایت، مثال‌ها عوض می‌شود. این دیگر به هنرنمایی استاد در کلاس و فراست طلبه بستگی دارد که بتوانند مطالب زیبایی که شیخ در مکاسب بیان کرده، با مطالب روز خود تطبیق بدهد؛ یعنی طلبه نباید فکر کند که حتماً باید کتابی نوشته شود که مثال‌هایش، مثال‌های روز باشد، بلکه فکر کردن، یعنی اینکه طلبه باید بداند آنچه در این قواعد گفته شده است، در کجای جامعه امروز ما کارآیی دارد.

از این رو، من به صاحبان این نظریه احترام می‌گذارم، ولی به نظر من، این نظریه، جفا به این کتاب‌هاست. دلیلش این است که این کتاب‌ها، کتاب‌هایی هستند که تا به حال علمای بسیاری را پرورش داده و به جامعه ما عرضه کرده‌اند. این علما به وسیله همین کتاب‌ها دارند به معضلات روز پاسخ می‌دهند. این همه مراجع و این همه استفتائاتی که پاسخ می‌دهند، در کتاب‌هایی ریشه دارد که خوانده‌اند. آیا ملایی هست که بتواند به سۆالات پاسخ بدهد و کتاب دیگری خوانده باشد یا از راه دیگری علم را کسب کرده باشد؟ عملاً این کتاب‌ها، ثمرات خودش را به ما نشان داده است. در عین حال من این ها را وحی منزل نمی‌دانم. متأسفانه در حوزه علمیه، تا به حال این گونه بوده است که آدم جرأت نمی‌کند بگوید فلان کتاب بد است یا مثلاً مطابق ادبیات روز نیست، چون تا چنین حرفی زده شود، بلافاصله آن کتاب را برمی‌دارند و کتاب دیگری به جای آن می‌گذارند. مثلاً معالم را برداشتند و جای آن کتاب دیگری قرار دادند و کار کارشناسی‌ نشد که آیا کتابی که قرار است جای معالم را بگیرد، می‌تواند ثمرات و نتایجی را که از معالم گرفته می‌شد، داشته باشد. اگر سالیانِ سال، برای تغییر نظام آموزشی و تغییر کتاب ها برنامه‌ریزی می‌کردند و کتاب‌هایی می‌نوشتند که قوت‌های کتاب‌های قبلی و فواید اضافه‌تری هم داشته باشد، کسی با این امر مخالفت نمی‌کرد، ولی اگر طوری برخورد شود که تا گفته شد کتاب‌ها باید عوض شود، چند نفر بنشینند و طی چند ماه، یک کتاب برای سال آینده تدوین کنند، برای حوزه زیان بار است. ممکن است الان گفته شود که برخی عبارت‌های مکاسب، عبارت‌های قدیمی است، ولی باید این را در نظر داشت که مدرّس برای تدریس یک متن، به تعلیقه و حواشی نیاز دارد. بیش از صد سال است که متفکران، روی کتاب مکاسب کار کرده‌اند و همه جای آن دارای تعلیقه است. امروز اگر کتاب مکاسب را برداریم و کتاب دیگری را جایگزین آن کنیم، اولین مشکلی که با آن برخورد می‌کنیم، این است که مدرس‌ها ابزار تدریس آن را ندارند؛ یعنی تعلیقه و حاشیه و چیزی که به وسیله آن بتوانند متن کتاب را فهم، بیان و تفهیم کنند، در اختیار ندارند.

قسمت بعدی را اینجا بخوانید...


منبع: پایگاه اینترنتی

http://rahnameh.ir

http://rahnameh.ir/index.aspx?siteid=109&siteid=109&pageid=21522&newsview=331092

تنظیم:محسن تهرانی-گروه حوزه علمیه تبیان