تبیان، دستیار زندگی
جهان، چندصدایی است، نه، فراتر از چند صدا؛ پر از صداهایی که همه، توجه و استقبال ویژه‌ خود را دارند. صدای مردم، صدای رسانه‌ها، صدای من و تو. اما نمی دانم صدای من چقدر بُرد دارد؟ چقدر شنیدنی است؟ اصلا چقدر، حرف برای گفتن دارد؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بشقاب های پشت بام!


جهان، چندصدایی است، نه، فراتر از چند صدا؛ پر از صداهایی که همه، توجه و استقبال ویژه‌ خود را دارند. صدای مردم، صدای رسانه‌ها، صدای من و تو.  اما نمی دانم صدای من چقدر بُرد دارد؟ چقدر شنیدنی است؟ اصلا چقدر، حرف برای گفتن دارد؟

داستان چیست؟

ماهواره

من فقط این را می‌دانم که وقتی جنگ تمام شد، مردم احساس کردند که به رنگ و لعاب تازه نیاز دارند، مثل یک کشتی گیر، رزمی کار، نمی دانم یک جنگجو، به وقت استراحت نیاز دارند؟ آن‌ها دوست داشتند شادی کنند، جُک بگویند و جُک بشنودند؛ نه اصلا دوست داشتن بدون هیچ ‌دغدغه‌یی از سال‌های جنگ، بنشینند و شب‌نشینی داشته باشند. روزهای آخر هفته، دور هم جمع بشوند و گُل بگویند و گُل بشنوند و یادش بخیر کنند. بعضی وقت‌ها هم دوست داشتند دور هم باشند و سریالی، برنامه‌ی طنزی و از این چیزها ببینند، اما وقتی به سمت تلویزیون رفتند، دست خالی برگشتند. آخر تلویزیون لالا کرده بود، تلویزیون فکر می کرد که مردم باید بروند بخوابند، ساعت 9 شب روز پنج‌شنبه بنشینند و دعا بخوانند؛ و یادش رفته بود که همین مردم، او را انقلابی، اسلامی کرده است.

پس این شد که بشقاب‌ها، پشت‌بام رفتند وشبکه‌های ماهواره‌ای شدند خودی و یکی از مردم. جنگ با عراق از یاد رفت، جنگ به میان کوچه ها، خانه‌ها و پشت‌بام‌ها آمد، تلویزیون برای خودش می گفت، می شنید و دوباره همان آش‌وکاسه تکرار می شد.

حالا بعد از آن همه بگیربگیر، چه شد؟، جز این‌که پای ماهواره نشستن، حتی به قیمت پشت‌سرگذاشتن هفت خوان رستم، برای 60 درصد مردم می‌چسبید. جوان تازه پشت‌لب سبز شده‌، پای سریال‌های سطحی فارسی وان می‌نشست و به ریش تلویزیون می‌خندید.

این داستان ناتمام است، هنوز هم، مردم حرف برای گفتن دارند، آن ها گوش شنوا می‌خواهند، گوش‌هایی که سرتاپا شنوا باشند، گوش کنند. مردم، زبان‌هایی می‌خواهند تا بتوانند خود در دهانشان بچرخانند. دیگر شاید دورهم نشستن‌ها، کم رنگ شده است، این‌بار، همه می‌خواهند حرف بزنند، با هر کسی که دوست دارند؛ باور این است که حرف برای گفتن زیاد است.

خواب‌ها، خواب رفته‌اند، وقت آن است که دیگر میدان جنگ به جای خود برگردد، کوچه ها، خیابان‌ها، پشت‌بام‌ها به مدیریت نیاز دارند، دیگر نباید دموکراسی را در آسمان جُست

البته  تلویزیون هم می خواهد دوباره به سرسفره‌ها بیاید، حرف بزند و چشم‌وگوش‌ها را در اختیار بگیرد. این خیلی خوب است، اما الان، مردم هم می خواهند حرف بزنند، وارد یک اجتماع شوند، از بزرگُ گرفته تا کوچک، جایگاهی داشته باشند، نظر بدهند، نظر بشنوند، بپسندند، به اشتراک بگذارند؛ اصلا دوست دارند که دیده بشوند.

نتیجه

دیده شدن، گفت‌و‌شنود، دنبال شدن و دنبال‌کردن، خواست جوان امروزی است، جوان امروز، هر جایی که بتواند این نیازهایش را تامین کند، به آن جا پناه می بَرَد، نمی‌شود گفت که تو نباید این طور فکر کنی، این طور رفتار کنی. امروز نیاز جامعه‌ ایران به یک بیداری است، خواب‌ها، خواب رفته‌اند، وقت آن است که دیگر میدان جنگ به جای خود برگردد، کوچه ها، خیابان‌ها، پشت‌بام‌ها به مدیریت نیاز دارند، دیگر نباید دموکراسی را در آسمان جُست.

ماهواره

یادم هست که  شخص بزرگواری می‌گفت: «خیلی دلیل آوردیم که  باید از ماهواره استفاده کنیم، ما هم حرف‌هایی برای گفتن به جهانیان داریم؛ مگر می‌شود که یک پدر آمریکایی  ببیند که دختر نوجوانش، دست  یک پسر را گرفته وبه اتاق خوابش  برده است و او بتواند آرام بگیرد، ما می‌توانیم پیام معنویت، پیام  زندگی سالم را برای همه داشته باشیم، چرا نباید از ماهواره استفاده کنیم» این سخنان، سخنان کسانی است که در دهه های پیشین، سعی در اقناع افکاری بودند که با ابزار مشکل  داشتند. امروز هم یکسری افراد هستند که با ابزار مشکل دارند.

ابزار، کانال، بستر ارتباطی، با محتوا و امکانات محتواسازی سنجش می‌شود، هر چقدر محتوای بیشتر و متنوعی تولید شود، تاثیرگذاری بیشتر خواهد بود؛ اصلا هرچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند. امکان برقراری ارتباط چندسویه، نیازی است که  در حال حاضر با استفاده از رسانه‌های اجتماعی برطرف می شود و زمانی می‌تواند نتایج مثبتی بر جامعه داشته باشد که همه اقشار جامعه بتوانند با شناخت درست و صحیح از این رسانه‌ها، به ارتباط بپردازند و فضای کاملا عادلانه و عاری از تک صدایی ایجاد کنند؛ فضا باید چندصدایی شود.

بخش ارتباطات تبیان


منبع: رسانه های اجتماعی