تبیان، دستیار زندگی
هر چند امامان معصوم علیهم السلام از علم غیب برخوردارند و به وقایع گذشته و حوادث حال و آینده آگاهى دارند؛ اما تکلیف آنان مانند سایر افراد بشر، بر اساس علم عادى است و علم غیب براى آنان، تکلیفى ایجاد نمی‌کند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

درجه علم و عصمت امامان

علم


هر چند امامان معصوم علیهم السلام از علم غیب برخوردارند و به وقایع گذشته و حوادث حال و آینده آگاهى دارند؛ اما تکلیف آنان مانند سایر افراد بشر، بر اساس علم عادى است و علم غیب براى آنان، تکلیفى ایجاد نمی‌کند.

امامان علیهم السلام از جهت علم و عصمت، داراى چه مقامى‌اند؟ و این دو چه نسبتى با مقام خلافت الهى دارد؟


1- علم لدنّى امامان علیهم السلام

علم لدنّى، علمى است که هیچ واسطه اى میان متعلّم و معلّم نیست. «لدن»؛ یعنى، نزد و حضور. اگر علمى با وساطت، حاصل شود، علم لدنّى نخواهد بود. اگر علمى از معلم صادر شود و به یک واسطه یا بیشتر، به شاگرد برسد؛ شاگرد آن علم را «نزد» معلم فرا نگرفته است و به آن علم لدنّى نمی‌گویند. اما اگر شاگرد از حضور خود معلم، علمى را فرا گرفت، آن علم را لدنّى می‌نامند. از آنجا که «انسان کامل»، هیچ واسطه اى میان او و حضرت حق تعالى وجود ندارد، از علم، لدنّى بهره مند خواهد بود و هیچ واسطه اى میان او و خداى سبحان در این تعلیم و تعلم وجود ندارد.

بخش مهمى از علوم امامان علیهم السلام از این گونه است. البته چنین دانشى با وحى رسالى به پیامبر صلى الله علیه و آله از جهاتى تفاوت دارد که تفصیل آن در اینجا میسور نیست.

2- عصمت امامان علیهم السلام

مقام والاى «عصمت عملى»، براى کسى حاصل می‌شود که به مرز «اخلاص کامل» رسیده باشد. در این حال در حرم امن او، شهوت، غضب و باطل راه ندارد؛ چون وى هر دو را مهار کرده و به صورت اراده و کراهت درآورده است. در واقع «معصوم»، مراحل جذب و دفع، شهوت و غضب و محبت و عداوت را طى کرده و به مقام «تولّى و تبرّا» رسیده است. شخصى که به این مرحله بار یافته باشد، شیطان را، دشمن‌ترین دشمن درون و بیرون می‌داند و او را سرکوب کرده، بر همه دشمنان فایق می‌آید و متولى حق می‌شود.

علامه طباطبایى بر آن است که علم غیب امامان به واقعه حتمى و قطعى تعلق می‌گیرد که در آن تغییر و تبدیل راه ندارد. در چنین مواردى اقدام نکردن و یا اقدام برخلاف بى معناست

3- مقام خلیفه اللهى امامان علیهم السلام

هدف نهایى و غایت انسانى، دو چهره دارد: چهره اى که مستقیما به خداوند متعال مرتبط است (لقاءاللّه ) و چهره اى که با ما سوا ارتباط دارد (خلافة اللّه ). امّا چهره «خلافت الهى»، کامل‌تر و برتر از چهره «لقاءاللّه » است؛ زیرا کسانى که به لقاى خدا می‌رسند؛ چون در همان لقاى حق مستغرق اند، سفرى به منظور خلافت الهى نسبت به ماسوا ندارند. امّا امام معصوم علیه السلام علاوه بر ادراک شهودى لقاءاللّه ، مأموریت خلافت الهى را نیز بر عهده دارد و راهبر دیگران به سوى حق تعالى است.

امام معصوم علیه السلام با جمع میان لقاءاللّه و خلافة اللّه ، نه تنها به غایت قصواى انسانى نایل می‌شود؛ بلکه خود غایت قصواى آفرینش و منتهاى چهره نمایى حق، در آینه خلقت است.

با وجود اینکه ائمه معصومین علیهم السلام از علم غیب برخوردار بودند؛ پس چرا گاهى انگور یا خرما یا دیگر اشیاى مسموم را تناول کرده و به شهادت می‌رسیدند؟

در ابتدای این بحث، توجه به نکات ذیل راه گشا است:

یکم. هر چند امامان معصوم علیهم السلام از علم غیب برخوردارند و به وقایع گذشته و حوادث حال و آینده آگاهى دارند؛ اما تکلیف آنان مانند سایر افراد بشر، بر اساس علم عادى است و علم غیب براى آنان، تکلیفى ایجاد نمی‌کند. به عنوان مثال، امام براساس علم عادى خود، میوه اى را پیش روى خود می‌بیند که مانعى از خوردن آن نیست و تناول آن جایز است؛ هر چند بر اساس علم غیب، از مسموم بودن آن آگاهى دارد. در تأیید این مطلب دو دلیل ذکر شده است:

عصمت

الف. عمل بر اساس علم غیب، در برخى از موارد، با حکمت بعثت پیامبران و نصب امامان منافات دارد؛ زیرا در این صورت، جنبه اسوه و الگو بودن خود را از دست خواهند داد و سایر افراد بشر، به بهانه برخوردار بودن معصومان از علم غیب و عمل بر اساس علم خدادادى نسبت به آنان احساس جدایى و دوگانگى کرده و از وظایف فردى و اصلاحات اجتماعى سر بازخواهند زد.

ب. عمل دائمى براساس علم غیر عادى، موجب اختلال در امور است؛ زیرا مشیت و اراده غالب خداوند به جریان امور، بر اساس نظام اسباب و مسببات طبیعى و علم عادى نوع بشر تعلق گرفته است. به همین جهت پیامبر و ائمه علیهم السلام، براى شفاى بیمارى خود و اطرافیانشان، از علم غیب استفاده نمی‌کردند. شاید یکى از حکمت‌های ممنوع بودن تمسّک به نجوم، تسخیر جن و ... براى غیب گویى و کشف غیرعادى حوادث آینده نیز همین اختلال در امور باشد. (صافى گلپایگانى، معارف دین، ج 1، ص 121)

دوّم. هر چند بر طبق روایات فراوان، امامان علیهم السلام نسبت به حوادث گذشته، آینده و حال علم و آگاهى دارند (بحارالانوار، ج 16، باب 14)؛ اما از روایاتى دیگر استفاده می‌شود که این علم به صورت بالفعل نیست؛ بلکه شأنى است؛ یعنى، هرگاه اراده کنند و بخواهند چیزى را بدانند، خداوند سبحان آنان را عالم و آگاه خواهد کرد: «اذا اراد الامام ان یعلم شیئا اعلمه اللّه ذلک» (اصول کافى، ج1)؛ «هر گاه امام اراده کند که چیزى را بداند، خداوند او را آگاه خواهد کرد».

پس علم غیب امام علیه السلام شأنى است نه فعلى؛ و براساس همین نکته، ممکن است نسبت به نحوه شهادت خود با همه جزئیات آن، علم نداشته باشد؛ چون اراده نکرده که بداند. و یا در برخى موارد، دانستن چه بسا مانع کمال شود. چنان که برخى گفته‌اند در واقعه «لیلة المبیت» اگر امام على علیه السلام می‌دانست که خطرى متوجه او نخواهد شد، خوابیدن در بستر پیامبر صلى الله علیه و آله به منزله قبول خطر تلقى نمی‌شد.

امام معصوم علیه السلام علاوه بر ادراک شهودى لقاءاللّه، مأموریت خلافت الهى را نیز بر عهده دارد و راهبر دیگران به سوى حق تعالى است

سوّم. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام، تکالیف و وظایفى مخصوص به خود دارند و به همین جهت، آنان در عین اینکه می‌دانستند دشمن در فلان جنگ غلبه خواهد کرد، وظیفه داشتند اقدام کنند و یا با اینکه می‌دانستند کارى که انجام می‌دهند، منجر به شهادتشان خواهد شد جهت مصالح بالاتر و دستیابى به اهداف بلند، اقدام به انجام وظیفه می‌کردند، چنان که به دلایل متعدد امام حسین علیه السلام علم به شهادت خود داشت، ولى جهت انجام وظیفه اقدام کرد. (المیزان، ج18، ص194)

چهارم. برخى از این موارد (مانند خوردن میوه زهرآلود به وسیله امام موسى کاظم علیه السلام و یا امام رضا علیه السلام) اجبارى و بدون اختیار بوده است. پس با اینکه می‌دانستند به این وسیله به شهادت خواهند رسید؛ ولى به وسیله دشمن، مجبور به خوردن آن شدند و گزینه دیگرى فرا روى آنان نبود. البته این پاسخ اگر چه در جاى خود درست است و شواهد تاریخى بر آن مهر تأیید می‌زند؛ اما نمی‌تواند پاسخى براى همه موارد باشد.

پنجم. علامه طباطبایى بر آن است که علم غیب امامان به واقعه حتمى و قطعى تعلق می‌گیرد که در آن تغییر و تبدیل راه ندارد. در چنین مواردى اقدام نکردن و یا اقدام برخلاف بى معناست.

به عبارت دیگر امام به حسب علوّ رتبه وجودی‌اش، با لطف و اذن الهى از حقایق حوادث عالم، از جمله فعل اختیارى خود آن گونه که به استناد علل تامه اش حتمیت و ضرورت یافته است آگاهى دارد. عمل برخلاف مقتضاى چنین دانشى و تلاش در جهت خلاف آن بى معنا و غیرممکن است.

افزون بر این، درجات و کمالاتى براى امامان مقدر شده که راه رسیدن به آن، از طریق تحمل همین بلاها و مصایب است.

فرآوری: آمنه اسفندیاری  

بخش اعتقادات شیعه تبیان


منابع:

1 - سایت راسخون

2- سایت پرسمان

3 - صافى گلپایگانى، معارف دین، ج 1

4 -اصول کافى، ج1

5- تفسیر المیزان، ج18

مطالب مرتبط:

عصمت و علم امام

عصمت نبى مکرم اسلام

ضرورت مصونیت وحی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.