آفات گفتار در تبلیغ (2)
قسمت اول را اینجا بخوانید.
7 ـ هدفهای شخصی و خودستایی
حاج شیخ عباس قمی - رحمه الله - در این باره مینویسد: «سخن را برای هدفهای باطل دراز نكند و در وعظ خویش منظور شخصی نداشته باشد.»
مرحوم میرزا جواد آقا ملكی تبریزی نیز میفرماید: « [واعظ و سخنران] باید مواظب آفات سخنانش باشد؛ مبادا خودستایی كرده و یا كلامی بگوید كه در ضمن آن فضیلتی را برای خود ثابت كند یا مردم را در نادانی بیندازد.»
آورده اند كه: شهاب الدین سهروردی در بغداد به وعظ واندرز اشتغال داشت، در ضمن سخنان عارفانه خود این بیت را انشا كرد:«ما فی الصحاب اخو مجد نضارحه -- حدیث نجد ولا صب تجاذیه»
[یعنی] ، در میان دوستان، شخص با ارزشی را نمییابم كه با وی به سخن بپردازم و از نجد و یاران نجد سخن بگویم یا دلباختهای را پیدا كنم كه با وی از رموز عاشقی اشارهای بنمایم.
شهاب الدین این شعر را چند بار تكرار كرد؛ در این هنگام یكی از حاضران ـ كه جوان با معرفتی بود ـ فریاد زد:ای شیخ! تا چند از خود دم میزنی و خود را با كمال معرفی میكنی و دیگران را نالایق و بی ارزش میخوانی! سوگند به خدا! همانا در این مجلس بزرگی حضور دارد كه اصولاً از گفت و گوی با تو عار دارد؛ چرا به جای آن شعر، این دو شعر را نمیخوانی:
در میان یاران كه بار سفر بستند و حركت كردند، كسی جز دوستی كه در قافله محبوبی دارد، باقی نمانده است.
گوئیا او در هر سفری كه اتفاق میافتد، مانند یوسف است و مردم قبیله مانند یعقوب پیر.
شهاب الدین فریادی زد و از منبر به زیر آمد تا از جوان پوزش بخواهد. جوان از آن مجلس خارج شده بود و در محل او گودالی از خون دید كه از شدّت غضبناكی كه از سخن شهاب الدین در او به وجود آمده بود، پای خود را آن قدر به زمین زده بود كه گودالی از خون درست شده بود.
8 ـ سبك شمردن بزرگان
پیشوای عارفان امام صادق - علیه السلام - فرموده است: «لا یعَظِّمُ حُرْمَةَ المُسلمین الاّ مَن قَدْ عظّمَ اللّهُ حُرْمَتَهُ علی المُسلمین وَمن كان اَبْلَغَ حُرمَةً للّهِ و رسُولِهِ كان اَشَدَّ حُرْمَةً للمسلمین... قال - النبی صلی الله علیه و آله : اِنّ مِنْ اجلالِ اللّهِ اِعظامَ ذوی القُربی فی الایمان؛هیچ كس حرمت مسلمانان را بزرگ نشمارد، مگر آن كه خداوند حرمت وی را بر مسلمانان بزرگ داشته [و او را نزد مردم گرامی دارد] و هر كس كه بیشتر حرمت خداوند و رسول او - صلی الله علیه و آله - نگهدارد، حرمت مسلمانان را بزرگتر میشمارد... پیامبر اكرم - صلی الله علیه و آله - فرمود: از موارد تجلیل [و تعظیم] خداوند، بزرگ داشتن [برادران و] خویشان دینی است.»
مرحوم شعرانی مینویسد: «... سخن علمای دین را سست نگیرند و تعظیم آنان را ـ چه مرده و چه زنده ـ موجب مزید توفیق دانند... طلاّب علوم دینی را بر حذر میدارم كه هرگز سوء ظن به بزرگان علمای دین نبرند كه كمترین كیفر این عمل، محرومیت از فیض علوم آنان است.»
محدّث قمی - رحمه الله - گوید: «بر واعظ و سخنران است كه] بزرگان دین را سبك نشمارد.»
مرحوم ملكی تبریزی - رحمه الله - نوشته است: «[واعظ] نباید بی احترامی به خواص نموده و در مورد گذشتگان بدگویی كرده و به پیامبران و اوصیا و عالمان تهمت بزند.»
علاّمه حلّی در اندرزی به فرزند دانشمندش، فخر المحقّقین میفرماید: بر تو باد به تعظیم نمودن به فقها و اكرام نمودن به علما. پس همانا رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود: «كسی كه فقیه مسلمانی را اكرام كند، خدا را در روز قیامت در حالی ملاقات میكند كه خداوند از او راضی است و كسی كه به فقیه و دانشمند مسلمانی اهانت نماید، خدای متعال را در روز قیامت در حالی ملاقات میكند كه خدای بر او خشمگین است. [خداوند متعال] نگاه كردن به صورت علما را عبادت و نظر نمودن به درب خانه عالم را عبادت و همنشینی با علما را عبادت قرار داده است.»
گویند كه یكی از خطبا بالای منبر، از مرحوم سید محمّد كاظم یزدی - رحمه الله - با كلمات ناشایستی یاد نمود. اتفاقا در یكی از مجالس مرحوم سید حضور داشتند و آن خطیب بالای منبر رفت اما نمیدانست كه سید در مجلس است. در میان سخنانش چشمش به مرحوم سید افتاد و به حدّی مضطرب شد كه لرزه بر اندامش افتاد و اتفاقا مسأله را غلط بیان كرد. حاضران در مجلس كه پی برده بودند وی مسأله را اشتباه میگوید، منتظر بودند تا مرحوم سید او را متذكّر سازد؛ ولی سید بر خلاف انتظار ساكت ماند تا خطیب از منبر پایین آمد. سید او را به نزد خود خواند و او را در كنار خود جای داد و چیزی در گوشش فرمود. گوینده داستان نقل میكند: روز بعد دوباره به آن مجلس رفتم و همان خطیب دوباره بالای منبر رفت و مشغول خواندن آیه توبه شد و گفت: من از اسائه ادبی كه نسبت به مرحوم سید نمودهام، توبه میكنم و یادآوری نمود كه سید نائب بر حق امام است و روز گذشته شاهد بودید بنده مسألهای را اشتباه بیان نمودم و سید حق داشت شرعا و عرفا مرا رسوا كند لكن عكس العملی از خود نشان نداده، مرا نزد خود طلبید و مخفیانه از اشتباه آگاهم ساخت.
9ـ سخت گیری
مرحوم ملكی تبریزی گوید: « [واعظ نباید] با سخت گیری بر بندگان و گفتن چیزهایی كه مردم نمیتوانند انجام دهند، آنان را متنفّر سازد و موجب بیزاری مردم از خیر، شرع، عبادات، علوم، پیامبران و خدای متعال گردد.»
سخنران و واعظ نیكو گفتار و آسان گیر كسی است كه بین خدا و خلق آشتی دهد و از زیباییها و شیرینیهای دین سخن بگوید و آموزههای اخلاقی و عبادی آن را به شكلی آسان و راحت، به مردم برساند.
گویند ابو حامد محمد غزّالی، مدّتی ترك مجلس وعظ كرده و روی به عزلت و انقطاع آورده بود. روزی شاگردان و مریدان، مجلسی برای وی آراسته و او را برای موعظه به آن محفل دعوت نمودند. غزّالی پس از جلوس در موضع خطابه رو به حاضران گفت: «آنچه این ضعیف در مدت سی سال از معانی آیات و اخبار به سمع احرار و اخیار رسانیده است، فردوسی حاصل این همه را در دو بیت گفته است:
پرستیدن دادگر پیشه كن // ز روز گذر كردن اندیشه كن
بترس از خدا و میازار كس // ره رستگاری همین است و بس »
10ـ افشای اسرار آل محمد صلی الله علیه و آله
صاحب «مفاتیح» گوید: « [واعظ] اسرار آل محمد - علیهم السلام - را در منبر فاش نكند، زیرا ممكن است عامه مردم ظرفیت درك مقامات آنان را نداشته باشند و انكار آن كنند.»
امام صادق - علیه السلام - فرموده است: «پیروان ما را [در سه مرحله] بیازمایید: هنگام فرا رسیدن وقت نماز كه چگونه بدان مواظبت دارند و در مورد اسرار ما كه چگونه آنها را از اطلاع دشمنانمان محفوظ میدارند و در مورد اموالشان....»
درباره اسرار آل محمد - صلی الله علیه و آله - نوشته اند: [این] عبارتی است كه در روایات شیعه به تكرار ذكر شده، از قرائن برمی آید كه مراد مقامات و منازل آنها نزد خداست، مقاماتی كه اگر افراد عادی و كم دانش بدانها اطلاع پیدا كنند، عقیده شان را دستخوش انحراف میكند چنان كه انحراف غلات از همین جا نشأت گرفت. نیز اخبار آنان به بعضی از مغیبات یا پیشگوییهای آنها در مورد زمامداری بعضی طوائف كه افشای چنین اسراری برای خود آنان و پیروانشان ایجاد خطر و سلب امنیت میكرده است. مهمتر از همه انحصار منصب امامت و ولایت حقه الهیه به آنها و نفی این سمت از دیگران؛ چه حضرات ائمه - علیهم السلام - در زمان حیات شان به عنوان یك فقیه و یك دانشمند دینی زندگی میكرده اند و حتّی برخی از یاران نزدیكشان آنان را بدین سمت میشناخته اند...
11ـ مدح و ستایش بی جا
محدث قمی - رحمه الله - میفرماید: « [واعظ] اباطیل را ترویج نكند و فاجر و فاسق را مدح ننماید.»
از پیامبر - صلی الله علیه و آله - روایت شده است: «اذا مدح الفاجر اهتزّ العرش و غضب الربّ ؛ آن گاه كه فاجر مدح شود، عرش خدا بلرزد و پروردگار خشمگین گردد.»
ابوالحسن علی بن محمد بصری ماوردی گوید: « [سخنران] ستایش را از اندازه نگذارند و در نكوهش زیاده روی نكند؛ چرا كه منزّه بودن از نكوهش، بزرگواری است و از اندازه گذشتن در ستایش، نوعی تملّق و چاپلوسی میباشد.»
12 ـ سخنان زشت
امام صادق - علیه السلام - فرموده است: «قال بعض الحكماء: احفظ لسانك عن خبیث الكلام ؛ حكیمی گفته است: زبان خود را از گفتار پلید باز دار.»
ابوالحسن علی بن محمد بصری گوید: «از آیینهای سخن گفتن این است كه در سخنرانی صدایش را به زشتی بلند نكند و از پریشان گویی ناخوشایند بپرهیزد... از گفتار بیهوده و سخن زشت پرهیز كند و از آنچه گفتنش به صراحت زشت است، به رمز و كنایه تعبیر كند تا به هدف برسد و زبانش پاك و ادبش محفوظ بماند.»
عارف ربّانی میرزا جواد آقا ملكی تبریزی مینویسد: « [واعظ نباید] سخنان زشتی بر زبان براند یا كارهای ناپسند انجام دهد؛ زیرا از برخی نقل شده كه چگونگی... را به طور عملی و از روی لباس، بر منبر آموزش میدادند و از بعضی آنان نقل شده كه با فحشهای زشتی، به افراد گنه كار دشنام میدادند. تمام این موارد از آفات وعظ است.»
مرحوم راشد نقل كرده است: «یكی از وعاظ معروف مشهد در دهه عاشورا، در بالای منبر نسبت به [شخصی] مطالبی گفته و بر او حملههایی كرده بود... شبی پدرم (آخوند ملا عباس تربتی) و من و همان واعظ محترم در خانه یكی از متدینان مشهد مهمان بودیم و جز ما سه نفر و صاحبخانه كسی دیگر نبود. مرحوم پدرم به آن آقای واعظ ـ البته خیلی ملایم و مۆدّب ـ گفت كه شما چرا در بالای منبر به نام از اشخاص بد میگویید؟ گفت: برای نهی از منكر. مرحوم پدرم گفت: در كجای دنیا این دستور داده شده كه در بالای منبر كسی را به نام بد بگویید [آن هم] نسبت به امری كه صحّت آن به ثبوت نرسیده و به جای آن كه منبر محل ارشاد و تربیت مردم شود، محل اعمال اغراض گوناگون گردد و اگر شخص نامبرده فرضا، مرتكب چنان عمل یا اعمالی گشته باشد، همین كه در بالای منبر آبرویش برده شد، به جای آن كه از عمل خود دست بردارد، بیشتر در مقام مقاومت و لجاج و ستیز برآید و خلاف منظور گوینده ـ كه میخواهد نهی از منكر كند ـ حاصل شود.... [سپس افزود] شما هرگاه خودتان چیزی را دیدید، یا دو شاهد عادل نزد شما شهادت دادند، در آن صورت قبول كنید و اگر امری این چنین شد، اوّل بروید در خلوت، فاعل منكر را ملاقات كنید و دوستانه نصیحت كنید و اگر نپذیرفت، بعدا ببینید شرایطش تا چه اندازهای برای شما موجود است كه به نحو دیگر جلوی آن منكر را بگیرید. آن گاه گفت: باید متوجّه بود كه گاهی هوای نفس و بعضی خیالات كه آدم میخواهد جمعیت پای منبرش فرضا، زیاد شود، آدمی را وادار به گفتن این گونه مطالب میكند و مطلب را بر خود شخص مشتبه میگرداند كه خودش خیال میكند از باب نهی از منكر میگوید؛ در حالی كه ممكن است كاری كه خودش میكند، جزو منكرات باشد.»
یكی از موارد زشتی در گفتار، بی پرده سخن گفتن در بعضی از موارد است. مرحوم میرزا جواد آقا ملكی تبریزی میفرماید: « [واعظ و سخنران] نباید بعضی از چارههای شرعی ناپسند را به مردم یاد دهد یا در منبر بی پرده سخن بگوید؛ به خصوص در جایی كه زنان او را دیده و صدای وی را میشنوند.»
13 ـ فتنه انگیزی
استاد اخلاق میرزا جواد آقا ملكی تبریزی - رحمه الله - مینویسد: « [واعظ و مبلّغ مبادا] فتنه انگیزی نموده و باعث قتل و تاراج و اسارت و سایر ضررهایی شود كه ممكن است به مسلمین وارد آید.»
مرحوم محدّث قمی نوشته است: «سخنان [واعظ] باعث اختلاف و فساد در زمین و مایه نشر فتنه نشود. »
از آفتهای مهمّ گفتار، ایجاد اختلاف و دشمنی بین مردم و اهل یك شهر و منطقه است. شخص موعظه كننده باید تمام تلاش خود را به این معطوف دارد كه دشمنیها و خصومتها را از بین ببرد و جلوی فتنه و ضرر رساندن به مسلمانان و متدینین را بگیرد. او حتّی نباید با دشمن و مخالف خود رفتار ناپسندی داشته باشد، چه رسد به دوستان و هم فكران خود.
منبع: سایت جامع تبلیغ ذی طوی (با اندکی تصرف)
تهیه و تنظیم: سید صدرالدین مرتجی-گروه حوزه علمیه تبیان