تبیان، دستیار زندگی
در ادامه مقاله قبل، اکنون با تفصیل به کلماتی اشاره می‌گردد که بیانگر ارزش اخلاقی وقف هستند، یا یکی از مصادیق مهم آن، وقف محسوب می‌شوند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گستره مبانی وقف در قرآن كریم(2)


در ادامه مقاله قبل، اکنون با تفصیل به کلماتی اشاره می‌گردد که بیانگر ارزش اخلاقی وقف هستند، یا یکی از مصادیق مهم آن وقف محسوب می‌شوند.


وقف

انفاق

گفتیم از واژه‌های مربوط به وقف، انفاق است. آیاتی که ابعاد گوناگون این عمل را با عنوان انفاق پوشش می‌دهد، بسیار است. بیش از 75 بار این کلمه با تعبیرهای مختلف در جهت تشویق، آداب، شرایط و موضوعات آن بکار رفته است، اما تردیدی نیست که این واژه در حوزه معنایی وقف هم قرار می‌گیرد. زیرا معنای انفاق که پر کردن است، در این جا به پر کردن خلأهای جامعه برای آینده‌های دور هم تفسیر می‌شود. زیرا ماده ثلاثی انفاق، نَفَقَ به معنای حفره است که وقتی به باب افعال می‌رود، به معنای ضد آن، یعنی پر کردن نیازهای جامعه تحویل برده می‌شود، در آن صورت یکی از مصادیق پر کردن خلأها می‌شود.

به عنوان نمونه، خداوند می‌فرماید: الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ. (بقره/274). کسانی که در شب و روز، آشکار و پنهان، اموال خود را انفاق می‌کنند، یعنی در هر حالت برای امروز و فردا؛ یا درجایی دیگر مسئله طلب خوشنودی خدا و استواری روح را در انفاق مطرح می‌سازد و می‌فرماید: وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ به ما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ. (بقره/266).

محسنین

عنوان احسان و مُحسِن و نیکوکار در قرآن، به کارهای پسندیده و مفید و نیکوکار در جامعه بکار می‌رود، کارهایی که به مقتضای حال و شرایط تاریخی و فرهنگی و اقتصادی صدق نیکی می‌کند. در این باره قرآن می‌فرماید: وَ ابْتَغِ فِیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ (قصص/77). بنابراین، وقف، احسان، خیر خواهی و قصد سود رسانی به دیگران است. احسانی فراتر از عدالت که مستمر است و بر اساس نیاز جامعه انجام می‌گیرد، هرچند که در مواردی، وقف به چیزی مانند نگه‌داری یک پُل در روستایی دور افتاده، به ظاهر کوچک می‌آید.

از سوی دیگر، قرآن، اصلی را مطرح می‌کند که اگر کسی خود اقدام به احسان می‌کند، دیگران موظف به او یاری او هستند، یا دست کم موظفند هر گونه مشکل دست و پا گیر را از جلوی او بردارند و او را تشویق کنند و کاری نکنند که او از کار نیکویش پشیمان و مأیوس شود. اگر در هنگام انجام خیر به مشکلی و آفتی برخورد، چون نیت خیر داشته و دارد، بر طبق قاعده احسان، بر او کیفری نیست، به همین دلیل می‌گوید: ما عَلَی الُْمحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ. (توبه/91). بر نیکوکاران نباید خرده گرفت و راه خدمت را بر آن‌ها بست. اگر کسی وقف می‌کند، نباید او را پشیمان و فرهنگ گرایش به وقف را دچار تزلزل کرد.

جالب اینکه عنوان احسان از عنوان تقوای خاص بیرون است. بسا افرادی که تقوای آنچنانی ندارند، اما اهل نیکوکاری و خیرات و مبرات و بناکردن ابنیه و موقوفات هستند و لذا در قرآن، با توجه به چنین واقعیتی، وعده پاداش و معیت را به هر دو گروه، به صورت جداگانه داده است. إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ (نحل/128). خدا یار و یاور کسانی است که تقوی پیشه کنند و کسانی که اهل احسان باشند. با چنین تفسیری یکی از ابعاد و اوصاف احسان، وقف می‌شود.

وقف

سبیل الله

کلمه سبیل در قرآن، 116 بار استعمال شده که عمدتاً به سبیل الله در بُعد ایجابی و سلبی در مال و جان و حتی هجرت و جهاد بکار رفته است. سبیل خدا در حوزه مال، یکی از مفاهیم اجتماعی مربوط به وقف است که از یک سو جهت‌گیری رفتار مسلمانان را تعیین می‌کند، که باید کار آنان در مسیر الهی باشد؛ و از سویی یکی از مصارف زکات و انفاقات را که کارهای برجای مانده باشد، را راهنمایی می‌کند؛ و أَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ (بقره/195). مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ (بقره/261).

البته برای روشن کردن سبیل، قیودی تعیین می‌شود، مانند اینکه نباید همراه با منت و اذیت باشد: الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ لا یُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذیً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ. (بقره/262). حتی یادآور می‌شود که اگر چنین شد، موجب باطل شدن آن می‌گردد و از این رو، نقش حضور خدا در نیت، افزون بر اینکه مشوق عمل می‌شود، هدایت‌گر شیوه ادا و جهت‌دهنده آن می‌شود: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذی کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یُۆْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الآْ‌خِرِ (بقره/164)؛ و در برابر الگوی مصرف و انفاق سبیل الله، راه درست را که در جهت رضای الهی یعنی: ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ است، مشخص می‌کند: وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ (بقره/265). البته در برابر انفاق و وقف در بُعد سلبی، صَد عن سبیل الله (آل عمران/99) و سست شدن سبیل خدا (آل عمران/146)، گمراه شدن از سبیل (انعام/116) و برگزیدن سبیل مفسدین (اعراف/142) و امور دیگری بکار رفته که روشنگر این مفهوم در شبکه معنایی گسترده آن و جهت‌گیری هدایتی و تربیتی فعالیت اقتصادی و اجتماعی و جهت معنوی راه و سبیل است.

جالب اینکه کلمه: ابْنَ السَّبِیلِ هم که برای برجای مانده در راه استعمال می‌شود، در این سیاق قرار می‌گیرد: وَ آتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السَّائِلِینَ وَ فِی الرِّقاب. (بقره/177).

نتیجه آنکه وقف از کارهایی است که در راه خدا می‌تواند و باید باشد، و جهت‌گیری الهی دارد. خرج کردن برای مردم در صورتی است که برای خدا باشد، هر یک از امور خانوادگی و اجتماعی، سبیل خدا است. هرچند اگر کسی با نیت دیگری وقف کرد. البته از درون افراد باخبر نیستیم و نیت آنان را نمی‌دانیم و با توجه به واقعیات که انسان را به سوی وقف کردن بر می‌انگیزاند، مانند حب به نفس، که انگیزه نیرومندی است تا شخص را به سوی بسیاری از کارهای اجتماعی سوق دهد، دلیلی بر منع آن نیست، بلکه چون برای دیگران است، تشویق و تأیید شده است.

حسنه

کلمه حَسَنَه در قرآن، 28 بار استعمال شده که عمدتاً به نیکی‌های اجتماعی در شبکه و ساختار الهی در بُعد ایجابی تفسیر می‌شود. نیکی کردن در راه خدا در حوزه مال، نیز یکی از مفاهیم اجتماعی وحی مربوط به وقف است: راغب اصفهانی، حسنات را متناسب با بافت، گاه به معنای سخن، مال و گاه همسر و گاه رفتارهای معنوی و بلکه برای مطلق خوبی کردن معنا کرده است.

در پیامی کلی در جهت تشویق به انجام حسنه فرموده است: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزی إِلاَّ مثل‌ها وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ. (انعام/160)؛ و در برابر، یادآور شده که هر کار نیکی که در این دنیا بیاورید، خداوند نادیده نمی‌گیرد و پاداش آن را خواهد داد: إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَکُ حَسَنَةً یُضاعِفْها وَ یُۆْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِیماً (نساء/40). بلکه افزون خواهد ساخت: وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ. (شوری/23).

وقف

صدقه

کلمه صدقه به معنای اعطای مال، در قرآن پنج بار بکار رفته که در این شبکه معنایی نیز منطبق بر وقف و ناظر به دستورات اخلاقی در سطح و شیوه پرداخت مال است، مثلاً فرموده که این پرداخت نباید همراه با منت و اذیت و برای تظاهر و ریا باشد: لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذی کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یُۆْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الآْ‌خِرِ (بقره/164).حتی می‌فرماید که سخن خوب، بهتر از صدقه‌ای است که به دنبالش اذیت و آزار باشد: قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ یَتْبَعُها أَذیً وَ اللَّهُ غَنِیٌّ حَلِیمٌ (بقره/263).

در جهان‌بینی قرآن، یکی از راه‌های تزکیه و پاک کردن دل و تزکیه نفس دادن، صدقه و جدا کردن بخشی از اموال، معرفی شده است: خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها (توبه/103). در روایات رسیده هم موضوع انقطاع عمل انسان پس از مرگ آمده و از آن: «صدقةٌ اجراها لله فی حیاته فهی تَجرِی له بَعد وفاته»، تعبیر شده است. از این رو، فقها و محدثان به پیروی از روایات اهل بیت، کتاب وقف را کتاب الوقوف و الصدقات گرفته و با این عنوان، مطالبی در اهمیت وقف و شرایط و آداب آن سخن گفته‌اند.

ایثار

ایثار و از خود گذشتگی، یکی دیگر از کلمات کلیدی برای وقف می‌تواند باشد. این صفت اخلاقی که قرآن آن را ترویج و از آن به عنوان یکی از نمونه‌های عالی انسانی، یاد می‌کند، جایی است که شخص در زندگی شخصی، قناعت و از ولخرجی و حتی رفاه زیاد پرهیز می‌کند و اموالی را می‌اندوزد، اما آن‌ها را وقف می‌کند؛ و یُۆْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (حشر/9)؛ و هر چند در خودشان نیازی مبرم باشد، آن‌ها را بر خود مقدم می‌دارند؛ و هرکس از خست نفس خود مصون ماند، ایشانند که رستگارانند.

در الگوی قرآنی، به درجه‌ای بالاتر از آن، یعنی صورتی که نان خود را در حالت گرسنگی و شدت احتیاج به دیگران می‌دهد، آمده است: «وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا. إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاء وَلَا شُکُورًا. إنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا یَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِیرًاا. فقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِکَ الْیَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا.». (انسان/8- 11) و طعام را در عین دوست داشتنش، به مسکین و یتیم و اسیر انفاق می‌کنند و می‌گویند: ما شما را فقط برای خشنودی خدا اطعام می‌کنیم و انتظار هیچ پاداش و سپاسی را از شما نداریم. ما از پروردگارمان در روزی که روز عبوس و بسیار هولناکی است، می‌ترسیم. پس خدا نگه‌دار آنان از آسیب و گزند آن روز است و شادابی و شادمانی به آنان عطا می‌کند.

الباقیات الصالحات

این واژه دو بار در قرآن بکار رفته است، یکی در سوره کهف و دیگری در سوره مریم، دو سوره‌ای که پشت سر هم در مصحف آمده و هر دو بارٍ این کلمه، ناظر به کارهای خیر اجتماعی و ماندگار و در تشویق به کارهای نیک و در برابر زندگی زودگذر و مادی برای پس از مرگ توصیف شده است. به عنوان نمونه آمده است: الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلاً. (کهف/46). نیکی‌های ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگار بهتر و از نظر آرزوها بهتر است.

در فقه اسلامی، یکی از اوصاف وقف به عنوان باقیات صالح و صدقه جاریه آمده و در روایات رسیده از اهل بیت هم به همین عنوان صدقه‌ای که برای فقرای مسلمین از اهل صدقه توصیف شده است؛ و از امام صادق (ع) با توجه به خلودخواهی انسان روایتی نقل شده است: لیس یَتبَعُ الرجل بَعدَ مَوتِهِ مِنَ الَاجر اِلّا ثَلاثَ خصال: صَدقةٌ مَبتولةٌ لاتُورَث، او سُنةٌ هُدیً یُعملُ بها مُوته، او وَلدٍ صالح یَدعُو له. پاداشی پس از مرگ، انسان را دنبال نمی‌کند، جز اینکه سه ویژگی داشته باشد، صدقه‌ای وقف کند، یا سنت نیکویی در جامعه ایجاد کند که پس از مرگ او رایج شود، یا فرزند صالحی که او را دعا کند.

بنابراین، از مهم‌ترین واژه‌های کلیدی وقف در قرآن کریم، همان واژه‌هایی هستند که در تشویق به پرداخت مال و ثروت و بی‌اعتباری دنیا و ترجیح امر آخرت آمده که در شناخت این ارزش اجتماعی و جهت‌گیری و نظام‌مند کردن آن، نقش مۆثری دارند و با تکیه بر آن‌ها، می‌توان کاربردهای معنایی و هدایتی و تربیتی و برنامه‌ریزی آن را تعیین کرد و این فرهنگ را در جامعه گسترش داد، یا از آن اصول و قواعدی در باره وقف استخراج کرد.

وقف

مبانی قرآنی وقف

در بحث مبانی وقف در قرآن کریم، ما با دو دسته از آیات برخورد می‌کنیم. دسته‌ای از آیات، ناظر به جهان‌بینی انسان مۆمن و مبین مبانی عام رویکرد است، یا تشویق و یا تحذیر در پی‌آمد ترک وقف می‌باشد، مانند این دسته از آیات که حیات جاویدان، عالم دیگری است و هرچه انسان از لذت‌ها و کامروایی‌های ابدی و دائمی و بدون کمبود می‌خواهد، باید در عالمی دیگر جستجو کند و بداند که تمام کامروایی‌ها در این دنیا سرانجامی دارد و در پی آن، جهانی دیگر آغاز می‌شود و این حیات پس از مرگ است که جاویدان است.

مانند این آیه شریفه: وَ ما أُوتِیتُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ فَمَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ زینت‌ها وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقی أَ فَلا تَعْقِلُونَ. (قصص/60). دنیا چیزی جز لهو و بازی نیست: وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُون (عنکبوت/64). دنیا نباید شما را بازی دهد و از یاد خدا غافل سازد: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُمْ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» (منافقون/9) «ای مۆمنان، اموال و فرزندان، شما را از یاد خدا غافل نکند. هر کس چنین کند، زیانکار است.» یا در جایی که انسان نه درست از این جهان بهره ببرد و نه عملی و کاری که برای آن سرا داشته باشد: خَسِرَ الدُّنْیا وَ الآْ‌خِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ. (حج/11).

در این بخش از آیات، جهت دنیا و علاقه افراطی به اموال و فرزندان و دنیا دوستی (به عنوان دو سنبل عمده دارایی‌های دنیوی) نفی گردیده است؛ یا چیزهایی که مانع به وقف می‌شود و از آفاتی یاد شده است که می‌توان بدان در تربیت قرآنی اشاره کرد، مانند: اسراف و تبذیر و...، که این زیاده‌روی (اسراف) و بیهوده خرجی (تبذیر) و عیش و نوش و خوش‌گذرانی (اتراف) ناپسند بوده، نه داشتن مال و مصرف‌های عادلانه، چنانکه در قرآن می‌خوانیم: «... اِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ المُسْرِفِینَ» (انعام/141) و «اِنَّ المُبَذِرِیْنَ کَانُوا اِخْوَانَ الشَّیَاطِینَ.». (اسراء/27)؛ یا مطالبی در جهت گرایش به وقف فراهم می‌سازد، مانند اعتقاد به عالم آخرت. چنین مبانی در رشد و گسترش وقف، تأثیر به سزایی دارد.

و دسته دیگر، که مبین مبانی ویژه و به طور مشخص، دستورالعمل‌های خاص در حوزه وقف صادر می‌کند و نظام و جهت‌گیری این ارزش و خواسته انسانی را تقویت و نهادینه می‌کند.

چگونگی تشویق‌ها

گفتیم کلمه وقف در قرآن نیامده و موضوع آن به طور خاص مطرح نشده، اما به صورت کلی، هم مشروعیت آن پذیرفته شده، و هم به صورت کلی به انجام خیرات و نیکی‌ها، هدیه اموال برای مستمندان و درماندگان، تشویق شده و هم مبانی و اصولی در جهت نگهداری و خیانت نکردن در اموال وقفی بیان شده است.


باشگاه کاربران تبیان - برگرفته از تبلاگ: باقیات الصالحات

مطالب مرتبط:

گستره مبانی وقف در قرآن کریم (1)

نقش وقف در تزکیه انسان از نظر قرآن

وقف، مصداق بارز باقیات صالحات

موقوفات پیامبر اسلام و اهل بیت

فراخوان جشنواره وبلاگ نویسی ملی وقف