تبیان، دستیار زندگی
خان قاجار با نیشخند بدو گفت : «هان لطفعلی خان! هنوز هم غرور داری؟» واپسین شاه زند که دیگر توان سخن گفتن نداشت سرش را بالا برد و با پلنگ دیدگان بدو نگریست و گفت: «من از تو نمی‌ترسم ای فرومایه». این ایستادگی،خان قاجار را به خشم آورد و دستور نابینا کردن او ر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

لطفعلی خان در قلب بازار تهران!


خان قاجار با نیشخند بدو گفت : «هان لطفعلی خان! هنوز هم غرور داری؟» واپسین شاه زند که دیگر توان سخن گفتن نداشت سرش را بالا برد و با پلنگ دیدگان بدو نگریست و گفت: «من از تو نمی‌ترسم ای فرومایه». این ایستادگی،خان قاجار را به خشم آورد و دستور نابینا کردن او را داد.

لطفعلی خان زند(1148-1173خورشیدی) واپسین فرمانروای زنده بود که میان سالهای1168 تا 1173خورشیدی بر سر پادشاهی با هماورد نیرومندش آغامحمدخان قاجار به نبرد پرداخت و سرانجام از او شکست خورد و با مرگ او پرونده دودمان زند نیز بسته شد.

لطفعلی خان

وی پسر جعفر خان زند و نوه صادق خان زند برادر بنیان‌گذار فرمانروایی زندیان کریم خان زند وکیل الرعایا بود. وی دارای ویژگیهای برجسته بسیاری چون خوش‌سیمایی، دلاوری، نیرومندی و هوش سرشار بود. وی از ادب و شعر هم بی‌بهره نبود.

او جوانی فوق العاده خوش سیما بود. چهره ای جذاب، قامتی کشیده و اندامی باریک و قوی و چالاک داشت. وی در سواری و تیراندازی و شمشیربازی و سایر فنون سپاهیگری بی مانند و بسیار شجاع و متهور و بی باک بود. او به مناسبت جوانی و زیبایی و دلیزی و سخاوت در شیراز خیلی محبوبیت داشت. لطفعلی خان به همه کرم می کرد و هر کس برای حاجتی به او مراجعه می نمود بدون نصیب نمی ماند.

اما با وجود اینکه حریف سرسختی چون آقا محمدخان قاجار و حوادث غیرمنتظره ای که در دوران سلطنت او روی داد او مایوس و ناامید نشد.

خدمات لطفعلی خان زند

او اولین کار بزرگی که پیش گرفته بود این بود که سه جاده شوسه بین شیراز و بوشهر و شیراز و بندرعباس و شیراز و بندرلنگه احداث کند. احداث این سه جاده در آن عصر یکی از کارهای بزرگ عمرانی بود که سلاطین سلف نکرده بودند و دومین کار بزرگی که درصدد بود انجام دهد ساختن سدی روی رودخانه موند بود تا آب آن رودخانه را بر اراضی طرفین رودخانه سوار کند. رودخانه موند رودی است که از کوههای فارس سرچشمه می گرفت و در گذشته بدون استفاده به خلیج فارس می ریخت. اگر آن سد ساخته می شد قسمت وسیعی از فارس که استفاده نشده بود یکی از حاصل خیزترین مناطق محسوب می شد و اگر سه جاده را که می خواست احداث کند به اتمام می رسید بسیار در توسعه آبادی و بازرگانی فارس مۆثر می شد اما جنگهای لطفعلی خان با آغامحمدخان قاجار مانع از آن شد که آن جوان روشن فکر بتواند آن کارها را انجام دهد. در منابع مختلف گفته شده او با این که جوانی دلیر و سلحشور بود، ذوق ادبی داشت و شعر می گفت و چند شعر که از وی باقیمانده نشان می دهد که یک شاعر با استعداد و خوب بوده است.ساخت آرامگاه حافظ و سعدی در شیراز نیز در زمان او روی داد. لطفعلی خان زند مردی بود جوانمرد و صریح الهجه. او دارای اراده ی قوی بود. وی همانند کریم خان زند خوش خلق و دادگستر و سخی و نیک فطرت و با ترحم و نوع پرور بود و می گفت نمی توانم یک قیافه ی اندوهگین را ببینم و نمی توانم تحمل کنم که من سیر باشم وهم نوعم گرسنه وهنگامی که در شیراز بود بعضی از شب ها لباس مبدل می پوشید تا این که بتواند به طور ناشناس به کسانی که فکر می کرد نیازمند هستند کمک نماید و شاید در مشرق زمین اولین کسی بود که به فکر تأسیس بیمه ی اجتماعی افتاد.

لطفعلی خان را آغامحمد خان پس از آن که با خود در شهرهای گوناگون ایران گرداند و به نشانه پیروزی پیکر نیمه جانش را در برابر دیدگان مردم نمایش داد به تهران برد و پس از چندی که وی را آزار و شکنجه بیشتر داد دستور کشتنش را داد

لطفعلی خان را در حالیکه در نبرد با دشمنان زخمهای سختی بر بازو و پیشانی برداشته بود به کرمان نزد خان قاجار بردند. او که خون بسیاری را از دست داده بود با همان حال نزار در برابر آغامحمد خان ایستاد، بدو سلام نداد و تعظیم نکرد. آغامحمد خان نیز دستور داد که اصطبل‌بانانش وی را مورد تجاوز قرار دهند. فردای آن روز وی را دوباره پیش خان قاجار آوردند، در حالیکه نه هوشی در تن نداشت، آب بدو نداده بودند و وی را بر روی زمین می‌کشیدند. خان قاجار با نیشخند بدو گفت : «هان لطفعلی خان! هنوز هم غرور داری؟» واپسین شاه زند که دیگر توان سخن گفتن نداشت سرش را بالا برد و با پلنگ دیدگان بدو نگریست و گفت: «من از تو نمی‌ترسم ای فرومایه». این ایستادگی،خان قاجار را به خشم آورد و دستور نابینا کردن او را داد.

لطفعلی خان

مرگ

لطفعلی خان را آغامحمد خان پس از آن که با خود در شهرهای گوناگون ایران گرداند و به نشانه پیروزی پیکر نیمه جانش را در برابر دیدگان مردم نمایش داد به تهران برد و پس از چندی که وی را آزار و شکنجه بیشتر داد دستور کشتنش را داد.مرگ وی را به روش خفه کردن نوشته‌اند.پاره‌ای هم بر این باورند که اوخودکشی کرده است.پیکرش را در امامزاده زید در بازار قدیمی تهران به خاک سپردند.امروزه سنگ گوری بر خاکش نهاده‌اند که خرجش را بازاریان تهران پرداخت نمودند.

غربت لطفعلی خان در پایتخت

آرامگاه لطفعلی خان زند در جوار آستان مقدس امامزاده زیدبن علی ابن الحسین ابن علی(ع) واقع در بازار تهران قرار دارد.

برای یافتن آدرسی از آرامگاه و آستان مقدس در ورودیهای مختلف بازار هیچ تابلو و علامتی وجود ندارد و تنها منابع آدرس یابی مغازه داران و ساكنین آن منطقه هستند كه باید به آدرسهای آنها اعتماد كرد.

پس از گذر از چندین پیچ و راسته در بازار تهران تابلویی در جوار محل مورد نظر نصب شده كه نشان می دهد كه امامزاده زید(ع) در كجا قرار گرفته و به غیر از این تابلو كه در جوار آستان نصب شده دیگر هیچ تابلوی دیگری از امامزاده یا حتی آرامگاه لطفعلی خان زند در طول بازار یا نصب نشده یا در انبوهی از جمعیت قابل مشاهده نیست.

آرامگاه لطفعلی خان زند نیز در گوشه ای از محوطه امامزاده واقع شده اما گردشگران اجازه ورود به آرامگاه لطفعلی خان زند را ندارند چراكه در آرامگاه قفل شده و ورود به آن نیز با اجازه كتبی از میراث فرهنگی امكان پذیر است.

وی همانند کریم خان زند خوش خلق و دادگستر و سخی و نیک فطرت و با ترحم و نوع پرور بود و می گفت نمی توانم یک قیافه ی اندوهگین را ببینم و نمی توانم تحمل کنم که من سیر باشم وهم نوعم گرسنه وهنگامی که در شیراز بود بعضی از شب ها لباس مبدل می پوشید تا این که بتواند به طور ناشناس به کسانی که فکر می کرد نیازمند هستند کمک نماید

انبار كردن وسایل در آرامگاه

آرامگاه متشكل از سنگ قبری است كه در محاصره گلدانهای گل بود و كتیبه مانندی كه فرسایش نوشته های آن حكایت از روزهای غربت و عدم رسیدگی داشت.

وسعت آرامگاه به زحمت به 15 متر می رسد كه البته بخشی از آن نیز از وسایلی پر است  كه در گوشه ای از اتاق در زیر پارچه هایی انبار شده اند و به همین خاطر نیز شاید اگر تابلو آرامگاه بر سردر آن وجود نداشت هیچكس شاید متوجه نمی شد این اتاق متعلق به چه كسی است.

كاركنان آستان مقدس امامزاده زید(ع) می گویند هفته ای یكی دو مرتبه از میراث فرهنگی به این آرامگاه مراجعه می كنند اما وضع نابسامان آرامگاه چندان به نظر نمی رسید كه كارشناسی از میراث فرهنگی نسبت به رسیدگی به وضعیت آرامگاه تلاشی كرده باشد.

با این تفاسیر به نظر نمی رسد كه متولیان رسیدگی به میراث فرهنگی و تاریخی ایران زمین گوشه چشمی به دلاورترین شمشیرزن شرق داشته اند و لطفعلی خان زند با تمام غربتش در گوشه ای از تهران تنها مانده است.

فرآوری : طاهره رشیدی

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان


منابع : 1- ویکی پدیا / 2- مهرنیوز / 3- نیک صالحی