تبیان، دستیار زندگی
خانه ی خاله قورباغه مهمان آمده بود. یک مهمان قورباغه ای.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قورباغه‌ی پر حرف
قورباغه

خانه ی خاله قورباغه مهمان آمده بود. یک مهمان قورباغه ای.

قوری قوری، دختر صاحبخانه پیش مهمان آمد و با ادب سلام کرد.

مهمان از قوری قوری خوشش آمد و گفت: به به چه قورباغه ی مۆدبی، بیا ببینم عزیزم تو کلاس چندمی چند سالته ...

قوری قوری جواب همه سوالهای مهمان را داد.

مهمان گفت: آفرین صد آفرین عزیزکم قورقورکم ...

قوری قوری گفت: من شعر هم بلدم قور قور کنم .

مهمان گفت: راست می گی بقور ببینم.

قوری قوری شروع کرد به شعر قوردن.

قور قور و قور قور....

شعرش که تمام شد مهمان با خستگی گفت: آفرین.

قوری قوری گفت: ده تا شعر دیگر هم بلدم بقورم.

مهمان کمی دستپاچه شد و گفت: خوب باشه فقط زودتر بقور.

ده تا شعرش رو هم قور قور کرد .

بعد گفت: امروز توی کلاس یک عالمه قور قور جدید یاد گرفتم.

مهمان خیلی خسته شده بود.

اما قوری قوری دیگر حواسش به این چیزها نبود و پشت سر هم قور قور می کرد.

وای قوری قوری آنقدر قور ... قور... قور ... کرد که مهمان بیچاره حالش قَری قوری شد.

سرش گیج رفت و چشماش قاری قوری شد. جفت پا از خونه ی قوری قوری پرید بیرون.

اما قوری قوری هنوز داشت قور ... قور... قور... می کرد.

انسیه نوش آبادی

بخش کودک و نوجوان تبیان


مطالب مرتبط:

بهترین بابای دنیا

داستان پسرک تنبل

آرزوی معلم شدن

سفر پر ماجرای خرس كوچولو

شیر دانا

مسابقه‌ی حلزون کوچولو و آهو خانم

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.