تبیان، دستیار زندگی

سخت‌ترین تکلیف الهی را می شناسی؟

انصاف کلمه‌ای است که معنای عدل و احسان می‌دهد نه ظلم و تجاوز، به معنای پیروی از شریعت است نه دنباله‌روی از هوا و هوس.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

 

 

عدل و انصاف

معنای علم دارد نه جهل و نادانی و به معنای میانه روی در میان منحرفان و ثبات و پایداری در بین افسار گسیختگان و اصولگرایی در میان سست عنصران است…

منهج و روش انصاف همان کتاب خدا و سنت پیامبرش ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ است، و اسوه و الگوی ما در آن، شخص رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ و اهل بیت هستند.

شاهد این بیان نیز، روایت صریحی است که امیرالمومنین علی علیه السلام در تفسیر آیه قران بیان فرموده اند.

آیه این است:

انَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی القُرْبَی وَ یَنْهَی عَنِ الفَحْشاءِ وَ المُنْکَرِ وَ البَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ [النحل/آیه خدا به عدالت و احسان به خویشاوندان فرمان می دهد و از فحشا و زشت کاری و ستم نهی می کند، باشد که پذیرای پند شوید.

 

و امیرالمؤمنین علی علیه السلام، منظور از عدل را در این آیه، انصاف ذکر کرده اند.

این را هم باید گفت که رعایت کردن انصاف آن هم در همهء کارها و تمام شرایط کاری بس دشوار می باشد.

امام صادق علیه السلام در حدیثی فرمود:

«آیا شما را به سخت‏‌ترین چیزی كه خدا بر خلقش واجب كرده آگاه نسازم؟ و آن‌گاه سه موضوع را بیان كرد كه نخستین آن‌ها انصاف دادن به مردم است.»[اصول کافی، ج2، ص145]

یکی از دوستان و یاران امام صادق علیه السلام نامه‌‌ای که در آن برخی از مسائل مورد نیاز خود را سۆال کرده بود به همراه شخصی به نام عبد الاعلی که عازم مدینه بود، خدمت آن بزرگوار فرستاد و در ضمن از آن شخص (عبد الاعلی) خواسته بود که به طور شفاهی حقوقی را که یک نفر مسلمان بر سایر مسلمانان دارد بپرسد.

عبد الاعلی می‌گوید:

خدمت امام صادق علیه السلام شرفیاب شدم و نامه را تسلیم حضرت کردم و سۆالی که در باره حقوق برادران دینی داشتم مطرح ساختم، اما بر خلاف انتظار، امام صادق علیه السلام به همه سۆال‌ها جواب داد جز درباره حقوق برادر مسلمان بر برادر مسلمانش.

اگر کسی شکر خدای را به‌جای نیاورد در حق خالق نعمت‌بخش خود بی‌انصافی کرده است. راه و رسم شکرگزاری از حضرت نیز اجرای فرامین و احکام الهی است. انصاف نیست که با این همه احسان و نعمت، از اجرای دستورهای الهی که آن‌ها نیز به خیر و صلاح خود انسان است و برای سعادت و رستگاری او نشریع شده‌اند، سرپیچی کنیم

 

هنگامی که خواستم از مدینه خارج شوم برای خداحافظی به محضر امام صادق علیه السلام شرفیاب شدم و عرض کردم:

 

به سۆال من پاسخ ندادید؟

فرمود: می‌ترسم حقیقت را بگویم و شما عمل نکنید و از دین خدا خارج شوید. آن‌گاه فرمود:

«از جمله سخت‌ترین تکالیف الهی در باره بندگان خدا سه چیز است:

اول: رعایت عدل و انصاف میان خود و دیگران، بطوری‌که با برادر مسلمان خود آن‌چنان رفتار کند که دوست دارد او با وی چنان رفتاری داشته باشد.

دوم: آن‌که مال خود را از برادران مسلمان مضایقه نکند و با آن‌ها به مواسات رفتار نماید.

سوم: در هر حال به یاد خدا باشد و مقصود از یاد کردن خدا این نیست که پیوسته سبحان اللّه و الحمد للّه بگوید. بلکه مقصود این است که اگر با کار حرامی مواجه شد خدا را در نظر بیاورد و آن کار را انجام ندهد.[بحارالانوار، ج71، ص242]

 

اقسام انصاف

انصاف که از زیباترین خصلت‌های پسندیده و از مکارم اخلاق است دارای سه قسم می‌باشد. انصاف با خدا، انصاف با مردم، انصاف با خویشتن.

1-انصاف با خدا: امام علی علیه‌السلام در عهد خویش به مالک اشتر سفارش کرده است که با خداوند متعال با انصاف رفتار کند، و می‌فرماید: «با خدا انصاف کن.»[شریف رضی، نهج البلاغه]

علامه مجلسی در شرح این جمله نوشته است: «مراد آن است که تکالیف الهی را انجام دهی.»[بحارالانوار، ج 33، ص 615]

و ابن ابی الحدید نوشته است: «مراد آن است که هر چه را شرع و عقل واجب کرده است به ‌جای آری.»[ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج 17، ص 35]

بنابراین می‌توان گفت منظور از انصاف با خدا آن است‌که انسان به وظایف بندگی خود در برابر آن ذات مقدس ملتزم باشد.

وظایف انسان به‌ عنوان بنده در برابر خداوند متعال، فراوان است به سه وظیفه مهم اشاره می‌کنیم:

الف-حیا: یکی از وظایف انسان در برابر حق‌تعالی مراعات حضور اوست. انسان به‌ صورت فطری از هر ناظر محترمی حیا می‌کند و حاضر نمی‌شود در حضور او کار زشتی را انجام دهد. به همین دلیل است که انسان‌ها کارهای زشت را در خلوت انجام می‌دهند. همچنین انسان دوست دارد که دیگران حضورش را محترم داشته؛ در حضور او کار ناشایست مرتکب نشوند.

بنابراین کسی که در حضور دیگران کار زشتی انجام می‌دهد، نسبت به آن‌ها بی انصافی کرده است، چون با آن‌ها رفتاری می‌کند که دوست ندارد دیگران با او کنند.

همچنین کسی که گناه می‌کند، با خدا بی‌انصافی کرده است؛ چون یا او را حاضر و ناظر نمی‌داند یا به حضورش اهمیتی نمی‌دهد و در هر صورت حق او را ضایع کرده است. 

منظور از انصاف با خدا آن است‌که انسان به وظایف بندگی خود در برابر آن ذات مقدس ملتزم باشد

 

بنابراین یکی از مصداق‌های انصاف با خدا حیا از ذات مقدس او و ترک همه گناهان و کارهای زشت است.
«در مقامی که کنی قصد گناه / گر کند کودکی از دور نگاه
شرمت آید ز گنه در گذری / پرده عصمت خود را ندری
شرم بادت که خداوند جهان / کو بود واقف اسرار و نهان
نظرش در تو بود بی‌گه و گاه / تو کنی در نظرش قصد گناه»

 

ب-رضا: آن‌چه خداوند متعال برای بندگان خود مقدر می‌کند جز خیر و صلاح بندگان نیست. انسان وقتی برای کسی مصلحت اندیشی می‌کند، اعتراض و نارضایتی او را برنمی‌تابد. و به این دلیل که خیرخواه است و مصلحت اندیش، دوست دارد امرش را قبول کنند و از او شاکر باشند.

پس یکی از مصداق‌های انصاف با خدا، این است که انسان به آن‌چه خدا مقدر فرموده است، راضی باشد.

و به قول ملا احمد نراقی در دیوان طاقدیس: «هر که در کوی رضا دارد مقام / جستن دفع قضایش شد حرام.»

شکرگذاری

ج-شکر:

انسان دوست دارد وقتی به کسی احسان می‌کند، مورد تقدیر و تشکر قرار گیرد. بنابراین اگر از کسی که در حق او احسان کرده تقدیر نکند و شکر او را نگذارد، بی‌انصافی کرده است.

نعمت‌های خدا بر انسان چنان زیاد است‌که انسان از وجود درک آن عاجز می‌باشد، و بیشتر نعمت‌های خدا را به ‌هنگام فقدان و محرومیت از آن‌ها می‌شناسد. برای نمونه سلامت جسمانی نعمت بزرگی است که خود از تجمع هزاران نعمت فراهم می‌آید، این موهبت زمانی مورد توجه انسان قرار می‌گیرد که با فقدان یکی از اجزای خود روبه‌رو شود. با این‌حال اگر کسی شکر خدای را به‌جای نیاورد در حق خالق نعمت‌بخش خود بی‌انصافی کرده است. راه و رسم شکرگزاری از حضرت نیز اجرای فرامین و احکام الهی است. انصاف نیست که با این همه احسان و نعمت، از اجرای دستورهای الهی که آن‌ها نیز به خیر و صلاح خود انسان است و برای سعادت و رستگاری او نشریع شده‌اند، سرپیچی کنیم.

2- انصاف با مردم: امام علی علیه‌السلام در عهد خویش به مالک اشتر نوشته است: «از جانب خویش و از جانب بستگان نزدیک و از جانب رعایایی که دوستشان داری با مردم انصاف بورز که اگر انصاف نکنی مرتکب ستم خواهی شد.»[شریف رضی، نهج البلاغه، 85/3]

طبق این فرمان آسمانی، انصاف با مردم این است‌که انسان وقتی بین خود و دیگران قضاوت می‌کند، به حق آن‌ها اعتراف کند و حق دیگران را به نفع خود ضایع نکند. دایره مصداق‌های انصاف با مردم بسیار وسیع است؛ ولی با یک معیار می‌توان آن‌ها را باز شناخت. امام علی علیه‌السلام در وصیت به امام حسن علیه‌السلام این معیار را تعیین کرده، می‌فرماید: «پسرم خودت را معیار رفتار با دیگران قرار ده، هر چه را برای خودت دوست داری برای دیگران هم دوست بدار، هر چه را برای خود نمی‌پسندی برای دیگران هم نپسند. همان‌طوری‌که دوست نداری کسی به تو ستم کند به کسی ستم نکن.»[همان، 45/3]

«به دیگران نیکی کن همان‌طور که دوست داری دیگران به تو نیکی کنند، هر آن‌چه را از آنان زشت می‌دانی از خودت نیز زشت بدان، چیزی را که نمی‌دانی نگو اگر چه آن‌چه می‌دانی بسیار کم باشد و آن‌چه را که نمی‌خواهی به تو بگویند، به دیگران مگو.»[همان]

امام صادق علیه السلام در حدیثی فرمود: «آیا شما را به سخت‏‌ترین چیزی كه خدا بر خلقش واجب كرده آگاه نسازم؟ و آن‌گاه سه موضوع را بیان كرد كه نخستین آن‌ها انصاف دادن به مردم است»

 

انسان تنها در صورتی می‌تواند انصاف با مردم را رعایت کند که این معیار را همیشه در دست داشته باشد. یعنی پیوسته خود را به ‌جای دیگری فرض کند. در این ‌صورت حکم ناحق صادر نمی‌کند چون دوست ندارد در مورد خودش به ناحق حکم شود.

 

3- انصاف با خویشتن: در مورد انصاف با خویشتن توجه به دو نکته ضروری است: نخست این‌ که در این‌باره انسان با خود روبه‌رو است. بر عکس اقسام دیگر که بین دو طرف حقیقی صورت می‌گیرد در انصاف با خود، انصاف بین دو جنبه وجودی یک نفر است. در یک ‌طرف این رابطه، انسان است با نیروی عاقله و در طرف دیگر همان انسان است با نفس یعنی غضب و شهوت. عقل تلاش می‌کند غضب و شهوت را تحت فرمان آورد و در راه تعالی و ترقی به‌کار گیرد. غضب و شهوت نیز می‌کوشند عقل را در راه ارضا و اشباع خود به خدمت در آورند.

نکته دیگر آن ‌که در این باره نیروی عاقله حقی به گردن ندارد که اگر نپردازد بی‌انصافی کرده باشد، بلکه او خود بر غضب و شهوت حق فرماندهی و رهبری دارد؛ پس در حقیقت غضب و شهوت می‌توانند با انکار حق عاقله ستم کنند و می‌توانند با اعتراف به آن انصاف دهند؛ بنابراین انصاف در این، گرفتنی است نه دادنی، یعنی باید از نفس انصاف گرفت.

امام علی علیه‌السلام در عهد خویش به مالک اشتر نوشته است: «خود را عزیز بدار که کار ناروایی انجام دهی، زیرا عزیز داشتن خویش به این است ‌که در مورد آن‌چه نفس دوست دارد و دوست ندارد، انصاف از او بستانی.»[همان، 83/3]

بنابراین انصاف با خویشتن آن است ‌که انسان از کارهای ناروا دوری کند و تکالیف شرعی و عقلی خویش را به ‌درستی انجام دهد. [اخلاق الهی، ج14، ص163-168]


منابع:

سایت ایده ها

سایت رهروان ولایت

اندیشه قم

 

مطالب مرتبط:

عدالت در اسلام، رکنی مهم است

عدالت و حقیقت خواهى على علیه السلام

چگونه با خداوند انصاف داشته باشیم

خشونت با مردم مانند جنگ با خداست

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.