تبیان، دستیار زندگی
یکى از چیزهائى که در تحول مثبت حتماً لازم است، این است که ما خودمان را و تلاش و فعالیت علمى خودمان را با نیازها منطبق کنیم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ابعاد تحول در حوزه های علمیه از زبان مقام معظم رهبری(2)

ابعاد تحول در حوزه های علمیه از زبان مقام معظم رهبری (2)
یکى از چیزهائى که در تحول مثبت حتماً لازم است، این است که ما خودمان را و تلاش و فعالیت علمى خودمان را با نیازها منطبق کنیم.

قسمت اول را اینجا بخوانید.

در زمینه‌هاى گوناگون، امروز نیاز وجود دارد؛ هم براى نظام اسلامى، هم در سطح کشور، هم در سطح جهان. تبیین معرفت‌شناسى اسلام، تفکر اقتصادى و سیاسى اسلام، مفاهیم فقهى و حقوقى‌اى که پایه‌هاى آن تفکر اقتصادى و سیاسى را تشکیل میدهد، نظام تعلیم و تربیت، مفاهیم اخلاقى و معنوى، غیره، غیره، همه‌ى اینها باید دقیق، علمى، قانع کننده و ناظر به اندیشه‌هاى رائج جهان آماده و فراهم شود؛ این کار حوزه‌هاست. با اجتهاد، این کار عملى است. اگر ما این کار را نکنیم، به دست خودمان کمک کرده‌ایم به حذف دین از صحنه‌ى زندگى بشر؛ به دست خودمان کمک کرده‌ایم به انزواى روحانیت. این، معنى تحول است. این حرکت نوبه‌نوى اجتهادى، اساس تحول است.

حالا در زمینه‌هاى دیگر هم من عرض خواهم کرد آن چیزى که تحول هست، آن چیزى که تحول نیست؛ یا به تعبیر بهتر، آن تحولى که صحیح است، آن تحولى که غلط است. غرض من همیشه این بوده و هست – قبلاً هم در جلسات متعدد با فضلاى حوزه این را مطرح کرده‌ایم – که تحول و دگرگونى یک امر قهرى است؛ پیش مى‌آید. امروز در اطراف مجموعه‌هاى گوناگون صنفى و ملى و غیره در و دروازه و حصار وجود ندارد؛ منتها این تحول و تغییر را یا مدیریت میکنیم، آن را هدایت میکنیم، یا نه، رها میکنیم. اگر رها کردیم، باخته‌ایم. بزرگان حوزه، مراجع تقلید، اندیشمندان، دانشمندان و فضلا باید دامنها را به کمر بزنند، همت کنند، این تحول را برنامه‌ریزى کنند، هدایت کنند، مدیریت کنند. بنابراین معناى اساسى تحول این است: حرکت نوبه‌نوى محتوائى.

ممکن است یک معناى غلطى از تحول اراده بشود و فهم بشود، که حتماً باید از آن پرهیز کرد. تحول به معناى رها کردن شیوه‌هاى سنتىِ بسیار کارآمد حوزه در تعلیم و تعلم و تبدیل این شیوه‌ها به شیوه‌هاى رائج دانشگاهىِ امروز نیست؛ اینچنین تحول و تغییر و دگرگونى‌اى غلط اندر غلط است؛ این عقبگرد است.

امروز شیوه‌هاى گوناگون سنتىِ قدیمى ما دارد در دنیا شناخته میشود؛ بعضى یا از روى تقلید یا از روى ابتکار دارند همین شیوه‌ها را رائج میکنند. ما شیوه‌هاى دانشگاهى خودمان را که برگرفته و نسخه‌نویسى‌شده‌ى از شیوه‌هاى قدیمى غربى است، بیاوریم در حوزه حاکم کنیم؛ نه، ما این را تحول نمیدانیم. اگر چنین دگرگونى‌اى رخ بدهد، قطعاً ارتجاع و عقبگرد است؛ این را قبول نداریم. ما در حوزه‌ى علمیه شیوه‌هاى بسیار خوبى رائج داریم، از قدیم معمول بوده؛ شیوه‌ى انتخاب آزادانه‌ى استاد به وسیله‌ى طلبه. طلبه وارد حوزه که میشد و میشود، میگردد استاد مورد قبول و مورد علاقه‌ى خودش را پیدا میکند، به درس او میرود. اساس کار طلبگى، فکر کردن و دقت کردن و مطالعه کردن است، نه حفظ کردن. حفظ‌محورى، همان چیزى است که امروز بلاى تعلیم و تربیت جدید ماست و ما مدتهاست که داریم با آن مقابله و مبارزه میکنیم و هنوز هم روبه‌راه نشده است و باید روبه‌راه شود. در حوزه، اساس سنتى ما بر پایه‌ى فکر کردن است. طلبه درس را که میخواند، اولاً قبلاً پیش‌مطالعه میکند، ذهنش را آماده میکند تا از استاد حرف نو بشنود. بعد از درس، آن درس را با یک رفیقى مباحثه میکند؛ یک بار به او درس میگوید، یک بار او به انسان درس میگوید؛ لذا در ذهن جایگزین میشود. در بعضى از حوزه‌ها مثل نجف، تقریر درس استاد معمول بود – در قم کمتر وجود داشت یا نداشت و خیلى بندرت بود – طلبه‌ى فاضلى بعد از درس استاد مى‌نشست، همان درسى را که استاد گفته بود، براى بعضى از طلابى که احتیاج داشتند، دوباره میگفت. ببینید این کار چقدر در عمق بخشیدن به علم و سواد و معلومات محصل و طالب علم تأثیر میگذارد. این سنتها را نباید از دست داد؛ اینها حیف است.

احترام به استاد هم یک مسئله است. یکى از سنتهاى رائج حوزه‌هاى علمیه، تواضع شاگرد در مقابل استاد بود؛ احترام به استاد. «آداب المتعلمین» مینوشتند، که متعلم در مقابل معلم چه وظائفى دارد و معلم چه حقوقى بر او دارد؛ همچنان که متقابلاً متعلم بر معلم حقوقى دارد. اینکه استاد بیاید بگوید و برود، نه؛ حرف شاگرد را میشنفتند، گوش میکردند. اینها از قدیم معمول بوده است. در همین زمان ما بعضى از بزرگان بودند، الان هم هستند؛ شاگرد بعد از درس، تا خانه‌ى استاد او را همراهى میکرد؛ بحث میکرد، صحبت میکرد، سۆال میکرد. گعده، گعده‌ى علمى؛ نشست، نشست تحقیقى و سۆال و جواب؛ اینها سنتهاى خوب حوزه‌ى ماست. دیگران میخواهند اینها را از ما یاد بگیرند، ما بیائیم اینها را تبدیل کنیم به روشهاى دیگران که منسوخ و کهنه است؟! پس این سنتها باید باقى بماند و تقویت شود. تحول به معناى تغییر اینها نیست.

یکى از چیزهائى که در تحول مثبت حتماً لازم است، این است که ما خودمان را و تلاش و فعالیت علمى خودمان را با نیازها منطبق کنیم. یک چیزهائى هست که مردم ما به آنها احتیاج دارند، پاسخش را از ما میخواهند؛ ما باید آنها را فراهم کنیم. یک چیزهائى هم هست که مردم احتیاجى به آنها ندارند؛ زیاد کار شده، زیاد تلاش شده؛ خودمان را سرگرم آنها نکنیم. اینها خیلى مسائل اساسى و مهمى است.

ما از دانشگاه‌ها میخواهیم که فعالیت خودشان را با نیازهاى جامعه تطبیق دهند. با دانشگاه، با اساتید، با دانشجوها که مواجه میشویم، این را مکرر از اینها میخواهیم؛ میگوئیم رشته‌هاى علمى‌تان را بر نیازهاى جامعه منطبق کنید، ببینید چه لازم داریم. این در مورد حوزه‌ها به طریق اولى‌ صادق است.»


منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه.

تهیه و تنظیم: سید صدرالدین مرتجی-گروه حوزه علمیه تبیان