تبیان، دستیار زندگی
مجید مظفری بازیگر محبوبی است. ریشه این محبوبیت به خاطر نقش هایی است که در جوانی بازی کرده. او یک نقطه اوج در سینما داشت اما شرایط به گونه ای پیش رفت که او از این عرصه کناره گیری کرد. پس از آن مظفری تمرکزش را بر تهیه کنندگی،کارگردانی و بازی در فیلم و سریال
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رنجبر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کلاس هایی برای جیب هنرپیشه!

گفت و گوی اختصاصی تبیان با مجید مظفری بازیگر سینما و تلویزیون (بخش اول)


مجید مظفری بازیگر محبوبی است. ریشه این محبوبیت به خاطر نقش هایی است که در جوانی بازی کرده. او یک نقطه اوج در سینما داشت اما شرایط به گونه ای پیش رفت که او از این عرصه کناره گیری کرد. پس از آن مظفری تمرکزش را بر تهیه کنندگی،کارگردانی و بازی در فیلم و سریال های تلویزیونی گذاشت.

مجید مظفری

با او درباره زمینه گراییش به بازیگری و علت غیبتش از سینما به گفت و گو نشستیم و به صورت گذرا کارنامه اش را مرور کردیم. صحبت های او درباره سریال اولین انتخاب که این شب ها با بازی او از شبکه تهران در حال پخش است را در بخش بعدی می خوانید.

آقای مظفری زمینه علاقمندی شما به سینما چطور شکل گرفت؟

نسل ما و نسل پیش ما مدیون سینمایی است که الان به نام موج نو می شناسیم. تحولی که در سینما بوجود آمد و مسیرش را از سینمای فارسی جدا کرد، باعث شد نوع نگاه ها به این هنر عوض شود.

خانواده شما با سینما مشکل نداشتند؟

با خود سینما نه ولی هر نوع فیلمی را هم طبعا قبول نداشتند.

شما کارتان را به صورت رسمی با تئاتر شروع کرده اید. اما قبل آن از در یک فیلم سینمایی بازی کرده بودید. دلیل این رفت و برگشت چه بود؟

خب من بعد از این که اولین نقشم را در فیلم  پایان تاریکی بازی کردم، شادروان اکبر مشکین که از بازیگران آن فیلم بود گفتند سنت برای سینما خیلی کم است. الان وقت سینما نیست برو طرف تئاتر. من هم گوش دادم و سر کلاس حسن شیروانی رفتم . بعد با محسن مرزبان گروه تئاتر دیگر را تشکیل دادیم که بعد از دو سال این گروه آسید کاظم را روی صحنه آورد.

مسیر بازیگری را خودتان به تنهایی انتخاب کردید یا خانواده هم مشاوره می دادند؟

طبیعتا اول از همه علاقه خودم بود .حالا بگذارید یک خاطره تعریف کنم . اولین بار که  قرار بود نمایش آسید کاظم ار درسالن سنگلج روی اجرا کنیم ، پدرم هم از طرف برادرم دعوت شدند. مشکل این جا بود که من باید روی صحنه سیگار می کشیدم. به هوشنگ توزیع (کارگردان) گفتم می شود امروز برای این نقش سیگار نکشم. گفت امکان ندارد چون سیگار بخش اصلی شخصیت است. مانده بودیم که چه بکنیم. برادرم به پدرم توضیح داد مجید دارد نقش بازی می کند و مجبور است سیگار بکشد. من هم گفتم دارم نقش سیگار کشیدن را بازی می کنم و اصلا دودش را پایین نمی دهم.برداشت خیلی از خانواده ها و از جمله خانواده من از تئاتر، تئاترهای بزن و برقص بود. برای همین پدرم خیلی مخالف بودند ولی وقتی آمدند سالن سنگلج و آن وضعیت را دیدند که این تئاتر با آن فرق می کند اجازه دادند کار کنم.

خود شما هم البته سال گذشته با بدبینی درباره سینما حرف زدید و گفتید اجازه نمی دهید دخترتان وارد این فضا بشود.

نه این که سینما بد باشد آن زمان که او می خواست وارد سینما شود ،سینمای ما سینما نبود. فیلم های خوبی ساخته نمی شد.عوامل این فیلم ها ماندگار نمی شدند. ترجیح دادم وقتش را برای تئاتر بگذارد.الان احساس می کنم سینما به مسیر درستش دارد بر می گردد.

آن هنرجویی که می خواهد بازیگری یاد بگیرد نمی تواند در یک کلاس کوچک که هنرپیشه ای خاطراتش را تعریف کند،بازیگر  شود. مدرس های بازیگری می توانند کلاس باز کنند ولی این که مجید مظفری بیاید و در کلاس از خاطرات بازیگری اش بگوید چیزی جز خالی کردن جیب هنرجو نیست.

همه البته پدرشان بازیگر نیست که به آن ها بگوید کی وقت ورود به سینما است ، کی نیست. ضمن این که شرایط الان نسبت به دوره شما خیلی سخت تر و رقابت ها بیشتر شده. چه توصیه ای به دختر خودتان کردید؟ ممکن است این توصیه به درد خیلی ها بخورد.

من رو راست بگویم وقتی آسید کاظم را کار کردم و وارد جامعه هنری شدم ، بچه ها درباره برشت ، شکسپیر، اکبر رادی و دیگران حرف می زدند. من نمی دانستم این ها کی هستند. با خودم فکر کردم برای موفق بودن در این حرفه باید درسش را خوب بخوانم . ذاتا آرتیستم ولی آرتیست بیسواد و بی مطالعه ماندگار نخواهد بود. 90 درصد اساتید هنر این مملکت مدرک بالای تحصیلی ندارند، همه دانشگاه رفته نیستند ولی ذاتا آرتیست بودند و بعد رفتند و مطالعه کردند. بازیگران برزگی مثل عزت الله انتظامی ، علی نصیریان ، محمد علی کشاورز رفتند و کسب دانش کردند. به نظر من اگر کسی موقعیت بازیگری دارد باید از تئاتر شروع کند. مطالعه داشته باشد و درسش را بخواند. کلاس بازیگری ای که هنرپیشه درس می دهد فایده ای ندارد. هنرپیشه نمی تواند مدرس باشد.هنرپیشه خودش طلبه است. من اگر بخواهم جایی درس بدهم ، تجربیات خودم را تعریف می کنم ولی درس بازیگری نمی توانم بدهم . خیلی از دوستان از این عقیده من ناراحت می شوند ولی من می گویم آن هنرجویی که می خواهد بازیگری یاد بگیرد نمی تواند در یک کلاس کوچک که هنرپیشه ای خاطراتش را تعریف کند ،بازیگر شود. او که درس بازیگری می دهد بایستی مدرس باشد نه خاطره گو. خدا رحمت کند آقای سمندریان را. خودش بازیگر نبود ولی بسیاری از بازگیران بنام این مملکت از زیر دست او بیرون آمده اند. مدرس های بازیگری می توانند کلاس باز کنند ولی این که مجید مظفری بیاید و در کلاس از خاطرات بازیگری اش بگوید چیزی جز خالی کردن جیب هنرجو نیست.

مجید مظفری

شما پس از یک دوره اوج و همکاری با کارگردان های بنام، افتادید در سراشیبی دیده نشدن. این که می گویند سینما هنر بی رحم و بی وفایی است را شما لمس کرده اید. این فرایند چگونه اتفاق اقتاد؟

این برمی گردد به یک سری مسایل. بعد از اتفاقاتی که برای «سگ کشی» در جشنواره فجر رخ داد من احساس کردم برای مسولان دوغ و دوشاب فرقی نمی کند. به همین دلیل من دل چرکین شدم و از سینما کنار کشیدم. خوشبختانه یا متاسفانه این تصمیم موقعی گرفته شد که کم کم داشت نشانه های تغییر مسیر سینما به سمتی که مقبول بزرگان این هنر نبود، آشکار می شد. بعد از سگ کشی نه مسولان نه سینمایی ها نه مردم و حتی دوستان نپرسیدند که مظفری کجاست ؟ چرا در سینما نیست؟

یعنی بعد از این فیلم دیگر پیشنهاد بازی به شما داده نشد؟

البته خیلی پیشنهاد بود ولی باورم نمی شد این سناریوهای سطحی واقعا می خواهد ساخته شود! بعد از آن رفتم سراغ تهیه کنندگی در تلویزیون. با چند نفر از دوستان صحبت کردم که در شهرستان ها بگردید قصه های فولکلوریک را که پتانسیل تبدیل به اثر نمایشی را دارد تهیه کنند. حدود 50قصه پیدا کردیم . بعد از ساخت چند فیلم دیدیم هزینه ساخت در شهرستان بیشتر است و تلویزیون از پس تعداتش بر نمی آمد. حالا هم طرح چند فیلم و سریال داریم که با وجود پرداخت هزینه های فیلمنامه ، تلویزیون علیرغم توافق قبلی ، آن ها را لغو کرده و من متضررمقروض شده ام.

به هر حال ریسک است دیگر. یک بازیگر اگر جلوی چشم نباشد به مرور فراموش می شود.

بله این خطر بود. حتی ممکن بود من در مدیوم جدید یعنی تلویزیون مورد توجه قرار نگیرم و اصلا موفق نباشم. با این حال این مسیر را در پیش گرفتم و حالا هم مطمئنم به زودی به سینما برمی گردم. مطمئنم فضای جدید به سینما کمک خواهد کرد. سینما در هشت سال گذشته خیلی وضعیت بدی داشت. مسولان سینمایی خیلی به ما ضرر زدند. علیرغم تمام حرف ها و وعده ها ما عملا خروجی مشخصی از آن ها ندیدیم. حاصل مدیریت تیم قبلی سینما چیزی جز بی اعتمادی و پسرفت نبوده.

قبول که در هشت سال گذشته مدیران سینما می توانستند بهتر عمل کنند.ولی همه مشکلات سینما هم به نوع مدیریت بر نمی گردد. سهم زیادی از مشکلات خود سینماگران هستند. اصغر فرهادی دو فیلم موفقش را در چهار سال اخیر ساخته.

حرف شما درست ولی در اشل کلی وزارت ارشاد مقصر است. چرا به فیلمنامه ضعیف و مبتذل پروانه ساخت می دهی؟ تازه به خیلی از این فیلم ها وام های کلان هم داده می شود. چرا فیلمی به اسم فاخر با بودجه دولتی ساخته می شود که ارزش یک بار تماشا هم ندارد؟ مساله دیگر این که اگر قرار است 100 فیلم در سال ساخته شود ، زمینه ساخت نصف آن خارج از تهران را فراهم آورند.

برداشت خیلی از خانواده ها و از جمله خانواده من از تئاتر، تئاترهای بزن و برقص بود. برای همین پدرم خیلی مخالف بودند ولی وقتی آمدند سالن سنگلج و آن وضعیت را دیدند که تئاتری مثل آسید کاظم با آن فرق می کند اجازه دادند کار کنم.

الان بزرگترین مشکل سینما بی اعتمادی است که به خاطر انبوه فیلم ها بنجل در سالیان اخیر حاصل شده. مردم از سینما زده شده اند. درست است که شرایط مختلفی در رسیدن سینما به این حال و روز موثر بوده ولی عمده مشکل، کیفیت بد خود فیلم هاست. به نظر شما راه برون رفت سینما از این وضعیت چیست؟

بله سینما رونق ندارد؛ مردم بی اعتماد شده اند. ولی با همدلی و دست در دست نهادن می توان همه مشکلات را حل کرد. خانه سینما و وزارت ارشاد باید زمینه فعالیت را فراهم کنند مطئنا اهالی سینما توانایی ساخت کار خوب را دارند.ببینید قبلا اگر 100 فیلم ساخته می شده 80 تای آن خارج از تهران بود. آن موقع می شد بگوییم سینمای ملی داریم. همه لهجه ها  و قومیت ها  در سینما وجود داشت که هنوز هم آن فیلم ها دیدنی اند. حتی اگر اکران شوند باز هم مورد توجه قرار می گیرند. سینما باید آیینه دغدغه ها و قصه همه مردم ایران باشد نه فقط تهران ؛ آن هم بخشی از تهران.من می گویم اگر فیلم خوب ساخته شود مردم حتما استقبال می کنند. اگر به مردم جنس خوب بدهید قبول می کنند.

ادامه دارد...

مصاحبه : احمد رنجبر

بخش سینما و تلویزیون تبیان