آیا پیامبران هم مأیوس میشدند؟!
مسئله عصمت پیامبران از دومین قرن اسلامی بر سر زبانها افتاد و برای خود موافق و مخالف پیدا کرد و هر دو گروه بر عقیده خویش با آیاتی استدلال نموده و به عقیده خود رنگ قرآنی بخشیدند.
این مسأله در حالی که میتواند از دیدگاه قرآن مطرح شود از دیدگاه عقل نیز قابل طرح است.
در میان آیاتی که گروه مخالف بر نفی عصمت پیامبران استدلال کردهاند، آیههای 109 و 110 سوره یوسف میباشد و برای روشن شدن دو آیه، به بررسی مفاد آنها پرداخته میشود.
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِی إِلَیْهِم مِّنْ أَهْلِ الْقُرَى أَفَلَمْ یَسِیرُواْ فِی الأَرْضِ فَیَنظُرُواْ كَیْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الآخِرَةِ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ اتَّقَواْ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ(109) حَتَّى إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُواْ جَاءهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّیَ مَن نَّشَاء وَلاَ یُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ (110)؛ و پیش از تو [نیز] جز مردانى از اهل شهرها را- كه به آنان وحى مىكردیم- نفرستادیم. آیا در زمین نگردیدهاند تا فرجام كسانى را كه پیش از آنان بودهاند بنگرند؟ و قطعاً سراى آخرت براى كسانى كه پرهیزگارى كردهاند بهتر است. آیا نمىاندیشید؟(109) تا هنگامى كه فرستادگان [ما] نومید شدند و [مردم] پنداشتند كه به آنان واقعاً دروغ گفته شده، یارى ما به آنان رسید. پس كسانى را كه مىخواستیم، نجات یافتند، و [لى] عذاب ما از گروه مجرمان برگشت ندارد. (110)
نقطه بحث و دستاویز برای مخالفان عصمت، جمله " حَتَّى إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُواْ " میباشد و معنای ظاهری آن این است که پیامبران پس از یأس از رسیدن کمک ، گمان کردند که به آنان دروغ گفته شده است یعنی خدا به آنان در مسأله نصرت (العیاذ بالله)، وعده دروغ داده است.
تفسیر
علماى لغت مىگویند: كلمه "یاس" و كلمه "استیئاس" هر دو به یك معنى است لیكن بعید نیست بگوییم دومى از جهت اینكه از باب استفعال است به معناى نزدیك شدن به یأس است، به خاطر ظاهر شدن آثار و نشانههاى آن، و نزدیك شدن به یأس را هم عرفا یأس مىگویند، ولى یأس حقیقى و قاطع نیست.
جمله "حَتَّى إِذَا اسْتَیْأَسَ ..." متعلق غایتى است كه از آیه قبلى استفاده مىشد، و معناى مجموع آن این است كه: این رسولان كه گفتیم مردانى بودند مانند تو (رسول الله صلوات الله علیه) از اهل قریهها، كه قریههاى ایشان به كلى نابود شده است.
این رسولان، قوم خود را هم چنان دعوت مىكردند، و مردم، هم، همچنان لجاجت نموده ، آنان را به عذاب خدا انذارشان كرده و اینان نمىپذیرفتند، تا آنكه رسولان از ایمان آوردن قوم خود مأیوس شدند (و یا نزدیك بود مایوس شوند) و مردم گمان كردند آن كس كه به پیغمبرشان گفته عذابى چنین و چنان دارند دروغشان گفته، در این موقع بود كه یارى ما انبیاء را دریافت، پس هر كه را خواستیم نجات دادیم، و آنها همان مۆمنین بودند، و عذاب سخت ما از قوم مجرم درنگذشت و همه را فرا گرفت.
اما مأیوس شدن رسولان از ایمان آوردن قوم خود، همان معنایى است كه در داستان نوح آورده و فرموده: " وَأُوحِیَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَن یُۆْمِنَ مِن قَوْمِكَ إِلاَّ مَن قَدْ آمَنَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُواْ یَفْعَلُونَ "؛ "به نوح وحى شد كه از قوم تو دیگر كسى ایمان نمىآورد مگر همانها كه ایمان آوردهاند". سوره (هود، آیه 36).
و نظیر آن در داستان هود و صالح و شعیب و موسى (علیهم السلام) نیز دیده مىشود.
و اما اینكه فرمود: امتهاى ایشان چنین پنداشتند كه به انبیایشان دروغ گفتهاند، این نیز نظیر مطلبى است كه در داستان نوح آورده كه قومش گفته بودند: "بَلْ نَظُنُّكُمْ كاذِبِینَ"؛ "بلكه ما شما را دروغگو مىپنداریم". (سوره هود، آیه 27) و همچنین در داستان هود و صالح آورده، و در داستان موسى و فرعون فرموده "فَقالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّی لَأَظُنُّكَ یا مُوسى مَسْحُوراً"؛ "فرعون بدو گفت: من اى موسى تو را مردى جادو شده مىپندارم". (سوره اسراء، آیه 101)
و اما اینكه فرمود: نتیجه ایمان مۆمنین یارى آنان شد این نیز نظیر آیه: "كانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُۆْمِنِینَ"؛ همواره یارى مۆمنین حقى بوده است بر ما". (سوره روم، آیه 47) مىباشد.
اما اینكه فرمود: بأس ما از مجرمین نمىگذرد، این نیز در آیات بسیارى به طور عمومى و خصوصى ذكر شده، در آیه "وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ فَإِذَا جَاء رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ "؛"و براى هر امتى رسولى است، پس چون رسولشان آمد بینشان به حق و عدالت داورى شد، و ایشان ستم نمىشوند". (سوره یونس، آیه 47) و آیه "وَإِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ "؛ "و چون خداوند براى قومى بدى بخواهد، كسى را از آن گریز نیست، و جز خدا ولیى نخواهد داشت". (سوره رعد، آیه 11).
این بود بهترین معنا براى آیه مورد بحث است، دلیل بر آن هم این است كه آیه شریفه همانطور كه گفتیم با مضمونى كه دارد غایت و سرآمد مضمون آیه قبلش است، و در این میان معانى دیگرى براى آیه آوردهاند كه خالى از اشكال نیست، و ما متعرض نشدن به آن را بهتر دانستیم.
نتیجه
بررسی تطبیقی دو آیه و در کنار قرار دادن آیات دیگر در کنار آنها حاکی از این مسئله میباشد که این آیات به هیچ وجه ارتباطی با عصمت انبیاء نداشته و یأس آنان از مردم را بیان میدارد که نمونههایی از آن در آیات دیگر قرآن آمده و برخی بیان گردید.
فرآوری: زینب مجلسی راد
بخش قرآن تبیان
منابع:
ترجمه المیزان، ج11، ص 380 و 381 و 382.
مقاله دستاویز قائلان به عدم عصمت، جعفر سبحانی.