تبیان، دستیار زندگی
پیدا کردن راهی به درون The Zero Theorem فیلم جدید تری گیلیام هنرمند قدیمی آمریکایی که سابقه عضویت در گروه بریتانیایی کمدی مونتی پایتون را هم دارد و سالهاست از شوخ گرایی به پوچ پردازی سوق یافته، کار سختی است اما تقریباً تمامی کارهای گیلیام این خصلت را دارن
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جستجویی بی نتیجه برای یافتن مفهوم زندگی

درباره کار تازه و نه چندان روشن و شفاف تری گیلیام


پیدا کردن راهی به درون The Zero Theorem فیلم جدید تری گیلیام هنرمند قدیمی آمریکایی که سابقه عضویت در گروه بریتانیایی کمدی مونتی پایتون را هم دارد و سالهاست از شوخ گرایی به پوچ پردازی سوق یافته، کار سختی است اما تقریباً تمامی کارهای گیلیام این خصلت را دارند و برقراری ارتباط با آنها و یکی شدن با فیلم هایش دشوار است و انگار او قصه نویسی است که فقط برای خودش می نویسد و روشنی و شفافیتی در ایده های او نیست.

جستجویی بی نتیجه برای یافتن مفهوم زندگی

این فیلم ظاهراً به قصد کشف مفهوم زندگی در عصر آشوب زده مدرن ساخته شده ولی پاسخی که به مسایل می دهد و نتیجه ای که در پایان می گیرد، لزوماً چیزی نیست که خود تعقیب می کرده و یا همگان می خواهند و بدیهی می شمرند. شاید هم از منظر گیلیام، مهم و جالب اتفاقی است که می افتد و مقصد و منظور نهایی اهمیتی ندارد ولی در این مورد خاص خود اتفاق و حرکتی هم که روی می دهد نمی تواند اثر مهمی داشته باشد و نکته اول تلقی شود و باز باید تاکید کرد که این گونه رویدادها در یک فیلم گیلیام امری عادی است و همه چیز، اتفاقاتی است که می افتد و ابهام بر می انگیزد و سپس محو می شود. گیلیام در این فیلم جدید که در هفته های اخیر به طور متوالی در جشنواره های معتبر ونیز و تورنتو پخش شد و به زودی در سطح جهان اکران عمومی می شود با دید و تصاویر ویژه خود آینده و زندگی جاری در آن را که در آن همه چیز کامپیوتری و بر اساس ادوات الکترونیک است، به مسخره می گیرد و برای او زندگی فعلی آنی نیست که باید باشد. این فیلم در طول مدت فقط 36 روز در بخارست پایتخت رومانی گرفته شد و در ظاهر شیک و گران قیمت نشان می دهد اما اسپشیال افکت و جلوه های بصری آن با کارهایی که توسط استودیوهای هالیوودی و فیلم های فانتزی آسیایی مشاهده می شود، فرق دارد و در قیاس با آن در سطح نازل تری قرار دارد. در نتیجه ترکیبی از هنرهای بریتانیایی، فرانسوی و رومانیایی در این زمینه پیوسته به نقاطی نامفهوم می رسد و معنا و تکنیک آن به سطح بالایی نمی رسد. دکور صحنه های ویژه و بیش از حد شلوغ و رنگ های تند موجود بینندگان را بیشتر به یاد کارهای فیلیپ کی دیک نویسنده معروف داستان های علمی ـ تخلیلی می اندازد و شاید دوستداران این گونه کارها از این ناراحت باشند که این فیلم با شیوه 3 بعدی ساخته نشده است.

در چنین مجموعه ای، کریستوف والتز رل یک دانشمند کامپیوتر را بازی می کند که رویکرد و هدفش فقط صلح و حرکت در مسیر زندگی ای آرام است. از همه جالب تر و عجیب تر این که او اعتقاد راسخ دارد که روزی تلفنی به وی خواهد شد و در آن مفهوم زندگی و فلسفه زیست به اول توضیح داده می شود و وی هم از راز قدیمی و همیشه پنهان مانده خلقت در خواهد آورد.

البته والتز در این فیلم با سیما و پزی که در دو فیلم اخیر کوئن تین تاران تینو بازی کرده و جوایز اسکار نقش دوم را نصیب وی کرده است («لعنتی های بی آبرو» و «ژانگوی آزاد شده») بسیار تفاوت دارد و او در همان سکانس اول با سری تراشیده و ظاهری نامعمول مشاهده می شود و همچون فیلم تازه و پر سر و صدای اخیر «قوه جاذبه» در فضا به حرکت درآمده و به سوی یک حفره سیاه می رود.

او در یک حالت عصبی و استرس دائمی قرار دارد و یکی از پیامدهای آن جملاتی تکراری است که دائماً می گوید. به عنوان مثال او مکرراً به منشی و همکارش که ایفای رل او با دیوید تیولیس کهنه کار و مجرب است متذکر می شود که نامش کوهن است و نه کویین و معمولادر زمان صحبت درباره خودش به جای کلمه من از ما استفاده می کند.

این فیلم ظاهراً به قصد کشف مفهوم زندگی در عصر آشوب زده مدرن ساخته شده ولی پاسخی که به مسایل می دهد و نتیجه ای که در پایان می گیرد، لزوماً چیزی نیست که خود تعقیب می کرده و یا همگان می خواهند و بدیهی می شمرند.

او در یک کلیسای کهنه زندگی می کند و روی پیکر پیانویی که در این محل قرار دارد می خوابد و معمولا روی کامپیوتر خود درباره مفهوم زندگی تحقیق و بررسی می کند. او در این دنیای نامرتب و نا آرام بدنبال نظم و ترتیب می گردد و بدیهی است که آن را نیابدو ترکیب چند رنگی انتخاب شده توسط دیوید وارن که دکور صحنه را رنگ و شکل داده و یادآور فیلم «کنگره» است، به بینندگان گوشزد می کند که جستجوی کوهن آن قدرها هم ثمر بخش نخواهد بود.

در این فیلم مت دیمون معروف هم بازی می کند اما حضور او به چند صحنه محدود می شود و وی صاحب نقشی کلیدی نیست.

مرتبه اول او را در یک میهمانی و با لباس الوانی می بینیم که بی شباهت به رنگ و آرایش دکور آن محل نیست. او را با واژه کلی و مبهم مدیر صدا می زنند و این مدیر که طرف صحبت کوهن قرار می گیرد و درخواست کمک را از جانب وی می شنود، یک همکار جدید به نام بینزلی (با بازی ملانی تیر ری) را برای او تعیین می کند. کوهن با دیدن او به زندگی و آینده اش امیدوار می شود و قسمتی از مشکلات خود را فراموش می کند اما هنوز معضل اصلی زندگی او که همان واژه های عنوان فیلم (The Zero Therem) را تشکیل می دهد، پا برجاست و هرچه بیشتر در پی مفهوم و فلسفه زندگی می گردد، کمتر آن را می یابد.

جستجویی بی نتیجه برای یافتن مفهوم زندگی

برای مدیر چاره ای نمی ماند جز این که باب پسر 15 ساله نابغه وار خود را نزد کوهن بفرستد و به حل گره فکری این مرد از طریق گفتگوهای این دو دل ببندد. لوکاس هجز که در فیلم «امپراطوری خورشید» دیده شده بود، ایفاگر رل باب در این فیلم است ولی ما در این زمینه او را تنها نمی یابیم و یک پزشک روانکاو زن که او را شیرینک رام می نامند (با بازی تیلدا سویین تون) هم در این راه با وی همپا نشان می دهد ولی به نظر می رسد که مشکل کوهن پا برجا است و یا لااقل از دیدگاه گیلیام این چنین است.

همه اینها همچون ارائه طریق و توصیه ای از سوی کارگردان است که می گوید بهتر است این قدر پای کامپیوتر و لابلای کتاب ها به دنبال مفهوم زندگی و فلسفه خلقت نبود و فقط انسان بود و زیست. در مجموع ایده های مطرح شده در سناریوی پت روشین بد نیست و بازیگران نیز به خوبی آن را به نمایش می گذارند اما به عنوان فیلمی از تری گیلیام همان طور که پیشتر آمد، مسایل و کشف ها در همین حد می ماند و نکته تازه ای بجا نمی ماند و بهتر است که همه به آن عادت کنند. حتی به این که کشف مفهوم زندگی همچنان ناممکن و موضوعی، گنگ است.

مشخصات فیلم

عنوان: The Zero Theorem / محصول: وولیتج پیکچرز / کارگردان: تری گیلیام / سناریست: پت روشین / تهیه کنندگان: نیکولاس پارتیه و دین زانوک / مدیر فیلمبرداری: نیکولا پکورینی / طراح صحنه: دیوید وارن / موسیقی متن: جورج فنتون / طراح لباس: کارلو پوگیولی / تدوینگر: میک ادزلی / طول مدت: 109 دقیقه / بازیگران اصلی: کریستوف والتز، دیوید تیولیس، ملانی تیرری و اوکاس هجز

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع : بانی فیلم / وصال روحانی