تبیان، دستیار زندگی
طرح شبهه در سخنرانی از طرف خطیب و عدم ارایه پاسخ قوی و مستدل، از جمله عواملی است كه اثر خطابه را كاهش می دهد یا اثر سوء بر جا می گذارد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آفات خطابه (2)

آفات خطابه (2)

طرح شبهه در سخنرانی از طرف خطیب و عدم ارایه پاسخ قوی و مستدل، از جمله عواملی است كه اثر خطابه را كاهش می دهد یا اثر سوء بر جا می گذارد.

قسمت اول را اینجا بخوانید.

7. تضاد گفتار با عمل

مخاطبان یك خطیب قبل و بعد از سخنرانی، خاموش و آرام اما دقیق و زیركانه، رفتار او را مورد بررسی قرار می دهند. اگر رفتار خطیب را با گفتارش همگون احساس كنند، از عمق جان سخنرانی و مواعظ او را دنبال می كنند؛ ولی اگر كردار خطیب را خلاف اظهاراتش احساس كردند، به سخنان او با تمسخر می نگرند؛ از اینرو، عامل بودن خطیب به گفته های خود، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.

در اوایل ظهور اسلام، از جمله عللی كه باعث پیشرفت دین الهی و گرایش مردم به اسلام شد، عمل رسول گرامی اسلام به گفتار خود بود. آن حضرت، هر آنچه از احكام دین را به مردم ابلاغ می فرمود، خود پیش از دیگران به كار می بست و به موقع آن را اجرا می كرد. امیر مۆمنان، علی - علیه السلام - كه خود تربیت یافته آن حضرت بود، می فرماید: «أیها النَّاس إنِّی وَاللّهِ مَا أحُثُّكُمْ عَلَی طَاعَةٍ إلاَّ وَأسْبِقُكُمْ إلَیهَا وَلاَ أنْهَاكُمْ عَنْ مَعْصِیةٍ إلاَّ وَأتَنَاهَی قَبْلَكُمْ عَنْهَا؛  ای مردم! به خدا قسم [هیچ وقت] شما را به طاعتی ترغیب ننمودم، مگر آنكه خود، قبل از شما به آن سبقت جستم و [هیچ وقت] شما را از معصیتی نهی ننمودم، مگر آنكه خویشتن را پیش از شما از آن باز داشتم.»

اگر خطیب اهل عمل نباشد، تبلیغ او كارساز نبوده، به هدف نمی رسد. در تعبیرات روایی، از رسول اكرم - صلی الله علیه وآله - چنین روایت شده است: «مَثَلُ الَّذِی یعَلِّمُ الْخَیرَ وَلاَ یعْمَلُ بِهِ مَثَلُ السِّرَاجِ یضِی ءُ لِلنَّاسِ وَیحْرِقُ نَفْسَهُ؛  كسی كه [به مردم] نیكی بیاموزد و خود عمل نكند، مانند چراغی است كه دیگران را روشن می سازد و خود را می سوزاند. » از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده است كه فرمودند: «اَلدَّاعِی بِلاَ عَمَلٍ كَالرَّامِی بِلاَ وَتَرٍ؛ عالم بی عمل، همانند تیرانداز بدون كمان است.»

اگر خطیب اهل عمل نباشد، خداوند نفوذ كلام او را از بین می برد و نمی تواند مردم را به سوی حق هدایت كرده، از زشتیها بازشان بدارد. امام صادق - علیه السلام - فرمودند: «اِنَّ الْعَالِمَ اِذَا لَمْ یعْمَلْ بِعِلْمِهِ زَلَّتْ مَوْعِظَتُهُ عَنِ الْقُلُوبِ كَمَا یزِلَّ الْمَطَرُ عَنِ الصَّفَا؛ همانا هنگامی كه عالم به علم خود عمل نكند، مواعظ او بر قلبها می لغزد [و در آن نفوذ نمی كند] ؛ همان گونه كه آب باران بر سنگ غیرقابل نفوذ می لغزد.»

همچنین رفتار نامطلوب خطیب و ناهماهنگی رفتار و عمل او، موجب بی رغبتی مردم به فراگیری علم دین می شود و آنها را از این فریضه الهی دور می سازد. امیر مۆمنان، علی - علیه السلام - فرمودند: «اِنَّمَا زَهِدَ النَّاسُ فِی طَلَبِ الْعِلْمِ كَثْرَةَ مَا یرَوْنَ مِنْ قِلَّةِ مَنْ عَمِلَ بِمَا عَلِمَ؛همانا مردم در طلب علم بی رغبت می شوند، به دلیل آنكه فراوان شاهد كمبود عالم با عمل هستند.»

مرحوم فلسفی - رحمه الله - در خصوص آفت تضاد حرف و عمل خطیب و اثرات زیانبار آن می گوید: «واعظ تحصیل كرده و عالمی بود كه چند سال قبل از دنیا رفت. او را می شناختم و به اخلاقش واقف بودم. او در منابر چیزهایی را به مردم سفارش می نمود كه خودش به آنها عمل می كرد. او در كار بعضی از زنان نادان بسیار حساس بود و سخت رنج می برد و مكرر در منابر تذكر می داد. می گفت: در یكی از روزها كه به طرف مجلس می رفتم، زنی را دیدم كه در نهر امیریه رخت می شوید. از دیدن آن نارحت شدم. به مجلس آمدم و پس از چند دقیقه توقف، منبر رفتم. جمعیت زیادی بود. در اواخر منبر، احساس درونی ام مرا واداشت پیرامون شستن لباسها در نهر تذكری بدهم. اوّل آن را كه بین راه دیده بودم، به اطلاع حضار رساندم. سپس گفتم: به اینان بگویید انصاف داشته باشید، آب مشروب را كثیف نكنید، پلیدیها را به خورد مردم ندهید، سلامتشان را به خطر نیندازید و لباسهای چركین را در نهرها نشویید!

سخنم تمام شد. منبر را ترك گفتم. در راه، عده زیادی با من مصافحه كردند و دست دادند. خیابان فرعی را طی نموده، به امیریه خیابان اصلی رسیدم. عده زیادی از مردان و زنان مستمع نیز آن راه را پیمودند. در خیابان امیریه كنار نهر نشستم تا دستهایم را بشویم. در حالی كه می شستم، یكی از حاضران مجلس بالای سرم ایستاد و حرفهای مرا مانند خود من تكرار كرد و با صدای بلند گفت: انصاف داشته باشید، دستهای آلوده خود را در نهر نشویید، آب مشروب مردم را كثیف نكنید، پلیدیها را به خوردشان ندهید و سلامت آنان را به خطر نیندازید!

واعظ محترم گفت: من پیش از سخنان گوینده، متوجه نبودم كه شستن دست در آب جاری، یك قِسم آلوده كردن آب است و من، ناآگاه مرتكب این تخلف شدم. گفته های او مردم را متوجه من نمود و با تبسمی آمیخته به استهزاء مرا نگاه می كردند. آنقدر خجلت زده و شرمنده گردیدم كه برخاستن از كنار نهر و نگاه كردن به مردم، برایم بسی دشوار و سنگین بود. خلاصه برخاستم و رفتم و فردا ناآگاهی خود را برای شنوندگان توضیح دادم. »

8. طرح شبهه بدون پاسخ قوی

برخورد خطیب با شبهه ای كه عنوان كرده، به دو صورت است: یا برای آن جوابی قانع كننده و قوی دارد و مخاطب خود را قانع می كند، یا اینكه آن را بدون پاسخ رها كرده، باعث تحكیم شبهه در ذهن شنونده می شود.

به طور كلی، خطیب باید در هنگام سخنرانی تا آنجا كه امكان دارد، از طرح شبهات خودداری كند؛ چون سطح معلومات شنوندگان متفاوت است و ممكن است بعضی از صورتهای ذیل اتفاق افتد:

1. بعضی از شنوندگان ممكن است اصل شبهه را به خوبی فرا گیرند و آن چنان تحت تأثیر واقع شوند كه به جواب شبهه توجه ننمایند. یا آن طور كه باید پاسخ شبهه را مورد دقت قرار ندهند و در نتیجه، شبهه در ضمیرشان استقرار یابد و به آن معتقد شوند، یا تا آخر عمر در آن، دو دل و مردد بمانند.

2. ممكن است بعضی از مخاطبان اصل شبهه را به خوبی فرا گیرند؛ ولی به علت پایین بودن سطح فهم، جواب شبهه را به خوبی نفهمند و بر اثر آن، شبهه در ضمیرشان جایگیر شود.

3. بیان خطیب در مقام پاسخ گویی، وافی و رسا نباشد و نتواند شبهه را آن طور كه باید، برطرف كند و در نتیجه، شنونده دچار تضاد درونی گردد و عمرش در كشمكش باطنی طی شود.

4. پاسخ خطیب، برهانی و مستدل نباشد و نتواند شنونده را قانع نماید. در این صورت، لكه شبهه از صفحه خاطر شنونده زدوده نمی شود و برای همیشه یا برای مدتی اسیر گمراهی خواهد بود. (١)

9. عوام فریبی

مراد از عوام فریبی، استفاده خطیب از خواب غفلت، جهالت و نادانی مخاطب به نفع پیامی است كه می خواهد برای او ارائه دهد. (٢)

اینكه خطیب در بیان سخنان و مطالب خود، از ایمان و اعتقادی كه شنوندگان از طریق جهالت و نادانی، و از یك سلسله خرافات به دست آورده اند، جهت جذب مخاطبان استفاده كرده، آن را تثبیت و یا امضا بكند، آفتی است كه به شدت از آن نهی شده است. در تاریخ نقل شده است كه وقتی فرزند پیامبر اعظم - صلی الله علیه وآله - به نام ابراهیم (از ماریه قبطیه) از دنیا رفت، همان روز خورشید گرفت. مردم مدینه، زن و مرد یك زبان شدند كه خورشید به خاطر حزنی كه عارض پیغمبر - صلی الله علیه وآله - شده است گرفت؛ اما پیامبر از این قضیه و پیش آمد كه نقطه ضعف مردم بود، برای تثبیت موقعیت خود استفاده نكرد. آن حضرت مردم را آگاه كرد و علم و معرفت آنها را نسبت به این مسئله بالا برد.

خطیبی كه مطالب خود را با دلیل و برهان آماده كرده، پیام خود را با منطق به مخاطبانش ابلاغ می كند، نیازی به استفاده از جهالت مردم (حتی برای مقاصد صحیح) ندارد.

10. عوام زدگی

آفت دیگری كه خطابه و خطیب را مورد تهدید قرار می دهد، عوام زدگی می باشد. امام صادق - علیه السلام - خطاب به یكی از اصحاب خود فرمودند: «هرگز همرنگ جماعت نباش كه بگویی من تابع مردم هستم و من هم یكی از مردم. »(٣)

یكی از عوامل عوام زدگی آن است كه خطابه و منبر رفتن نوعی كار و كسب محسوب شود. در این صورت، از آنجا كه از این فعالّیت، بهره اقتصادی مورد نظر است، خطیب و منبری مطالبی را ارائه می كند كه مورد درخواست و رضایت مخاطب و به عبارتی باب میل و طبع مشتری واقع شود كه در این حال هیچگاه سخنانش از حصار و قالب عوامانه خارج نمی گردد. و این درست برعكس رویه پیامبران است؛ همانطور كه در قران نقل شده است كه آنان در قبال انجام رسالت و وظایف خویش به دنبال بهره مادی و اجرت نبودند.

11. تقلید كوركورانه در سخنرانی

آفت دیگری كه بعضی از خطبا به آن گرفتار می شوند، تقلید در سخنرانی و به اصطلاح، كلیشه ای سخن گفتن است. مراد از تقلید، رفتار حاصل از سرمشق گیری از رفتار فرد دیگری می باشد. گاهی بعضی از سخنوران، بر اثر مجذوب شدن به شخصیت سخنوران دیگر، تلاش می كنند همانند آنها سخن بگویند. حتی در لحن كلام و صدا نیز از آنان تقلید می كنند. غافل از اینكه خطیبی كه در جاده تقلید از دیگران قدم می زند، هیچ گاه به خلاقیت و ابتكار در سخن نخواهد رسید و سخنانش تا جذابیت فاصله ای بسیار خواهد داشت.

یكی از عوامل جذاب بودن سخنان سخنوران نامی، در این است كه آنها خودشان هستند و از دیگران تقلید نمی كنند.

12. نداشتن فكر و دیدگاه روشن

گاهی روشن نبودن فكر و دیدگاهی كه خطیب در مقام بیان آن است، سبب طولانی شدن سخن می شود. وقتی خطیب به دانش و دیدگاهی در خصوص موضوعی دست یافته، اما هنوز به صورت كامل برای خود حلاجی نكرده است، به جهت نداشتن فكر روشن و عدم توانایی در توضیح و تبیین موضوع، به درازگویی و اطاله كلام می افتد.

13. فراموش كردن هدف

فراموش كردن هدف سخنرانی و گفتگو نیز از دیگر آفات خطابه است. وقتی خطیب هدف خود از بیان مطالب را فراموش كند، دچار حاشیه گویی شده، به مقصد نخواهد رسید.

برخی از سخنوران، با اینكه اشخاصی تحصیل كرده و عالم هستند و مطالبشان صحیح و قابل استفاده است، متأسفانه با كم ترین مناسبت از موضوع بحث خارج می شوند، هدف را گم می كنند و با مطالب متفرق، كلامشان به درازا می كشد كه این امر برای مخاطبین ملال آور است.

امام صادق علیه السلام فرمودند: «ثَلاثَةٌ فِیهِنَّ الْبَلاغَةُ التَّقَرُّبُ مِنْ مَعْنَی الْبُغْیةِ وَالتَّبُعُّدُ مِنْ حَشْوِ الْكَلامِ وَالدَّلالَةُ بِالْقَلِیلِ عَلی الْكَثِیرِ ؛(٤)سه چیز است كه بلاغت [كلام] در آنهاست: [اوّل] نزدیك بودن [سخن] . به هدف و [دوم] دور بودن [كلام گوینده] از حشو و زواید و [سوم] دلالت [و راهنمایی] كردن شنونده با عبارتی كم، به معانی زیاد.»


پی نوشت ها:

1) گفتار فلسفی، ص 314.

2) كاری كه فرعون و مشركان از این راه بر مردم تبلیغ می كردند. ر. ك: یونس/ 79 و زخرف/ 53.

3) لا تَكُونَنَّ اِمَّعَةً تَقُولَ أَنَا مَعَ النَّاسِ وَاَنَا كَواحِدٍ مِنَ النَّاسِ. » (معانی الاخبار، الشیخ الصدوق، قم، مۆسسة انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، بی تا، ص 266، ح 1.)

4) تحف العقول، ابن شعبة الحرانی، قم، مۆسسة النشر الاسلامی لجماعة المدرسین، الطبعة الثانیة، 1363، ص 317.

منبع: سایت جامع تبلیغ ذی طوی (با قدری تصرف )

تهیه و تنظیم: سید صدرالدین مرتجی-گروه حوزه علمیه تبیان