تبیان، دستیار زندگی
در حالی که تا قبل از اکران عید فطر، سال 1392 از لحاظ کیفی سال چندان جالبی برای سینمای ایران نبود، در یکی از جالب ترین دوره های اکران سال های اخیر سینمای ایران، چند فیلم روی پرده سینماها هستند که هر کدام دارای ویژگی های جالب و کمیابی هستند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فیلم های غیرعادی این روزهای سینماها!

ویژگی های کمیاب در فیلم هایی که اخیرا روی پرده رفته اند


در حالی که تا قبل از اکران عید فطر، سال 1392 از لحاظ کیفی سال چندان جالبی برای سینمای ایران نبود، در یکی از جالب ترین دوره های اکران سال های اخیر سینمای ایران، چند فیلم روی پرده سینماها هستند که هر کدام دارای ویژگی های جالب و کمیابی هستند.

در حالی که تا قبل از اکران عید فطر، سال 1392 از لحاظ کیفی سال چندان جالبی برای سینمای ایران نبود، در یکی از جالب ترین دوره های اکران سال های اخیر سینمای اران، چند فیلم روی پرده سینماها هستند (یا نمایش آنها همین اواخر به پایان رسیده) که هر کدام دارای ویژگی های جالب و کمیابی (در سطح سینمای ایران) هستند. فیلم هایی که البته از نظر کیفی در یک سطح نیستند اما حضور این تعداد فیلم که هر کدام از جنبه هایی می توانند به عنوان یک فیلم متفاوت در سینمای ایران مورد بررسی قرار بگیرند، اتفاقی است که کمتر رخ می دهد.

در دل سینمای «یکسان ساز» ایران، چنین اتفاقی را باید به فال نیک گرفت. حتی با وجود اینکه تجربه نشان داده چنین اتفاقاتی، بیشتر یک حادثه به شمار می روند تا آغاز یک جریان. ضمن اینکه اگر قرار باشد نگاهی بسیار ایده آل گرایانه به ماجرا داشته باشیم، توجه زیاد به چنین ویژگی هایی و منحصر به فرد بودنشان در یک نظام سینمایی، بیشتر نشاندهنده معیوب بودن چرخه تولید است چرا که آنچه در اصل نشاندهنده کیفیت سینمایی یک فیلم است، هیچ ربطی به جنبه های فرامتنی آن ندارد. با این وجود همین اتفاقات کوچک یادآور و مۆید این هستند که بازتر شدن چرخه تولید و نمایش آثار سینمایی در ایران، چقدر می تواند به این سینما کمک کند.

قرار نیست با نمایش یک فیلم، مردم نسبت به یک قشر بدگمان شوند. نمایش فیلمی که در آن یک شخصیت پلیس گناهکار حضور دارد، اتفاقا خیلی بیشتر به جلب اعتماد مردم کمک می کند تا جلوگیری از نمایش آن اثر!

فیلم

به خاطر پونه (هاتف علیمردانی)

فیلم نادیده گرفته شده این روزهای سینمای ایران که از قضا فیلم بدی هم نیست به خصوص از این نظر خوشحال کننده است که تصویری غیرکلیشه ای از شخصیت معتادش به نمایش می گذارد. برخلاف تصویر یک خانه خراب درب و داغان و کسی که به واسطه استعمال مواد مخدر خانه و زندگی اش رو از دست داده و بخش اصلی آثار مخرب مواد مخدر را در تغییر شرایط جسمی او می بینیم، این بار تاکید بر فروپاشی روحی شخصیت اصلی فیلم است.

مجید (با بازی مثل همیشه خوب فرهاد اصلانی) فردی معتاد است که از قضا متعلق به طبقه اقتصادی متوسط جامعه است، به عنوان راننده کار می کند، سر و وضع خانه اش حکایت از کسی دارد که به زحمت هم که شده دستش به دهانش می رسد و لااقل می تواند یک معلم خصوصی فتوشاپ برای همسرش استخدام کند.

تاثیر مواد مخدر روی مجید به این شکل است که شک و تردیدهای همیشگی او را بیشتر کرده و به مرز جنون می رساند. ضمن اینکه می توان تصور کرد بی قیدی بیش از حد و گاه بی ادبانه او در جمع، از تاثیرات مواد مخدر است. چنین تصویری از یک معتاد، به مراتب باورپذیرتر از تصویر معمول این دسته افراد در سینمای ما است چرا که وضعیت اعتیاد مجید به بخش بیشتری از جامعه ایرانی نزدیک است تا آن افراد ناتوان از لحاظ جسمانی که دستشان به صورتشان نمی رسد!

هر چند معضل اعتیاد شخصیت اصلی، در میانه های فیلم ناگهان به حاشیه رانده می شود و این از نقاط ضعف «به خاطر پونه» است، با این وجود صرف نمایش چنین تصویری از یک فرد معتاد از جمله نکات خوشحال کننده فیلم جدید هاتف علیمردانی است.

دربند (پرویز شهبازی)

یک فیلم اجتماعی با موضوع یک دختر شهرستانی که پس از قبولی در دانشگاه به تهران می آید و در دل این شهر بی در و پیکر با مشکلات زیادی روبرو می شود. بنیاد سینمایی فارابی هم در تولید این فیلم مشارکت داشته است. به نظر می رسد همه چیز برای تماشای یکی دیگر از فیلم های اجتماعی بی بو و خاصیت ایرانی فراهم است. فیلم هایی که نهایتا به نمایش این نکته ختم می شوند که شهر چه جای خطرناکی است و برای حفظ شدن از شر گرگ های داخل خیابان بهتر است عمر خود را داخل خانه سر کنیم!

قرار نیست با نمایش یک فیلم، مردم نسبت به یک قشر بدگمان شوند. نمایش فیلمی که در آن یک شخصیت پلیس گناهکار حضور دارد، اتفاقا خیلی بیشتر به جلب اعتماد مردم کمک می کند تا جلوگیری از نمایش آن اثر!

فیلم هایی که محدودیت پذیری و محافظه کاری را ترویج می کنند و نه شجاعت و به دل خطر زندن را. اما پرویز شهبازی در مسیر دیگری حرکت می کند. هر چند تدوین مجدد «دربند» برای نمایش عمومی، ضرب فیلم را تا حدیگرفته و «دربند» را به اثری محافظه کارانه تر تبدیل کرده اما هنوزکه هنوز است، فیلمجدید شهبازی درباره دختری است که راه بلوغ را در دل خیابان های شهر یاد می گیرد. دختری که چیزهای زیادی را در این راه از دست داده و به خیلی از مسائل بدبین می شود اما در عوض چیزهایی را به دست می آورد که ارزش همه موارد از دست رفته را داشته است.

سکانس پایانی فیلم که نازنین (نازنین بیاتی) را کنار حجره زارعی، شخصیت منفی اصلی فیلم، نشان می دهد و در نسخه فعلی حذف شده است، این موارد را به خوبی توضیح می دهد. هر چند حذف این سکانس، خوشبختانه نه تنها به کلیت اثر ضربه نزده که اتفاقا باعث می شود تقارن به وجود آمده در ابتدا و انتهای فیلم، به کلیدی برای دریافت بخش مهمی از مضامین کلیدی «دربند» تبدیل شود. وقتی شهبازی عملگرایی، غریزه و اعتماد به نفس را ستاش می کند. همه عناصری که بخش مهمی از فیلم های ایرانی، به نفی آنها می پردازند!

فیلم

کلاس هنرپیشگی (علیرضا داودنژاد)

خیلی خوشحال کننده است که علیرضا داودنژاد در «کلاس هنرپیشگی» برخلاف «مرهم»،حرکت به جلو را به جای بازگشت به عقب توصیه می کند. این، نکته کوچکی نیست اما برگ برنده اصلی داودنژاد در فیلم جدیدش شجاعت او در آزمودن تجربیات جدید است. وقتی او در «کلاس هنرپیشگی» اساسا به خود پدیده سینما می پردازد، سعی می کند با شیوه های روایی و بیانی پذیرفته شده سینما بازی کند و در نهایت به بحث تاثیر و جایگاه سینما در زندگی می رسد. در حالی که خط اصلی داستانی فیلم، خیلی ساده به نظر می رسد و ظاهرا دلیلی برای ارائه روایتی پیچیده از آن وجود ندارد، داودنژاد تلاش می کند دست به یک تجربه گرایی پرخطر بزند.

هر چند شیوه روایی داودنژاد ربطی به داستان ساده و سرراست «کلاس هنرپیشگی» ندارد و این کمی به یکدستی کار لطمه می زند اما در عین حال ابعاد جدیدی به فیلم می بخشدو فرصت تحلیل «کلاس هنرپیشگی» را از جنبه های متنوع تری فراهم می آورد. نتیجه هر چند درخشان نیست اما به عنوان اثری که نمونه اش را بعید است حالا حالاها در سینمای ایران ببینیم، دیدنی و جالب از آب درآمده است.

گناهکاران (فرامرز قریبیان

اولین نکته مثبت فیلم جدید فرامرز قریبیان، نکته ای است که در فیلم «پل چوبی» هم به چشم می خورد. اینکه سام قریبیان در مقام فیلمنامه نویس، الگوهای اصلی فیلمش را از چندنمونه خارجی گرفته و هم او و هم پدرش بدون ترس و واهمه به آنها ارجاع داده اند.

نکته بعدی، تلاش سام قریبیان برای نوشتن فیلمنامه ای با دقت و توجه فراوان به الگوهای کلاسیک فیلمنامه نویسی است. نکته ای که باز هم درسینمای ایران کمتر دیده می شود. در حالی که اکثر فیلمنامه های ایرانی یا بیش از حد پا در هوا هستند و یا سعی می کنند بر اساس خرده پی رنگ ها پیش بروند و متاسفانه خیلی وقت ها این کار نه به خاطر الزام فیلمنامه نویس به انتخاب چنین روشی، که به واسطه نابلدی فیلمنامه نویس در خلق فیلمنامه ای کلاسیک شکل می گیرد، تلاش قریبیان پسر برای نوشتن یک فیلمنامه کلاسیک قابل ستایش است اما اولین نکته ای که پس از تماشای فیلم باعث جلب نظر تماشاگر می شود، نحوه به تصویر کشیدن شخصیت های اصلی است.

در حالی که معدود آثار پلیسی سینما و تلویزیون ایران به علت دست به عصا بودن کارگردانان و فیلمنامه نویسان و البته محدودیت های موجود، تصویری غیرقابل باور از نیروهایپلیس به نمایش می گذارند، در فیلم قریبیان چهره دیگری از یک نیروی پلیس را مشاهده می کنیم. آدم هایی که هم می توانند اشتباه کنند، هم از خود ضعف نشان دهند و هم افکار پلیدی به ذهنشان برسد. نکته قطعی این است که نمایش چنین فیلم هایی، هیچ ضربه ای به جایگاه پلیس در میان مردم نخواهد زد. آیا نمایش «شوکران» باعث شد تا پرستاران از چشم مردم بیفتند؟!

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع : روزنامه هفت صبح