با خواندن کتاب "گرگ سایه ای" قضاوت عجولانه نداشته باشیم
یکی از راههایی که به کمک می کند تا آگاهی خودمان را نسبت به موضوعات مختلف بالا ببریم مطالعه کردن است.
خیلی از ما تنها به خواندن کتاب های درسی عادت داریم و هیچ وقت سراغ کتاب هایی که با موضوعات دیگر است نمی رویم. خواندن کتاب با هر شکل و قالبی که داشته باشد همیشه جذاب و دوست داشتنی است و حالا این کتاب می تواند با موضوع داستان و رمان باشد یا حتی درمود مطالب علمی و آموزشی.
شما هم اگر تا به امروز فقط مشغول خواندن کتاب های درسیتان بودید و وقتی به مطالعه کتاب های غیر درسی اختصاص ندادید از همین امروز با ما همراه باشید تا با معرفی کتاب هایی با موضوعات مختلف شما هم لذت مطالعه کردن را بچشید.
* کتاب " گرگ سایه ای " نوشته ی فاطمه مشهدی رستم
رمان " گرگ سایهای " نوشته فاطمه مشهدی رستم با تصویرگری نوشین حجازی پور از سوی موسسه طرح و اجرای کتاب منتشر شده است.
نظر نویسنده ی کتاب
به گزارش بخش نوجوان ایبنا، مشهدی رستم دربارهی اثر جدید خود گفت: شخصیت اصلی کتاب «گرگ سایهای»، یک گرگ خسته، پیر و بیمار است که با آنچه ما از یک گرگ انتظار داریم متفاوت است. گرچه حیوانات دیگری که با او در یک جنگل زندگی میکنند قضاوت اشتباهی دربارهی او دارند.
این نویسنده عدم قضاوت عجولانه راجع به دیگران را پیام اصلی «گرگ سایهای» دانست و گفت: قضاوتهای شتابزده در برابر رفتارهای دیگران باعث از بین رفتن محبت میان انسانها میشود. در این داستان سعی کردم این مساله اخلاقی را به مخاطبان منتقل کنم.
نظر فروغ ایرانی در رابطه با کتاب " گرگ سایه ای"
در گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) فروغ ایرانی در رابطه با کتاب" گرگ سایه ای " می گوید: قصه " گرگسایهای" قصهای است که میان توهم و واقعیت شکل گرفته است. قصهای قالبشکنانه که برای پایانی غیرقابل پیشبینیاش لبخند فیلسوفانه بر لبان مخاطب مینشاند؛ لبخندی که همراه با حسرت و تأسفی تأملبرانگیز است و شخص را به چالش میکشاند و وادار می کند تا لحظاتی درخود، به مطالعه و کنکاش بپردازد و متوجه شود در برخورد غیرقابل پیشبینی که منتهی به مسایل اخلاقی میشود، مرز موردنظر خویش را چگونه باید انتخاب کند؛ مرزی که در یک سوی آن، خودخواهی و منافع شخصی مطرح است و در سویی دیگر، حرمت دوستی و رعایت محبت و خودداری از قضاوتی عجولانه!
گرگ سایهای، توهمی است که در جنگل و در میان ساکنان آن، متولد میشود! توهمی که در رویایی غیرشیرین جان میگیرد تا در روندی داستانی و جذاب، خواننده را در فضایی که تا حدودی شبیه به فضای خیر و شراست قرار دهد تا او بتواند به نتیجهای مناسب دست یابد؛ نتیجهای مطلوب که از شخصیتی تحت عنوان گرگ گرفته میشود، گرگی که بنا بر قرار گرفتن در موقعیتی خاص و دور از پیشبینی، به درجه قابل توجهی از معرفت میرسد. آن هم معرفتی که برای حیوان های جنگل، خاطرهساز میشود. خاطرهای که با لحظهای درنگ، رنگی از الگو و سرمشق به خود میگیرد.
البته این که گرگی بتواند تا این درجه و در نهایت صبوری، بر درنده خویی خود پیروز شود، حتی در میان وقایعی که در یک قصه فانتزی روی میدهد شاید به شکلی بعید به نظر برسد اما آنچه که خواننده را وامیدارد تا به عنوان یک واقعیت و باور، به این گرگ نگاه کند و از درندگی او هراسی به دل راه ندهد، تنهایی، بیماری ـ فرتوتی و پیری او و خاصه پایان ماجراست و اصرار لاکپشت که میگوید: " با این صد سال عمرم، هیچ وقت ندیده و نشنیدهام گرگی به این جنگل آمده باشد! مگر گرگی تنها و راه گم کرده، یا گرگی پیر و بیمار. گرگ پیر و بیمار هم که دیگر گرگ نیست!"
نویسنده از طرفی بیماری و پیری گرگ و از طرفی دیگر کمک و همیاری و خوش دلی حیوانهای جنگ را دستمایه خلق داستانی قرار داده تا به واسطه آن ها به هدف انسانی که به گونهای مشخص، برایش از اهمیتی ویژه برخوردار است برسد، هدفی که تمام سعی را در توجه به اخلاق، نشان میدهد. هدفی که خود را کلمه به کلمه پیش میبرد تا از نقش و تأثیر محبت و دوستی، در روند قصه سخن بگوید و این محبت و دوستی، آنچنان پیوندی میان گرگ و حیوان های جنگل به وجود میآورد.
گرگ در برابر بچه آهویی که گمشده است، خود را موظف به نگهداری و مراقبت از او میداند! در ادامه داستان گرگی که محبت میبیند ، برای آرامش دیگران گرگ بودن خویش را به عمد، به فراموشی میسپارد و تبدیل به گرگی میشود که حیرتی شگرف را در مخاطب فراهم میآورد.
در بخشی از کتاب آمده
جوجه تیغی زودی پرسید: " تو دیگر از کجا آمدی؟!"
بچه آهو جواب داد: «دیشب، راهم را گم کردم. عاقبت سر از این جا درآوردم. حیوانی که اینجا بود، به من جاداد و نوازشم کرد. بعد یک لالایی قشنگ برایم خواند!"
.
.
.
.
«لاکپشت سرش را توی لاکش فرو کرد و گفت: «دیدن! شنیدن! چقدر با هم فاصله دارند.!"
همه به جای خالی گرگ پیر نگاه کردند و آه بلندی کشیدند.
آهی که در سراسر جنگل پیچید، از کوهها و دریاها و دشتها گذشت و کم کم همه جای دنیا را پر کرد...
گرگ در برابر بچه آهویی که گمشده است، خود را موظف به نگهداری و مراقبت از او میداند! در ادامه داستان گرگی که محبت میبیند ، برای آرامش دیگران گرگ بودن خویش را به عمد، به فراموشی میسپارد و تبدیل به گرگی میشود که حیرتی شگرف را در مخاطب فراهم میآورد.
قصه گرگ سایهای، تنها یک قصه نیست. بلکه باید آن را قصهای شاخص و برخوردار از لایههای عمقی متعددی دانست که هزاران نکته قابل طرح و تعمق را در لابلای تکتک کلمههای خود، جای داده است.
این قصه ، قصهای است حاوی هزاران پیام آموزنده ـ هشداردهنده و تلخ و شیرین که همگی، برگرفته از جامعهای آشفته و در عین حال انسانی است! نحوه انتخاب مسیر پیام ها نیز بسیار هوشیارانه صورت گرفتهاند،مثلا این که کاملاً غیرمستقیم بوده و حکم پند و نصیحت را نداشته باشند.
تصاویر قصه نیز از تخیل و فضایی کاملاً کودکانه با استفاده از ترکیببندی ها و رنگهای مناسب بهره برده و به طور کاملاً مشخص شکلگیری قصه را به نرمی روایت میکند.
در مجموع، کتاب «گرگ سایهای» که به صورت دو زبانه، منتشر شده، کتابی است که از جنبههای متعدد از جمله، متن و محتوا، نثر روان، تصاویر مناسب و صفحهآرایی خوب برخوردار است از اینرو میتوان آن را در ردیف کتابهای مطرح بهحساب آورد و خواندنش را به مخاطب کودک و نوجوان توصیه کرد.
رمان«گرگ سایهای» نوشته فاطمه مشهدی رستم یکی از رمانهای مربوط به نوجوانان است که در قالب شخصیتسازیهای متفاوت به ارایه پیامهایی متفاوت دست زده است. این رمان که باور ما را از شخصیتی مانند گرگ به هم میریزد در پی القای این واقعیت است که محبت انسانی میتواند حتی یک گرگ را هم به روحیه ی انسانی پیوند بزند.
زهرا فرآورده
بخش کودک و نوجوان تبیان
مطالب مرتبط:
استقبال پر شور از کاروانهای فرهنگی جشنواره کودک
رادیو کودک، آمادهی راهاندازی
برگزاری نشست ترویج کتابخوانی در کتابخانهی کانون پرورش فکری