تبیان، دستیار زندگی
فصل پاییز رسیده بود، برگهای درختان زرد و نارنجی می شدند و روی زمین می افتادند. شاخه های سرسبز خشک می شدند و درختان نشاط خود را از دست می دادند...
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

درختی که ناامید نشد 1

درخت

فصل پاییز رسیده بود، برگهای درختان زرد و نارنجی می شدند و روی زمین می افتادند. شاخه های سرسبز خشک می شدند و درختان نشاط خود را از دست می دادند اما این چیزها برای درختها مهم نبود آنها به این وضعیت عادت داشتند و اعتراضی نداشتند. به جز یک درخت جوان که امسال اولین پاییزش را تجربه می کرد. او که تازه شاخ و برگ های سرسبز درآورده بود و هر روز، خودش را در آینه تماشا می کرد و به سبزی و زیبایی اش افتخار می کرد، اکنون از بادهای پاییزی خیلی ناراحت بود.

هر برگی که از شاخه اش می افتاد او را غمگین تر و افسرده تر می کرد. او تمام سعی اش را می کرد که در مقابل بادهای پاییزی مقاومت کند و برگهایش را از دست ندهد. وقتی باد می آمد با تمام قدرت برگهایش را نگه می داشت تا نیفتند اما تلاش او چندان فایده ای نداشت. برگهایش خود به خود زرد و خشک شده و با کوچکترین نسیمی از جا کنده می شدند. درخت جوان با حسرت و غصه ی زیادی به برگهای ریزانش نگاه می کرد. و باز هم امیدوار بود که برگهای باقی مانده برجا بمانند و او را ترک نکنند.

نگرانیهای درخت جوان او را دائما مشغول دعا کرده بود. دعاهای پر از امید او توجه دیگر درختان را هم جلب کرده بود. اما درختها تلاش او را مسخره و بی نتیجه می دانستند و به او می گفتند چه دعا کنی چه نکنی فرقی برایت ندارد. هر آنچه باید بشود می شود. تو به زودی مثل دیگر درختان زرد و خشک و بی برگ می شوی.

اما این حرف ها دل نورانی او را ناامید نمی کرد. او تمام وقت چشم به آسمان دوخته بود و خدا را صدا می زد. هر برگی که می افتاد التماس و زاریش بیشتر می شد تا اینکه برگی برایش باقی نماند. باورش نمی شد که دعاهایش بی جواب مانده باشند. باورش نمی شد که حرفهای مایوس کننده ی دیگران راست باشد. آیا واقعا خدا به درختها توجهی ندارد؟

او چیزی از حکمتهای خدا نمی فهمید اما هنوز در دلش به خوبی و مهربانی خدا در حق درختان اطمینان داشت. حالا دیگر انقدر خسته بود که نفهمید کی خوابش برد.

وقتی او خواب بود اتفاقاتی افتاد که باید ماجرایش را در داستان بعد بخوانید.

انسیه نوش آبادی

بخش کودک و نوجوان تبیان


مطالب مرتبط:

داستانی از مثنوی(قسمت دوم)

داستانی از مثنوی(قسمت اول)

راز دهکده‌ی متروکه قسمت 4

راز دهکده‌ی متروکه قسمت سوم

راز دهکده‌ی متروکه 2

راز دهکده‌ی متروکه (1)

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.