تابلو اعلانات غدیر (اینفوگرافی)
از دوردست، صدایی، سکوت صدا را می آشوبد. به گمانم صدای زنگ کاروان است که در همهمه وحشت افزای تنهایی برکه می پیچد. کاروان نزدیک و نزدیک تر می شود. ناگاه، صدایی، در سکوت کاروان پیچید. صدایی، حجاز را به لرزه افکند:
بایستید! رفتگان را فرا خوانید و جاماندگان را دریابید که پیامی مهم دارم.
سکوت، به زمزمه نشست. زمزمه ها بلند و بلندتر و موجی از همهمه در کاروان افتاد. کویر، دو زانو نشسته است، سنگریزه ها، شن های داغ، نفسهای گلوگیر. صدایی نیست؛ سکوت، هیاهوی حوالی را می شکند.
گرمای تابستان بر تن دقایق، عرق کرده است. چشم میچرخاند از زاویه وداع، دست بالا برده است و چشمهای نظاره گر را شاهد می گیرد به پیمانی که دست هایش را در دست های خدا گره می زند.
آری، دستان خدا در دست رسول خدا، بالا رفت. و اینک، پیامآور خوبیها بود و پیامی دیگر؛ پیامی که باعث شادمانی اهل دل و غمگینی نفاق پیشگان بود:
«مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَولاه»
آرام آرام هیاهو رنگ می گیرد، لبخندها و کینه ها، دست های بیعت و خنجرهای گره شده در مشت.
پیام پیام آور مهربانی به همه رسید. حال، کائنات باید شاهد پیوند «امامت و نبوت» می شد؛ پیوندی که انوار آن، با گره خوردن دو دست خدا در هم، تمامی آسمان و زمین را در برگرفت و ذره ذره هستی، شروع به تسبیح ذات اقدس پروردگار کردند.
آری، تاریخ سال خورده بشر، هنوز هم هجوم بی دریغ دستانی را که برای بیعت پیش می آمدند، به خاطر دارد...
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
منبع: سایت تابلو اعلانات