تبیان، دستیار زندگی
در دوره قاجار، شکنجه زندانیان و متهمان سیاسی و غیره بسیار معمول بود و برای اقرار گرفتن از متهمان، سخت‌ترین تنبیهات و شکنجه‌ها اعمال می‌شد. در دوره صدارت حاج میرزا آقاسی و امیرکبیر، تلاش‌هایی برای جلوگیری از شکنجه شدید زندانیان و متهمان صورت گرفت و مقرراتی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مجازات بی اجازه ممنوع!


در دوره قاجار، شکنجه زندانیان و متهمان سیاسی و غیره بسیار معمول بود و برای اقرار گرفتن از متهمان، سخت‌ترین تنبیهات و شکنجه‌ها اعمال می‌شد. در دوره صدارت حاج میرزا آقاسی و امیرکبیر، تلاش‌هایی برای جلوگیری از شکنجه شدید زندانیان و متهمان صورت گرفت و مقرراتی وضع شد، اما این مقررات هیچگاه ضمانت اجرایی نیافت

در دوران قاجاریه و زمان ناصرالدین شاه سیستم قضائی بنام عدلیه شكل گرفت و در دیوان‌خانه به شكایات و اختلافات مردم رسیدگی می‌شد شكایات و دعاوی حقوقی توسط روحانیون و مجتهدین رسیدگی می‌شد و دعاوی غیرحقوقی توسط مقامات دولتی حل و فصل می‌شد در شهرستانها نیز امور حقوقی را علما و امور جزائی و انتظامی را حكومت‌ها حل و فصل می‌كردند.

مجازات قاجار

در دوره قاجار، شکنجه زندانیان و متهمان سیاسی و غیره بسیار معمول بود و برای اقرار گرفتن از متهمان، سخت‌ترین تنبیهات و شکنجه‌ها اعمال می‌شد. در دوره صدارت حاج میرزا آقاسی و امیرکبیر، تلاش‌هایی برای جلوگیری از شکنجه شدید زندانیان و متهمان صورت گرفت و مقرراتی وضع شد، اما این مقررات هیچگاه ضمانت اجرایی نیافت و به ویژه در ایالات و شهرهای مختلف، حکام محلی و کارگزاران حکومتی هرگز به دستورهای صادر شده در منع شکنجه‌ متهمان توجه نکردند. در‌‌ همان حال، مجازات‌های سنگین و غیرانسانی محکومان در دوره ناصرالدین شاه و پس از آن کماکان ادامه یافت .در این میان، گاهی افراد کم تقصیر یا بی تقصیری هم بودند که چون تحقیقات کامل در مورد آنها انجام نمی شد، بعضی وقتها احکام سنگینی برایشان صادر می شد و در عوض مجرمانی با جرم سنگین، آزاد می‌شدند. این موضوع باعث شد که در دوره ناصرالدین شاه، وی به صرافت اتخاذ یک راهکار برآید که این تصمیم در نامه مشیرالدوله به عضدالملک گوشزد گردید.

وی در این نامه، ضمن تاکید شاه به برقراری امنیت و آرامش رعایا و جلوگیری از حرکات خودسرانه برخی حکام ولایات، آنها را ملزم می‌کند که به محض وقوع هر جرمی، مقصر را دستگیر کنند و بلافاصله وزارت عدلیه را در جریان ماجرا قرار دهند. وزارت عدلیه با اطلاع شاه نحوه مجازات را تعیین کرده، پس از آن کارگزاران ولایات می‌توانند حکم را به اجرا درآورند. همچنین در این نامه تاکید شده با حکامی که از این قاعده تخلف ورزند، برخورد شود.

گاهی افراد کم تقصیر یا بی تقصیری هم بودند که چون تحقیقات کامل در مورد آنها انجام نمی شد، بعضی وقتها احکام سنگینی برایشان صادر می شد و در عوض مجرمانی با جرم سنگین، آزاد می‌شدند. این موضوع باعث شد که در دوره ناصرالدین شاه، وی به صرافت اتخاذ یک راهکار برآید که این تصمیم در نامه مشیرالدوله به عضدالملک گوشزد گردید

انواع مجازات های وحشیانه در دوره سلاطین قاجار معمول بود که به چند قسم آن اشاره می شود:

یکی آن اینکه مجرم را مجبورا آب زیاد می خورانیدند و محل خارج شدن ادرار را می بستند. فریاد آن شخص به آسمان بلند می شد که من از فلان کار اطلاع ندارم، یا می مرد یا اینکه مبلغی پول می داد خلاص می شد. یا اینکه سر مقصر را می تراشیدند خمیر گرفته، روغن داغ کرده بر سرش می ریختند یا اینکه سیخ های کباب را در آتش سرخ کرده بدن محبوس را سیخ داغ می کردند. دیگری را برای اقرار، چند شبانه روز نمی گذاشتند بخوابد. بعضی را چندین روز به فلک بسته تمام پاهای او را زیر چوب له می کردند و در صورتی که تقصیر هم نداشت، فقط مظنون می دانستند.

مجازات قاجار

یک قسم از مجازات ها گچ گرفتن بود، مقصر را در جایی که قد آدم کنده شده بود وا می داشتند، گچ دوغ آب کرده می ریختند تا گردن آن شخص، فوری می مرد. گاهی شاطر دکان نانوایی را برای کمی نان در تنور نانوایی انداخته می سوزانیدند. بریدن گوش، شقه کردن مجرم، دم توپ گذاشتن مقصر تا بدان مجرم تکه تکه شده به هوا پراکنده می شد، از مجازات های دوره قاجار می باشد از دیگر مجازات های دوره ی قاجار:

اعدام با درخت

سر دو درخت که خم کرده و هر کدام را به یک پای مجرم مى‏بستند و آن‏گاه درختان را رها مى‏کردند تا به حالت فنرى و با فشار زیاد به وضع طبیعى خود برگردند و بدن متهم دریده شود.

رگ زدن محكومان

مجازات دیگری كه در دوره قاجاردر تهران رواج پیدا كرد و به وسیله آن عده زیادی جان‌شان را از دست دادند، رگ زدن محكومان بود. به این ترتیب كه دژخیمان شریان‌های فرد خاطی را قطع كرده و او را به حال خود می‌گذاشت تا خون بدنش تدریجا خارج شود و بمیرد. نمونه بارز آن، مرگ صدراعظم ناصرالدین شاه، میرزاتقی‌خان امیركبیر است.

خفه كردن محكومان در حضور شاه

از دیگر مجازات‌های رایج در اوایل سلطنت ناصرالدین‌شاه، خفه كردن محكومان در حضور او بود. یك‌بار وزیر مختار روس كه در داخل ارگ سلطنتی اقامت داشت، هنگامی كه از باغ داخلی قصر می‌گذشت صدای ناله و دست‌وپا زدن می‌شنود و زمانی كه به قصر وارد می‌شود، دژخیمان را می بیند كه اجساد بینوایانی كه چند لحظه قبل خفه شده بودند را از تالار بیرون می‌كشند.

بعد از مشاهده این صحنه، وزیر مختار روس به شاه ایران انتقاد می‌كند و بر اثر سرزنش‌های او، ناصرالدین‌شاه تصمیم می‌گیرد، حكم اعدام در ملاءعام را به جای خفه كردن بدهد.

یک قسم از مجازات ها گچ گرفتن بود، مقصر را در جایی که قد آدم کنده شده بود وا می داشتند، گچ دوغ آب کرده می ریختند تا گردن آن شخص، فوری می مرد. گاهی شاطر دکان نانوایی را برای کمی نان در تنور نانوایی انداخته می سوزانیدند. بریدن گوش، شقه کردن مجرم، دم توپ گذاشتن مقصر تا بدان مجرم تکه تکه شده به هوا پراکنده می شد، از مجازات های دوره قاجار می باشد

دار زدن

میدان «پاتوق» (به زبان تركی به معنای اعدام) كه بعدها به نام «میدان اعدام» و پس از آن به «میدان محمدیه» تغییر نام داد، سال‌ها محل اجرای حكم مرگ محكومان بوده است. درباره وجه تسمیه آن نقل شده است كه در محل حوض فعلی وسط میدان، تپه‌ای از خاك وجود داشته كه بر بالای آن ستون گِرد و كوتاهی از آجر ساخته بودند و مجرمان را در بالای آن سر می‌بریدند تا جمعیت تماشاچی در اطراف میدان گرد آمده و به‌راحتی بتوانند شاهد آن باشند و عبرت بگیرند. بعد از نهضت مشروطیت، چوبه دار و طناب جانشین این نوع مرگ‌ها شد و محل اجرای حكم نیز ابتدا به میدان باغشاه و پس از آن به میدان توپخانه انتقال یافت.

مجازات قاجار

ترتیب دار زدن محكومان به مرگ چنین بود كه چند روز مانده به برگزاری مراسم اعدام از طریق جارچیان مردم را در جریان روز و ساعت انجام حكم قرار می‌دادند و در شب آخر متهم را به اتاق مخصوص برده و برایش چلوكباب سفارش می‌دادند و از او می‌خواستند كه نماز بخواند و وصیت بكند. مراسم اعدام معمولا در سپیده صبح انجام می‌شد و محكوم را با دست و پای بسته به پای چوبه دار در میدانی كه مملو از جمعیت بود، هدایت می‌كردند. قاضی عسكر (لشكر) تلقین به دهانش می‌گذاشت و وی را به ادای شهادتین فرا می‌خواند و در این هنگام رییس نظمیه یعنی ادیب‌السلطنه سیگاری آتش زده و به دست محكوم می‌داد.بعد از اتمام سیگار، حكم محكومیت توسط منشی قرائت می‌شد و ماموران محكوم را به پای دار می‌بردند و بالای چهارپایه‌اش كه در پای دار گذارده شده بود می‌كشاندند و طناب آن را كه ابتدا از جنس پنبه بود و بعدا در اثر چندین بار پاره شدن، ابریشمی شده بود، به گردنش افكنده و بالای آن را می‌كشیدند. محكومان به مرگ هنگام ورود به میدان، روحیات متفاوتی داشتند. عده‌ای از آنان با قوت قلب و قدم‌هایی استوار به سمت چوبه دار پیش می‌رفتند و گروهی به محض دیدن جمعیت رنگ و روی‌شان را می‌باختند و با التماس و زاری می‌خواستند تا بی‌گناهی‌شان را تایید كنند و با وجودی كه می‌دانستند راه گریزی از سرنوشت محتوم وجود ندارد، از حركت به سمت چوبه دار خودداری می‌كردند و از ترس ضجه می‌زدند.

عوام اعتقادشان بر این بود كه اگر هنگام اجرای حكم اعدام، طناب دار پاره شود، به مصداق «سر بی‌گناه پای دار سر بی‌گناه می‌رود،‌ اما بالای دار نمی‌رود» محكوم به مرگ بی‌گناه است و باید از مجازاتش صرف‌نظر شود.

فرآوری : طاهره رشیدی

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان


منابع : 1- حوزه / 2- تاریخ ایرانی / 3- صراط / 4- وبلاگ انصاف

مطالب مرتبط:

چگونه یک سوادکوهی،پهلوی شد؟!