هوس امر به معروف!
دیده اید وقتی در تلویزیون از شیر خوردن، مسواک زدن یا مصرف سبزیجات تازه، بستنی و شکلات تبلیغ می شود ناخودآگاه حس می کنید الان شدیداً نیاز دارید مسواک بزنید و هوس خوردن شیر و سبزیجات می کنید.
امر به معروف کردن هم همین طور است.
هرچه بیشتر بدانیم، بیشتر عمل می کنیم
درباره امر به معروف و نهی از منکر بخوانید و برای خودتان انگیزه سازی کنید.
آدم هر چی بیشتر بخواند و بشنود و هر چه بیشتر بداند، بیشتر هم عمل می کند.
پیامبر اکرم-صلی الله علیه و آله- می فرمایند:
لا یَزالُ النّاسُ بِخَیرٍ ما أمَروا بِالمَعروفِ وَنَهَوا عَنِ المُنکَرِ وَتَعاوَنوا عَلَی البِرِّ وَ التَّقوی فَإذا لَم یَفعَلوا ذلِکَ نُزِعَت مِنهُمُ البَرَکاتُ، وَ سُلِّطَ بَعضُهُم عَلی بَعضٍ و َلَم یَکُن لَهُم ناصِرٌ فِی الأرضِ وَ لا فِی السَّماءِ؛ (تهذیب الاحکام، ج 6، ص 181، ح 22)
تا زمانی که مردم امر به معروف و نهی از منکر نمایند و در کارهای نیک و تقوا به یاری یکدیگر بشتابند در خیر و سعادت خواهند بود، اما اگر چنین نکنند، برکتها از آنان گرفته شود و گروهی بر گروه دیگر سلطه پیدا کنند و نه در زمین یاوری دارند و نه در آسمان.
بلایی که ترک امر به معروف بر سرمان می آورد
همان مدینه ای که اولین پایگاه تشکیل حکومت اسلامی بود، بعد از اندک مدتی به مرکز بهترین موسیقی دانان و آوازه خوانان و معروف ترین رقّاصان تبدیل شد؛ تا جایی که وقتی در دربار شام می خواستند بهترین مغنّیان را خبر کنند، از مدینه آوازه خوان و نوازنده می آوردند و همه این ها از آنجایی نشئت می گیرد که هوس امر به معروف و نهی از منکر در دل ها کشته شد!
امر به معروف که موضوع جدیدی نیست
موضوع امر به معروف که موضوع جدیدی نیست. این، تکلیف همیشگی مسلمانان است. جامعه اسلامی، با انجام این تکلیف زنده میماند. قوام حکومت اسلامی، با امر به معروف و نهی از منکر است، که فرمود: اگر این کار نشود، آن وقت «لَیُسلِّطَنَّ اللَّه عَلَیْکم شِرارُکم فَیَدْعُوا خِیارُکُم فلا یُسْتَجابُ لَهُم." قوام حکومت اسلامی و بقای حاکمیت اخیار، به این است که در جامعه امر به معروف و نهی از منکر باشد.
فلسفه ی قیام حسین بن علی (علیه السلام)
حسین بن علی علیهالسّلام، در خود فهماند که برای دنیای اسلام در چنین شرایطی، مبارزه با اصل قدرت طاغوتی و اقدام برای نجات انسان ها از سلطه شیطانی و اهریمنی این قدرت، واجبترین کارهاست. بدیهی است که حسین بن علی علیهالسّلام، اگر در مدینه میماند و احکام الهی را در میان مردم تبلیغ و معارف اهل بیت را بیان میکرد، عدّهای را پرورش میداد. اما وقتی برای انجام کاری به سمت عراق حرکت میکرد، از همه این کارها بازمیماند: نماز مردم را نمیتوانست به آنها تعلیم دهد؛ احادیث پیغمبر را نمیتوانست به مردم بگوید؛ حوزه درس و بیان معارف او تعطیل میشد و از کمک به ایتام و مستمندان و فقرایی که در مدینه بودند، میماند. اینها هرکدام وظیفهای بود که آن حضرت انجام میداد. اما همه این وظایف را، فدای وظیفه مهمتر کرد. حتّی آنچنان که در زبان همه مبلّغین و گویندگان هست، زمان حجّ بیتاللَّه و در هنگامی که مردم برای حج میرفتند، این، فدای آن تکلیف بالاتر شد.
آن تکلیف چیست؟ همانطور که فرمود، مبارزه با دستگاهی که منشأ فساد بود: «اریدُ ان آمُرَ بالْمَعْروف وَ أَنْهى عَنِ الْمُنْكَر وَ اسیرَ بِسیرة جَدّى» یا آنچنان که در خطبه دیگری در بین راه فرمود: «ایها النّاس! انَّ رَسول اللَّه، صلّى الله علیه و آله، قال مَنْ رأى سُلطاناً جائراً مُسْتَحِلّاً لِحُرُمِ اللَّه، ناكِثاً لِعَهْد اللَّه [تا آخر] فَلَمْ یُغَیِّر عَلَیْهِ بِفِعْلٍ و لا قَولٍ كانَ حَقّاً عَلَى الله انْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَه» یعنی تغییر، نسبت به سلطان ظلم و جور؛ قدرتی که فساد میپراکند و دستگاهی که انسانها را به سمت نابودی و فنای مادّی و معنوی میکشاند.
این، دلیل حرکت حسین بن علی علیهالسّلام است که البته این را، مصداق امر به معروف و نهی از منکر هم دانستهاند؛ که در باب گرایش به تکلیف امر به معروف و نهی از منکر، به این نکات هم باید توجّه شود. لذاست که برای تکلیف اهمّ، حرکت میکند و تکالیف دیگر را و لو مهم فدای این تکلیف اهمّ میکند. تشخیص میدهد که امروز، کار واجب چیست؟ هر زمانی، یک حرکت برای جامعه اسلامی متعیّن است.
برای امر به معروف و نهی از منکر روش هایی در کتاب های مختلف آورده اند که سیره معصومین_علیهم السلام- بوده است یکی از این روش ها:
امر به معروف تعلیلی
روحیه برخی به گونه ای است که اگر فلسفه و علت معروف و منکری که به آنها گوشزد می شود را بشنوند پذیرش بیشتری خواهند داشت.
چگونه بگوییم؟
یک کلمه بیشتر هم نمی خواهد بگوییم، لازم نیست سخنرانی کنیم. همین که یک خلافی را مشاهده کردید، بگویید این کار شما خلاف است، نکنید، لازم هم نیست با خشم همراه باشد.
اگر این را من بگویم، شما بگویید، دیگران هم بگویند کم کم ریشه گناه خشک می شود.
فراخواندن به راه خدا با حکمت
قرآن میفرماید: «ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ. (125 / نحل)» حکمت، حکمت، حکمت. اندیشه ی مستحکم را تعبیر به حکمت میکنند. حکمت، که انبیاء به آن ممتازند و از آنِ بندگان برگزیده و صالح است، همان فکر مستحکمی است که هیچ ابزار عقلانی نمیتواند آن را نفی کند و از بین ببرد. هیچ استدلال و تجربهای هم نمیتواند آن را خنثی کند.
شما در قرآن به آیاتی که حکمت را معیّن میکند، بنگرید، و ببینید چه چیزهایی است: «ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَیْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ. (39 / اسراء)» چیزهایی است که اگر بشریت تا ابد هم تلاش کند، نمیتواند آنها را رد کند. هیچ منکری، هیچ مغرضی، هیچ معاندی نمیتواند در ردّ آنها بکوشد.
حکمت یعنی مستحکمترین افکار و اندیشهها. اینکه حکما، حکمت را «صیرورة الانسان عالما مضاهیا للعالم الحسّى» میگویند، همان است. یعنی چنان افکار برجسته و مستحکم و غیر قابل خدشهای در روح او- بنده ی برگزیده و صالح- گسترش پیدا کرده است، که خود تبدیل به یک عالَم شده است و شما میتوانید کون را وجود را، و همه ی گیتی را در سخن او، در اشارهء او و در اقدام او مشاهده کنید.
این، حکمت است. آن وقت «ادع الى سبیل ربّك بالحكمة.» اینگونه مردم را به سوی خدا دعوت کنید. «وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ. (125/ نحل)» «وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ. (همان)» این هم هست. یعنی اینها عوامل بقاست. اینها هست که تفکر اسلامی تا امروز توانست بماند.[i]
صادقانه امر و نهی کنیم
وقتیکه شما برای کمک به نظام اسلامی مردم را به نیکی امر میکنید مثلًا احسان به فقرا، صدقه، رازداری، محبّت، همکاری، کارهای نیک، تواضع، حلم، صبر و میگویید این کارها را بکن؛ هنگامی که دل شما نسبت به این معروف، بستگی و شیفتگی داشته باشد، این امر شما، امر صادقانه است.
وقتی کسی را از منکرات نهی میکنید مثلًا ظلم کردن، تعرض کردن، تجاوز به دیگران، اموال عمومی را حیف و میل کردن، دست درازی به نوامیس مردم، غیبت کردن، دروغ گفتن، نمّامی کردن، توطئه کردن، علیه نظام اسلامی کار کردن، با دشمن اسلام همکاری کردن و میگویید این کارها را نکن؛ وقتیکه در دل شما نسبت به این کارها بغض وجود داشته باشد، این نهی، یک نهی صادقانه است و خود شما هم طبق همین امر و نهیتان عمل میکنید.
اگر خدای نکرده دل با زبان همراه نباشد، آنگاه انسان مشمول این جمله میشود که «لعن الله الامرین بالمعروف التّاركین له». (نهج البلاغه، خطبه 129) کسی که مردم را به نیکی امر میکند، اما خود او به آن عمل نمیکند؛ مردم را از بدی نهی میکند، اما خود او همان بدی را مرتکب میشود؛ چنین شخصی مشمول لعنت خدا میشود و سرنوشت بسیار خطرناکی خواهد داشت.
با رفق و مدارا در خصوص امر به معروف و نهی از منکر حدیثی دیدم که از جمله چیزهایی که برای آمر به معروف و ناهی از منکر ذکر میکند، «رفیق فیما یأمر و رفیق فیما ینهى» بود. آن جایی که جای رفق است که غالب جاها هم از این قبیل است انسان باید با «رفق» عمل کند؛ برای اینکه بتواند با محبّت آن حقایق را در دلها و در ذهنها جا بدهد و جایگزین کند. تبلیغ برای این است؛ برای زنده کردن احکام الهی و اسلامی است.
با زبان خوش، نه با ایجاد نفرت خودتان را مجهز کنید، مسلح به سلاح معرفت و استدلال کنید، بعد به کانونهای فرهنگی - هنری بروید و پذیرای جوانها باشید. با روی خوش هم پذیرا باشید؛ با سماحت، با مدارا. فرمود: «و سنّة من نبیّه»، که ظاهراً عبارت است از «مداراة النّاس»؛ مدارا کنید. ممکن است ظاهر زنندهای داشته باشد؛ داشته باشد.
هر کسی یک نقصی دارد و به قول معروف گل بی عیب خداست ؛ یکی نقصش در ظاهر مشخص است و یکی نقصش باطنی است ؛
گفتا شیخا هر آنچه گوئی هستم / آیا تو چنان كه می نمائی هستی؟
با این نگاه و با این روحیه برخورد کنیم. البته انسان نهی از منکر هم می کند؛ نهی از منکر با زبان خوش، نه با ایجاد نفرت.
فرآوری: زهرا اجلال
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منابع:
سایت ایده ها
معجزه تذکر زبانی محمد رضا اکبری
کتاب واجب فراموش شده
مطالب مرتبط:
اگر اهل عملی، امر به معروف کن!!!
بیایید همه باهم خوب شویم (آثار و نتایج امر به معروف و نهی از منكر در قرآن و حدیث)