تبیان، دستیار زندگی
این بار هم، سفری دیگر، چونان گذشته، و بازگشتی دوباره از آخرین سفر، بی‏شباهت به گذشته؛ حجة الوداع، برکه نزدیک است و حقیقت نزدیک‏تر، در چند قدمی.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عید ولایت مبارک باد

عید سعید غدیر خم

این بار هم، سفری دیگر، چونان گذشته، و بازگشتی دوباره از آخرین سفر، بی‏شباهت به گذشته؛ حجة الوداع، برکه نزدیک است و حقیقت نزدیک‏تر، در چند قدمی.

سیل کاروانیان، خاک سوزانِ حجاز را در می‏نوردند.

تاریخ سالخورده حجاز، گرد زمان بر پلک‏هایش، با چشم‏های نیمه باز انتظار حماسه‏ای دیگر را می‏کشد و باز هم...

امین وحی از پس پرده‏های غیب، از ورای ابرهای کبودِ آسمان حجاز، از جانب او...

امّا این بار با سبزترین پیام، با زلال‏ترین نزول می‏آید «یا ایها الرّسول بلِّغ ما اُنزل إِلَیْکَ من ربک»

زبان بلیغ رسول در آشوب می‏افتد و باز هم پیامی سبز، حجم وجودش را پر می‏کند؛ یا ایها الرّسول بلِّغ ما انزل إِلَیْکَ من ربک» سخت در اندیشه است که

عید سعید غدیر خم

چگونه و این بار... پیام دوباره، کاخ اندیشه‏اش را فرو می‏ریزد.

«فَاِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رسالتَه»، دل آشوبه‏اش، زدوده می‏شود و... به خواست رسول، قافله می‏ایستد، درست کنار غدیر، دریاترین برکه، حماسی‏ترین جایگاه تاریخ.

این‏بار حقیقت دین، در قلب صحراهای حجاز، از ورای جحاز شترانی که تا چندی پیش راه به سوی مدینه می‏بردند، بر دیواره‏های زمان طنین افکن می‏شود.

نوای «من کُنتُ مولاهُ، فهذا علیٌ مولاه» در گوش زمان می‏پیچد.

«الهم والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ؛ بارالها، آن کس را که دوستی‏اش کند، دوست باش و آن

عید سعید غدیر خم

کس را که با او دشمنی کند، دشمن شو و آن کس را که یارش باشد، یاری کن و آن که او را خواری خواهد، خوار ساز.»

این بار امانت خدا و رسالت رسول، بر دوش علی فرود می‏آید و علی پا بر جای نبی می‏گذارد.

علی که امام عشق است و «حقیقتی بر گونه اساطیر» و افسوس که تنها پنج بهار با خنکای عدالت شکفت و افسوس که کوفه نشینانِ بی‏کفایت دچار کفر شدند و قلب دریایی‏اش را شکستند.

آنچه خوبان همه دارند علی(ع) تنها دارد .

عید سعید غدیر خم

بركه در بركه، آواز بلند علوی‌ات طنین‌انداز شد، آسمان‌ها، كوه‌ها، دره‌ها، بیشه‌ها و درختان، تمام‌قد به احترام قامت هاشمی‌ات ایستادند، تاریخ، ثانیه‌های بی‌رمقش را به یاد می‌آورد.

آفتاب لحظه‌ای ایستاد، همه دیدند كه به احترام تو، لحظه‌ای خورشید روی نتابید تا همه ببینند، نور تو از آفتاب بیشتر است؛ صدای تپش قلب‌ها حتی ریگ‌های بی‌خیال آن بیابان تفتیده را مجبور كرد،

سركی بكشند تا ببینند چه خبر است، پنجره‌های نداشته بیابان، باز شده بودند، كویر گوش شده بود تا بشنود هر آن‌چه باید می‌شنید، رفتگان برگشتند، كاش رفتگان تاریخ هم برمی‌گشتند تا دوباره ببینند ….

عید سعید غدیر خم

فرشتگان، دوشادوش هم، آماده هلهله بودند، شاید جبرییل را هنگام ابلاغ پیام خداوند دیده بودند و پیام نورانی پیامبر را؛ محمد (ص) با هر نَفَسش، پیام خدا را مرور می‌كرد.

بركه، خوشحال از حضور ناب یك عشق، موج، ‌موج، بوسه برای ابر‌ها می‌فرستاد تا ابرها ببارند و عشق خداوند را بوسه‌باران كنند.

غدیر، این بركه تنهایی، این جغرافیای تنهایی علی (ع)و فاطمه(س)، امروز مملو از جمعیت بود.

در «غدیر خم» نگر، نور دل افروز على نیست روزى در جهان، مانند امروز على روز كامل گشتن دین است و اِتمام نِعَم هجده ذیحجّه یعنى، عید پیروز على چون كه از یُمن على، حق، راضى از اسلام شد زین جهت امروز باشد خوش ترین روز على روز توحید است و روز رحمت و روز امید پرده بردارى شد از، حُسن دل افروز على شهر دانش «احمد» است و «مرتضى» دروازه اش انبیا غیر از «محمّد»، دانش آموز على شد ولاى او «حسان» حصن امان امّتش به به از این پرتو مهر گُنَه سوز على

روابط عمومی موسسه تبیان