تبیان، دستیار زندگی
او همیشه در جمع طلاب مشهد سخن تازه داشت و در همان آغازین روزهای ورودش به حوزه دم از آزادی ، استقلال و نبرد با استعمار می زد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سیداسماعیل بلخی(١)

او همیشه در جمع طلاب مشهد سخن تازه داشت و در همان آغازین روزهای ورودش به حوزه دم از آزادی ، استقلال و نبرد با استعمار می زد.

سید اسماعیل بلخی سال 1295 ش . در قریه «سرپل بلخاب» در یک خانواده روحانی زاده شد. بلخاب سرزمینی است خوش آب و هوا و کوهستانی که در قسمت جنوبی استان مزار شریف و در مسیر رودخانه «بلخ آب» که از «بامیان»سرچشمه می گیرد قرار گرفته است . این خطه از دیرباز مرکز تشیع و پایگاه ستارگان علم و ادب در ترکستان زمین بوده و امروز پس از گذشت قرنها نام ستارگانش چشم و چراغ ملت مسلمان به حساب می آیند اینک نیم نگاهی به گذشته این دیار می اندازیم .

فرزانگان بلخاب

بلخاب تا قبل از ورود «میر سید علی فرزند میر سید جلال الدین بخارایی» شهرت چندانی نداشته ولی بعد از سال 810 ق  با ورود این عالم زبردست و دانشمند نام و آوازه این دره گمنام از «سمرقند» تا «هرات»پیچید. بدین مناسبت کاروانهایی از عالمان و دولتمردان به قصد زیارت و دیدار این عارف وارسته وارد بلخاب شدند. تا جایی که «شاهرخ»به این شخصیت علاقه مند شد و چندین بار وی را از بلخاب به مرکز حکومت خراسان یعنی «هرات» دعوت نمود و دخترش را به عقد او درآورد. و در آخرین سفر میرسیدعلی در حالی که شاهرخ در «شهر ری»دار فانی را وداع گفته بود بر طبق وصیتش جنازه او را به هرات حمل نمودند و میرسیدعلی ولی بر او نماز خواند!

بلخاب از دیر زمان با حوزه های بزرگ شیعه در نجف ، مشهد و قم در تماس ‍ بوده و در دشوارترین ایام این قافله از حرکت نیفتاد. بر همین اساس است که مدارس و روحانیت بلخاب از سایر مناطق پیشگام است . و نسبت به سایر مناطق شیعه نشین افغانستان بیشترین طلاب از این منطقه بوده اند.

در این بخش بیش از سی هزار نفر شیعه مۆمن و غیرت مند زندگی می کنند و بیش از دهها حسینیه و مسجد وجود دارد و تا قبل از انقلاب بزرگترین پایگاه فرهنگی مردم شمال به حساب می آمد.

برخی از بزرگان بلخاب به قرار ذیل است :

مرحوم آیة الله میرسیدمسعود مغزار (ره )

مرحوم آیة الله میرسیدحسین عالم

آیة الله میرسیدحیدر نجفی (ره ) (از شاگردان آخوند خراسانی )

مرحوم آیة الله حاج میرسیدمحمد دهنه (ره ) معروف به آقای کلان (از عرفای برجسته آن دیار)

مرحوم آیة الله حاج میرسیدمحمد عادل (ره )

حجج الاسلام سیدحیدر نجفی دهنه (ره )

مرحوم سید اصغر امینی (ره )

مرحوم سید علی نجفی تل عاشقان

شیخ عیسی عبقری (ره )

حاج سید محمد حسن عالمی (ره ) و...

این بزرگواران افرادی وابسته و عاشق مکتب اهل بیت و خادم مردم بودند که امروز پس از سالها هنوز هم مردم از کردار و رفتار نیکوی آنان یاد می کنند.

مهاجران بلخ

بلخی همراه پدرش سید محمد پس از فوت مادر خود(بی بی هاجر )آهنگ دیار خراسان کرد و زیارت خورشید مشرق زمین نمود پس از مدتها پیاده روی و برخورد هزاران خطر از مسیر بلخ ، فاریاب و هرات وارد مشهد مقدس گردید. آغازین روزهای سال 1307 خورشیدی بود که سید اسماعیل بلخی وارد سرزمین مقدس«توس» گردید در حالی که از هر طرف بوی بهار و صدای آواز «هزار»به گوش می رسید اسماعیل دوازدهمین بهار عمر خود را سپری می کرد. اسماعیل تا قبل از هفت سالگی قرآن را آموخته و با زبان فارسی آشنایی پیدا کرده بود. استعداد و حافظه ای عجیب داشت و از ذوق سرشار و طبع بلندی برخوردار بود از همان آغاز کودکی و سنین نوجوانی در مراسم محرم مرثیه می خواند و برای کودکان سخن از کربلا و قیام امام حسین و شجاعت یاران قافله سالار کربلا می گفت .

در حریم توس

او و برادر بزرگش سید ابراهیم پس از ورود به مشهد رضوی در مدرسه «بالا سر»حرم حجره گرفتند و دروس حوزوی را آغاز نمودند و در اندک زمانی این دو طلبه مهاجر کتب مقدماتی را به اتمام رساندند و در میان طلاب از چهره های بر جسته و پر استعداد شناخته شدند. ولی دیری نگذشت که اسماعیل جوان با مرگ برادر جوانش کوهی از درد و اندوه را بر خود احساس نمود.

سید اسماعیل طلبه ای وارسته و بی آلایش و محبوب همگان بود و درگیر کفش و کلاه نبود و با کهنه ترین عبا و عمامه می ساخت و به خوراکی اندک قناعت می کرد. با این حال سخاوت بلند داشت و تا آخر عمرش برای خود نیندوخت و هیچ گاه کیسه و جیبی برای نگهداری پول درست نکرد. مقدار شهریه و در آمدی که داشت در میان عمامه اش می گذاشت و همین اخلاق را تا آخر مرگش هم مراعات می کرد.او همیشه در جمع طلاب مشهد سخن تازه داشت و در همان آغازین روزهای ورودش به حوزه دم از آزادی ، استقلال و نبرد با استعمار می زد. در طول دوران طلبگی اش هیچگاه از آنچه در جهان اسلام می گذشت غافل نبود. ریزبین و کنجکاو بود. روزگاری که سایه استعمار پیر همه جا را فراگرفته بود و در ایران آن روز به خوبی جای پای غرب و فرهنگ غرب مشاهده می شد آگاهانه اوضاع را تحلیل می نمود و تاریخ ملتها و نهضتهای اسلامی را مطالعه می کرد. شعور سیاسی و اندیشه مکتبی فوق العاده داشت و در همان سالهای اول فعالیتهای ضد استعماری خود را آغاز نموده و در ایام تبلیغی در محله های «حسن بلبل» فریمان ، سیاه کوه شاوان و سر چشمه برشک مشهد و حوالی منبر می رفت . او از نفوذ کلام و صراحت لهجه بر خوردار بود و سخنش بس گیرا و مطالبش بس شیرین و جذاب جلوه می کرد تا جایی که وی لقب سید اسماعیل واعظ به خود گرفت. و در اکثر محافل او سخن می گفت و بیشتر اوقات همراه «شیخ غلامرضا طبسی واعظ» منبر می رفت . و از تجربیات این خطیب ورزیده بهره می گرفت .

وی در قیام خونین 1314 مردم مشهد حضور داشت و آن روزگار شوم و خونین ملت ایران را درک کرده و خود سهم عمده داشت ؛ در همین زمان بود که وی همراه پدر پیر خود  درس و بحث را ترک گفته وارد هرات گردید.

وی در رمضان 1315ش. پس از هشت سال تحصیل در حوزه خراسان به وطن مراجعت نمود و قیام علیه بیداد و استبداد ظاهرخانی را از همین نقطه آغاز نمود. او با ایجاد اولین هسته مقاومت و تشکیل در مجتمع اسلام اولین تیر را بر قلب حکومت وقت کابل نشانه رفت . با سخنرانیها و خطابه های آتشین خود در هرات کوس رسوایی دوت سلطنتی افغانستان را به صدا در آورد و توانست توجه اقشار مردم و روشنگران جامعه را علیه خاندان سلطنتی و دولتمردان خائن جلب سازد، تا حدی که قلمرو نفوذ کلام و اندیشه های الهی او در دورترین نقطه افغانستان حتی در میان جامعه تسنن کارگر افتاد و پرده تزویر و ریاکاری که سالها نقاب خیانت و جنایت دولتمردان وقت بود کنار زده شد. کم کم زنگ بیداری و آزادی خواهی در کوی و برزن کشور نواخته شد. دولت وقت سیدبلخی را ممنوع الخروج کرد و او تا هشت سال نتوانست از این شهر خارج شود. ولی پس از این مدت دولت مجبور شد اجازه مسافرت به وی بدهد.

ادامه دارد...


منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه.

تهیه و تنظیم: سید صدرالدین مرتجی-گروه حوزه علمیه تبیان