بیماری نگاهم را به دنیا عوض کرد
ژرار دپاردیو :پول هالیوودی استعدادهای اروپایی را می دزدد
ژرار دپاردیو بازیگر کهنه کار سینمای فرانسه هنوز هم پس از چهار دهه بازی در فیلمهای سینمایی، یکی از
این بازیگر 65 ساله سینما با وجود سن بالا و بیماریهای مختلف، فعالیت هنری خود را با جدیت ادامه میدهد.
منتقدان سینمایی با اشاره به بازی در بیش از سه فیلم سینمایی در ماههای اخیر و امضای قرارداد بازی در حداقل 5 فیلم سینمایی دیگر توسط او،به این نکته اشاره میکنند که دپاردیو هنوز هم مثل بازیگران جوان دنیای سینما فعال است و فعلا قصد گوشه نشینی و بازنشستگی ندارد. دپاردیو کار بازیگری را از سال 1970 و با حضور در کارهای تلویزیونی شروع کرد و خیلی زود سر از دنیای سینما در آورد.
او تا به حال در بیش از صد فیلم سینمایی و مجموعه تلویزیونی ظاهر شده و با تمام فیلم سازان مطرح قدیمی و جدید سینمای فرانسه کار کرده است. دپاردیو بازیگر فیلمهای موج نوی فرانسه هم چون آخرین مترو فرانسوا تروفو بوده و هم زمان در فیلمهای گیشه پسند هم بازی کرده است. یک دو جین از کاراکترهای تاریخی، توسط او به تصویر کشیده است و فیلمسازان دیگر کشورهای اروپایی و آمریکا هم، او را برای بازی در فیلمهای خود انتخاب کردهاند.
از ایفای نقش کریستف کلمبو در 1492 : فتح بهشت تا بازی در نقش ابرقهرمان کمیک استریپی محبوب فرانسویها اوبلیکس در مجموعه فیلم آستریکس و اوبلیکس، او کارهای موفق زیادی را روی پرده سینما فرستاده است. بالزاک، مجموعه تلویزیونی بینوایان ( و ایفای نقش ژان والژان) و دوما (در نقش آلکساندر دوما) تکههایی از کارهای مهم دپاردیو در ارائه کاراکترهای تاریخی هستند.
ژرار دپاردیو این روزها در روسیه است و قرار است در یک فیلم روسی در نقش اصلی ظاهر شود. این بازیگر فرانسوی تبار سینما در یک گفتوگوی اینترنتی با نشریه لوموند،درباره فعالیتهای طولانی سینمایی خود و جنبههای مختلف کاری آن صحبت میکند.
بیماری قلبیتان چه تاثیری بر روی زندگی و تفکراتتان داشته است؟
کل نگاهم را به دنیا و زندگی عوض کرد. در ابتدای کار از همه چیز خسته شده بودم و دلم نمیخواست هیچ کاری را انجام دهم. احساس کردم یک باره پیر شده و از کار افتادهام. بعضی وقتها فکر میکردم دیگر هیچ چیزی را احساس نمیکنم و حس خاصی نسبت به هیچ چیز ندارم. اما بعد از مدتی، به خودم نهیب زدم و گفتم ژرار داری چکار میکنی؟ من که نمردهام. هنوز زنده هستم و تا وقتی نفس میکشم، باید به زندگی و فعالیتم ادامه دهم. دوباره انرژی گرفتم و سعی کردم روی دوپایم بایستم. بیماری واقعیتی است که نمیتوان آن را نادیده گرفت، ولی دلیل نمیشود که زندگی را به خاطر آن تعطیل کرد. سعی میکنم با کار به مقابله با تفکرات منفی بروم و مثبت فکر کنم.
پس از چهلسال بازیگری در جلوی دوربین، این روزها چه حسی دارید؟
هنوز هم بازیگری را دوست دارم و وقتی جلوی دوربین ظاهر میشوم هیجان زدهام. بازی در هر فیلم تازهای، مثل شروع یک زندگی تازه است. به کمک بازیگری در دنیای دیگران غوطهور میشوم و برای مدتی دیگر خودم نیستم. همین جنبه کار بازیگری است که دوست دارم و مرا شیفته خودش کرده است. طبیعی است که در حال حاضر، راحتتر جلوی دوربین ظاهر میشوم.اما واقعیت این است که هنوز هم میترسم و به یک اطمینان خاطر نرسیدهام.
بیماری ام ، کل نگاهم را به دنیا و زندگی عوض کرد. در ابتدای کار از همه چیز خسته شده بودم و دلم نمیخواست هیچ کاری را انجام دهم. احساس کردم یک باره پیر شده و از کار افتادهام. بعضی وقتها فکر میکردم دیگر هیچ چیزی را احساس نمیکنم و حس خاصی نسبت به هیچ چیز ندارم.
در تعداد زیادی فیلم سینمایی در نقش شخصیتهای تاریخی بازی کردید. بازی در نقش این جور افراد را دوست دارید؟
البته از بازی در نقش آدمهای واقعی که مردم عادی آن ها را خیلی خوب میشناسند، لذت میبرم. ولی شاید برایتان جالب باشد که بگویم اکثر این نقشها، از سوی کارگردانان این فیلمها به من پیشنهاد شد و نقشی در انتخاب و بازی آن ها نداشتم. آن ها برای این کار خود دلایلی دارند و فکر میکنم یکی از آنها هم این بوده که من سرشناسترین بازیگر سینمای فرانسه در چند دهه اخیر بودهام. این مسئله کمک میکند تا نقشهای بهتری به دست بیاورم و با پیشنهادات خوبی روبهرو شوم.
بازی در نقشهای تاریخی و آدمهای واقعی سختتر است؟
در مقایسه با نقشهای آدمهای خیالی و کسانی که دست پرورده ذهن فیلمنامهنویسان هستند؟ نمیشود پاسخ قاطعی به آن داد. شاید این مقایسه درست نباشد. شاید بهتر باشد بگوئیم بازی در هر نقشی سخت است و نمیتوان ساده و راحت از کنار آن گذشت. وقتی قرار است نقشی را بازی کنی ( چه یک آدم واقعی و چه یک آدم خیالی) باید از جلد خودت بیرون بیایی و لباس او را به تن کنی. دیگر خودت نیستی و باید تبدیل به آن کسی بشوی که دارای نقش او را بازی میکنی.
در این حالت، تو باید رفتار، حالات و دیدگاه این موجود را داشته باشی و مثل او فکر و رفتار کنی. این کار یعنی خلق یک شخصیت تازه .حالا بعضی وقتها خلق این شخصیت تازه مربوط به یک کاراکتر تاریخی دور یا نزدیک میشود و گاهی هم آدمی که در عالم واقعیت وجود ندارد. برای رسیدن به هر دو کاراکتر باید وقت گذاشت و تحقیق کرد. علتش هم این است که تو هیچ یک از آنها را نمیشناسی، ولی باید در جلوی دوربین تبدیل به انها بشوی.
کدام نقش تاریخی خود را بیشتر دوست دارید؟
یک جورهایی دانتون را. زمانی که این فیلم در سال 1982ساخته میشد، ما شرایط ویژهای داشتیم. آندرهی وایدا در فرانسه بود و در لهستان جنبش آزادیخواهی سر بلند کرده بود. خیلیها قصه فیلم را به شرایط روز لهستان ربط میدادند و میگفتند این فیلم یکی از سیاسیترین کارهای صنعت سینمای لهستان است. شوری که آن روزها در لهستان و جبهه روشنفکری وجود داشت، ما را هم سر صحنه فیلمبرداری به نشاط و جنب و جوش واداشته بود.
خودتان را چگونه بازیگری میدانید؟
یک بازیگر غریزی.هم در انتخاب نقشها و فیلمهایم و هم در نوع نزدیک شدن به نقش، غریزی عمل میکنم. یک بار ایو آنجلو کارگردان کلنل کاباره گفت من مثل یک حیوان هستم، اما گرم، مهربان و بخشنده! او عقیده داشت میتوان مرا سر صحنه فیلمبرداری رام کرد! این طرز تفکر من است که دوست دارم به شیوه غریزی عمل کنم و در حین کار از غریزهام پیروی کنم. این طوری انرژی زیادی کسب میکنم و هنوز هم میخواهم رو به جلو بروم.
نکتهای را میگویم که شاید برایتان جالب باشد.وقتی بازی در فیلمی را قبول میکنم، بیشتر به خاطر آدمهایی است که میخواهم با آن ها کار کنم تا به خاطر خود فیلم. واقعیت این است که زندگی کوتاه و محدود است. من مسائلی مثل بیماری قلبی و تصادف با موتور سیکلت را از سرگذراندهام. سیگار میکشیدم و آن را ترک کردم. با این وجود جنبههای مثبت زندگی را میبینم و باورم این است که هنوز باید در فیلمهای سینمایی بازی کرد.
با وجود شهرت و محبوبیت زیاد چرا به کار در هالیوود ادامه ندادید؟
گرین کارت ( 1990) فروش خوبی در سینماها کرد. همان سال سیرانو دوبرژراک هم با استقبال تماشاگران آمریکایی روبهرو شد. برای این فیلم نامزد اسکار بهترین بازیگر مرد هم شدم. اما میخواهم در صنعت سینمای کشورم و زبان مادری خودم کار کنم. اهمیتی به فیلمهای هالیوودی نمیدهم. خب، علیه هالیوود نیستم. ولی سینمای خودمان را ترجیح میدهم.
فیلم جدید چه دارید؟
در حال بازی در فالکون من هستم که یک کمدی اکشن رومانتیک و جنایت کارانه است. آنتونی هیکاکس کارگردان آن است و با عمر شریف در آن هم بازی هستم. قصه ابرقهرمانانه فیلم، درباره تلاش برای کشف هویت واقعی یک نواب بزرگ است.
آیا کاراکترهایی را که در فیلمهای سینمایی بازی میکنید دوست دارید؟
الزاماً نباید آن ها را دوست داشته باشم. یک بازیگر برای این که کاراکتر محوله را بهتر بازی کند،ضرورتی ندارد شیفته و علاقمند به آنها باشد.راستش را بخواهید، هیچ وقت در زمان بازی در یک نقش آن کاراکتر را دوست نداشتهام. اگر علاقهای هم به وجود آمده، پس از پایان بازی بوده است.
رابطهتان با فیلمسازانی که با آن ها کار میکنید چگونه است؟
عالی است. همیشه تلاش داشتهایم رابطهای گرم و صمیمی با آنها داشته باشم. میدانید،به باور من رابطه یک کارگردان و بازیگر،مثل رابط صمیمی و نزدیک پدر و فرزند است. اگر چنین نباشد، نمیتوان یک فیلمسینمایی را ساخت. به صورت طبیعی، در این رابطه دو طرفه من فرزند قصه هستم.
وقتی مشغول بازی در فیلمی نیستید، چکار میکنید؟
باغبانی و گلکاری.بیشتر از هر کار دیگری در دنیا، خودم را درگیر مسائل مربوط به باغبانی میکنم. به همین دلیل، رابطهام با آدمهایی که در این رابطه کار میکنند بسیار خوب است و اوقات زیادی را با آنها میگذرانم. باید در داخل محل حضور داشتی باشی تا بفهمی ماجرا از چه قرار است و نمیتوانی از پشت تلفن، درباره مسائل مربوط به آن با آدمهای دیگر صحبت میکنی.
نمیدانم این علاقه از کجا و چگونه در من به وجود آمده است.اما عشق به گل و گیاه کمک میکند تا در جلوی دوربین هم نقشهایم را بهتر بازی کنم.بزرگ ترین توانایی این است که به آن چه که طبیعت به ما میگوید، گوش فرا دهیم. وقتی به حرفهای دیگران گوش میدهیم، میتوانیم متوجه اشتباهاتمان شویم و چیزهای تازهای را از محیط پیرامون خود یاد بگیریم.
وقت زیادی را اختصاص به گلکاری و باغبانی میدهید؟
بله، بیشتر از آن که با بازیگران و همکارانم باشم، وقتم را با باغبانی سر میکنم.این روزها خیلی دوست ندارم به محافل هنری و سینمایی بروم.در صنعت سینما، تمام پولها صرف مجموعههای تلویزیونی و فیلم های احمقانه آمریکایی میشود. این روزها وقت و پول کمتری صرف سینمای مولف میشود و شما میبینید که فیلمسازان مولفی مثل کلود شابرول یا کن لوچ خیلی کم کار میکنند. به باور من، سینما مرده است، تمام شده است.در حال حاضر چه کسی یا کسانی به سینما میروند؟ بچهها و نوجوانان! سیسالهها و بزرگترها ترجیح میدهند در خانه بنشینند و تمایل کمتری برای رفتن به سینما دارند.
ولی هنوز هم به بازی در فیلمها ادامه میدهید!
چند بار خواستم بازیگری را رها کنم. از آن دسته آدمهایی هستم که نمیتوانم یک جا بنشینم و همیشه در حال حرکت هستم. پیش خودم فکر میکردم چیزی را از دست نمیدهم. در بیش از صد فیلم سینمایی بازیکردهام و نیازی نیست که بخواهم چیزی را ثابت کنم. اما واقعیت این است که بازیگری حرفه، شغل و علاقه من است. کار دیگری بلد نیستم و در عین حال، نمیتوانم از آن دل بکنم. یکسری از فیلمهای من هم با موفقیت روبرو نشدهاند. من هم فیلم بد داشتهام که ساختار ضعیفی داشتهاند. اما واقعیت سینما همین است. شما نمیتوانید بازیگری را پیدا کنید که تمام کارهایش موفق و خوش ساخت بوده باشند. شما وقتی بازی در فیلمی را شروع میکنید، از قبل نمیتوانید تضمین کنید که کار خوبی از آب درخواهد آمد.
هالیوود را در این رابطه مقصر میدانید؟
در آنجا فیلمهای سطحی و تجاری زیادی ساخته میشود. اما به عنوان یک بازیگر، به فیلمهای هالیوودی اهمیتی نمیدهم و برایم جالب نیستند. فیلمهای هالیوودی یک زمانی کارهای خوبی بودند. دهه پنجاه میلادی را یادتان هست؟ این روزها دیگر فیلمهایی مثل کارهای درخشان آن دهه در آمریکا ساخته نمیشود.اگر از من بپرسید، در حال حاضر فیلمسازان انگلیسی فیلمهای خیلی خوبی میسازند و کارهایشان خیلی بهتر از فیلمسازان آمریکایی است.
نگاهی به جوایز اسکار بیندازید، اکثر برندگان آن انگلیسیها هستند! از گلادیاتور گرفته تا زیبایی آمریکایی و ... همه این فیلمها انگلیسی هستند. به باور من هالیوود این روزها فقط فیلمهایدرجه دو تهیه و تولید میکند. صنعت سینمای اروپا خیلی برتر است و فیلمهای برتری را ارائه میدهد. واقعیت این است که ما در اروپا بهترین استعدادها را داریم، ولی هالیوود پول دارد! آمریکاییها با پولی که دارند، استعدادهای اروپایی را جذب کرده و میدزدند.
بخش سینما و تلویزیون تبیان
منبع : خبرگزاری فارس