همه ملائکه مشرک اند نه شیطان!
هر چه را که خداوند دستور انجام آن را بدهد، شرک نیست و عبادت غیر خدا محسوب نمیشود؛ سجده کردن ملائکه هم در برابر حضرت آدم به معنای عبادت کردن حضرت آدم نبود.
بعضی عبادت را چنین معنا کرده اند: "غایة الخضوع"؛ یعنی نهایت خضوع و پاره ای نیز، عبادت، را به اطاعت معنا کرده اند.
همه این تعاریف، تعریف به اعم یا لازم است نه تعریف حقیقی، اما هیچ کدام از این معانی مورد نظر قرآن نیست زیرا آن عبادت خاصی که مورد نظر قرآن کریم و دعوت انبیای عظام و اختصاص به خداوند دارد و برای غیر او جایز نیست و شرک محسوب می شود، غیر این معانی است چون هر خضوع و تذللی عبادت محسوب نمی شود، اگر چنین باشد باید اکثر مردم مشرک باشند، زیرا آنان در برابر هم خضوع و تذلل و احترام می کنند و دست آنها را می بوسند و خم و راست می شوند. آیا این واقعاً طرف مقابل را عبادت کرده و مرتکب شرک شده است؟!
قطعاً چنین نیست؛ کسی که روی پای دیگری می افتد و پای او را می بوسد، این نهایت خضوع محسوب می گردد؛ اما به این کار "عبادت" نگفته و مرتکب آن را مشرک نمی گویند.
خضوع فرزند در برابر پدر و مادر و شاگرد به استاد هرگز عبادت و پرستش نیست یا سربازی که از فرمانده خود اطاعت می نماید، او را پرستش نکرده است، پس معنای دوم و سوم عبادت نیز جامع و مانع نیست و محل بحث را شامل نمی شود. عبادتی که مرز بین توحید و شرک است معنای خاصی دارد.
در اعصار گذشته و در عصر حاضر عده ای در برابر برخی دیگر چه با زبان و چه عملاً اظهار خضوع و تذلل می کردند؛ اما بحث این است که آیا این کار عبادت است یا نه؟
ما فعلاً کاری نداریم به اینکه اظهار خضوع و تذلل نزد دیگری شرعاً جایز است یا نه؟ ما دو بحث داریم:
یکی آیا خضوع و تذلل عبادت است یا نه؟ و دیگری آیا خضوع و تذلل جایز است یا خیر؟
گفتیم که هر خضوع و تذللی عبادت نیست. مرسوم بوده است که وقتی برخی نزد سلاطین می رفتند مقابل آنها خضوع می کردند، در عین حال کسی نمی گفت اینها سلطان را عبادت می کنند، یا آنچه را مرید برای مراد و عاشق برای معشوق و جاهل برای عالم انجام می دهد، عبادت نیست.
در فارسی، معادل "عبادت"، "پرستش" است، هر خضوعی پرستش نیست مگر مجازاً اطلاق شود و الّا خضوع کردن هرگز به معنای عبادت و پرستش نیست .
در برخی از آیات شریفه، خداوند به مۆمنین خطاب می کند که در برابر پدر و مادر خضوع کنید، آیا معنای آن این است که ما والدین را عبادت و پرستش کنیم؟ هرگز منظور خداوند این نیست، زیرا خداوند هرگز مردم به شرک و عبادت غیرخدا فرا نمیخواند؛ درباره احترام به والدین می فرماید: وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا (اسرا، آیه 24)
همچین در آیه دیگر می فرماید: " یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُۆْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللّهِ یُۆْتِیهِ مَن یَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ"( مائده، آیه 54)
در اینجا مراد از "اذله" که در آیه است، یعنی در برابر مومنین خود را متواضع و کوچک می شمرند و خضوع و خشوع دارند، اینجا منظور خداوند این نیست که آن مومنین را عبادت می کنند چون هر خضوع و ذلتی عبادت محسوب نمی شود.
شخصی در مدینه در حرم پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تواضع و تذلل می کند و ضریحش را می بوسد، شرطه و مأمور حجازی، به او می گوید: تو مشرک شدی؛ چرا ضریح پیغمبر(صلی الله علیه و آله) را بوسیدی؟
آن شخص به مامور می گوید تو همسر داری؟ شرطه می گوید: آری. می گوید آیا تو همسرت را می بوسی؟ شرطه میگوید: آری. آن شخص می گوید: تو نیز مشرک هستی، چون همسرت را بوسیدی! پس مطلق بوسیدن شرک نیست.
اینان که در حرم پیامبر(صلی الله علیه و آله) یا ائمه معصومین (علیهم السلام)، در و دیوار حرم را می بوسند، قصد عبادت و پرستش ندارند بلکه مراتب اکرام و احترام را به جا آورده و ابراز محبت و عرض ادب می کنند و این امر فطری و طبیعی است که هر کس به چیزی علاقه نداشته باشد، او را احترام و اکرام می کند و خود را در برابر او کوچک جلوه می دهد.
برخی افراد در برابر حاکمان و سلاطین، سر تعظیم فرود می آورند و یا حتی در برابر آنها حالت سجده می افتند، این تعظیم و به خاک افتادن، به قصد عبادت انجام نمی گیرد، اگر چه به نظر ما برای غیر خدا احترام مثل سجده کردن حرام می باشد؛ اما با این وصف، این عمل را نوعی عبادت نمی گویند حتی خود سجده کننده به قصد عبادت این کار را انجام نمی دهد.
در قرآن کریم در دو مورد درباره سجده برای انسان ها سخن به میان آمده و هیچ کدام از آنها تقبیح نشده است: یکی سجده ملائکه برای حضرت آدم به امر خداوند و دیگری سجده والدین حضرت یوسف(علیه السلام) برای او.
این دو حکایت را از قرآن کریم نقل می کنیم:
الف) وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِینَ (بقره، آیه 34)
ب) فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَى یُوسُفَ آوَى إِلَیْهِ أَبَوَیْهِ وَقَالَ ادْخُلُواْ مِصْرَ إِن شَاء اللّهُ آمِنِینَ
وَر َفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ یَا أَبَتِ هَـذَا تَأْوِیلُ رُۆْیَایَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بَی إِذْ أَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ وَجَاء بِكُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزغَ الشَّیْطَانُ بَیْنِی وَبَیْنَ إِخْوَتِی إِنَّ رَبِّی لَطِیفٌ لِّمَا یَشَاء إِنَّهُ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَكِیمُ (یوسف، آیات 99 – 100)
قطعا در این دو آیه شریفه مراد از سجده، عبادت کردن نیست، زیرا اگر چنین باشد نتیجه آیه چنین می شود که همه ملائکه مشرک شده اند مگر ابلیس که سجده نکرد و یا در آیه دوم – نعوذ بالله- بگوییم حضرت یعقوب و همسرش به خاطر سجده کردن به یوسف(علیه السلام) مشرک شده اند و حال اینکه قطعاً چنین نیست، زیرا خضوع و تذلل گرچه به صورت سجده کردن باشد، عبادت محسوب نمی شود.
در زبان فارسی نیز اگر کسی فردی را دوست داشته باشد می گوید: "دورت بگردم" یا "فدایت شوم" این به معنای عبادت کردن او نیست. یکی از واجبات حج این است که هفت بار دور خانه خدا بگردند و طواف کنند یا مثلا مستحب است انسان در برابر حجرالاسود بایستد و آن را ببوسد، حتی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز این کار را می کردند و حجرالاسود را می بوسیدند و دست مبارک خود را بر آن می کشیدند، آیا این کار عبادت غیر خدا و پرستش خانه و حجرالاسود است؟ یا اینها نوعی ادای احترام و عرض ادب است و ربطی به عبادت غیر خدا ندارد و طواف خانه خدا و بوسیدن حجرالاسود اینها طبق دستور و اجازه خداوند است.
پس هر چه را که خداوند دستور انجام آن را بدهد، شرک نیست و عبادت غیر خدا محسوب نمی شود؛ سجده کردن ملائکه هم در برابر حضرت آدم به معنای عبادت کردن حضرت آدم نبود بلکه یک نوع احترام و خضوع برای او بود.
اگر ما هر خضوع و خشوعی را عبادت بدانیم، لازمه اش این است که اکثر مردم مشرک باشند.
بخش قرآن تبیان
منبع: اسلام کوئست
مطالب مرتبط: