تبیان، دستیار زندگی
اندكی بعد طرح ترور حاج آقا نورالله تصویب شد. مجتهد بیدار شهر از نقشه پلید آنها آگاهی یافت و در 1329 رهسپار عراق شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نورالله اصفهانی(٣)

نورالله اصفهانی(3)
اندكی بعد طرح ترور حاج آقا نورالله تصویب شد. مجتهد بیدار شهر از نقشه پلید آنها آگاهی یافت و در 1329 رهسپار عراق شد.

قسمت قبل را اینجا بخوانید.

سالهای شوم

1326 علاوه بر حادثه تلخ یاد شده ، رخداد ناگوار دیگری نیز همراه داشت . محمد علی شاه كه هوای خودكامگی در سر می پروراند، به رویارویی با مجلسیان پرداخت . حاج آقا نورالله كه تنها داروی درد شاه را نمایاندن قدرت مردم به وی می دانست ، حدود پنجاه هزار رزمنده زیر فرمانش را در تخت پولاد گرد آورد و همایشی بی نظیر برگزار كرد. در پی این اقدام انجمنهای گوناگون محلی در چهل ستون چادرها برافراشته ، خواستار كناره گیری شاه شدند. ولی دریغ كه مشروطه خواهان پایتخت از چنین نیرویی بی بهره بودند و محمد علی شاه توانست با به توپ بستن مجلس بساط مشروطیت را برچیند.

همگام با پیروزی دربار اقبال الدوله كاشی ، فرماندار انتصابی دربار نیز دست چپاول گشود و به یاری معاونش معدل الملك شیرازی شهر را عرصه ی ترك تازیهای خویش ساخت . مردم به مرجع بیدار شهر آقا نجفی پناه بردند و خواستار چاره جویی شدند. در پی این اقدام اندك اندك آثار نبرد داخلی در سپاهان آكار شد. با فرود گلوله های توپ دولتیان در پیرامون مسجد شاه جنگی سرنوشت ساز در گرفت و مردم در سایه رهنمودهای حاج آقا نورالله به پیروزی دست یافتند .پس از سقوط اصفهان رزمندگان عشایر به جانب تهران روان شدند و با پیوستن به نیروهای آزادیخواه ، محمد علی شاه را از تخت قدرت به زیر كشیدند.

پس از این پیروزی اندك اندك آثار ناسازگاری در میان مشروطه جویان پدیدار شد. حاج آقا نورالله كه اینك از وضعیت دشوار شیخ فضل الله نوری آگاه شده بود، با هدف یاری آن فقیه فرزانه پای در مسیر تهران نهاد ولی پیروانش وی را از این اقدام خطرناك باز داشتند. بدین ترتیب روحانی شریعت خواه پایتخت به شهادت رسید و صمصام السلطنه كه به یاری آقا نورالله در سپاهان قدرت یافته بود، یكباره در شمار مخالفان روحانیت جای گرفت و فرمان تبعید آقا نجفی و آقا نورالله را برای اجرا به كارگزارانش ‍ابلاغ كرد.

این فرمان به سبب حمایت بی دریغ مردم از رهبران دینی ناكام ماند اندكی بعد طرح ترور حاج آقا نورالله تصویب شد. مجتهد بیدار شهر از نقشه پلید آنها آگاهی یافت و در 1329 رهسپار عراق شد. او كه اینك محصول تلاشهای شبانه روزی مۆمنان را در چنگ غربگرایان می دید، پیوسته می گفت : ما انگور انداختیم كه سركه شود آن را شراب كردند.

رجعت آفتاب

اقامت راهبر بزرگ روشندلان سپاهان در عراق دیری نپایید. در 1332 ه .ق برادر گرانقدرش حاج آقا محمد تقی مشهور به آقا نجفی سرای خاكی را وداع گفت. این خبر ستاره تابناك خاندان رازی را به حضور در زادگاه و حمایت از مۆمنان آن سامان فرا خواند. در چهارم رمضان این سال نبرد نخست جهانی آغاز شد و در ماه ذیقعده فقیه دلاور ایران به اصفهان گام نهاد. او منطقه سپاهان را پایگاه میهن دوستان مۆمن ساخت ، فرمان بسیج همگانی صادر كرد و به حمایت از كمیته دفاع ملی پرداخت. آن دانشور روشن بین دیگر بار عشایر را به خدمت دین فرا خواند. ماموران بریتانیایی را از تلگرافخانه اخراج كرده ، كارگزاران ایرانی را در آنجا به كار گماشت موجودی بانگ شاهنشاهی را به سود مجاهدان مصادره كرد و همه چیز را برای اقدامات همه جانبه تدافعی آماده ساخت. رهبر مجاهدان اصفهان ، كه عثمانیان را برادران دینی ایرانیان می دانست در نخستین فرصت لشكری از داوطلبان به سوی نیروهای مسلمان عثمانی فرستاد تا آنها را در رویارویی با كفار روس یاری دهند.

مجموعه اقدامهای فقیه بیدار سپاهان خشم دشمنان اسلام را برانگیخت. به گونه ای كه چون خبر حركت سپاه روس به سمت اصفهان در شهر پیچید همه دریافتند كه هدف اصلی آنها نابودی حاج آقا نورالله است. با نزدیك شدن ارتش روس فقیه بزرگ ایران راه عراق پیش گرفت و دیگر بار به آستان امامان معصوم علیهم السلام پناه برد.

سمت سرخ حماسه

نخستین جنگ جهانی تا 24 محرم 1336 ق. ادامه یافت . در این سال همگام با پدید آمدن آرامش نسبی ، فقیه وارسته سپاهان به زادگاهش ‍ بازگشت و به عنوان رئیس العلمای كشور و ریاست حوزه اصفهان به انجام وظایف دشوار خویش پرداخت. درگیری با احزاب سیاسی غیرمذهبی ، رسیدگی به دادخواهی انبوه پابرهنگان كه جز آن فقیه فرزانه پناهی نداشتند و در پی آن كشمكش با كارگزاران دولت ، كردار هر روزه آن راهبر دلسوز شمرده می شد. در 1341 هنگامی كه حاج آقا نورالله رهسپار خراسان بود در تهران رضاخان را به حضور پذیرفت و با گوشزد كردن كردار ناپسند ماموران حكومت به او وی را عصبانی ساخت . این دیدار سبب شد تا رضاخان فقیه پاكدل اصفهان را «آخوند خطرناك»  بخواند و اندیشه نابودی آن بزرگ مرد را در سر بپروراند.

البته نقشه ترور حاج آقا نورالله ، كه از سوی سردار سپه به اجرا در آمده بود، ناكام ماند و شیر بیشه سپاهان برای ادامه خدمات خویش همچنان فرصت یافت. دین باوران كه در پی بهانه ای برای رویارویی با نظام بودند در 1346 ه.ق همزمان با تصویب قانون نظام وظیفه اوضاع را مناسب یافته ، زبان به اعتراض گشودند.

نیروهای دولتی در برابر انبوه مۆ منان معترض ایستادند و اندك اندك همه مردم با چهره حقیقی خودكامه جدید تهران آشنا شدند. حاج آقا نورالله با بهره گیری از فضای اعتراض آمیز موجود طرحی نوین پی افكند تا همه فریادها را هماهنگ سازد و اساس خیزشی فراگیر را سامان دهد. او چنان می اندیشید كه اگر همه رهبران ملی و مذهبی به قم مهاجرت كنند و در پناه حضرت معصومه علیهاالسلام بست بنشینند نهضت بسی زودتر به بار می نشیند. جناب سید العراقین با توجه به این نظر فقیه دلاور سپاهان با كتاب خداوند به رایزنی پرداخت . حاج آقا نورالله با شنیدن آیة 100 سوره نساء سر بر عصا نهاد، مدتی در سكوت فرو رفت ، سپس سر بلند كرد و فرمود: می دانستم در این راه سرانجام كشته می شوم ولی وظیفه شرعی من قیام در برابر اینهاست .

آنگاه نامه های فراوان به شهرهای گوناگون گسیل داشت و روحانیان را به هجرتی سرنوشت ساز فراخواند.

روزهای سوگناك

بدین ترتیب مهاجرت رهبران مذهبی به قم آغاز شد. رضاخان نگران از اعتراض روحانیان گفت : مدرس كم بود حالا آخوندها هم علیه من به قم لشكر كشی كرده اند! با این لشكر چه كنم ! یكی از درباریان پاسخ داد: قربان ، شما كه این همه سران عشایر و خانها را نابود كرده اید، این یك آخوند كه چیزی نیست . رضاخان گفت : قضیه كوچك نیست ، آن اصفهانی آدم خطرناكی است .

مهاجران معترض خواستهای خویش را كه چیزی جر كاهش قدرت رضاخان و نظارت فزون تر مجتهدان بر قوای سه گانه نبود. با سردمداران تهران در میان نهادند. بیان روشن اهداف پناهندگان به قم در كنار نامه های حمایت و تایید مراجع نجف رقم معترضان را فزونی بخشید و بازار را به اعتصاب كشاند.

رضاخان در بند تدبیر فقیه هوشمند اصفهان گرفتار آمده بود. دیگر نه وقت گذرانی و نه پیشگیری از مهاجرت بیشتر روحانیان ، هیچ یك سودمند نمی نمود. بنابراین اندیشه واپسین راه نجات در ذهنش شكل گرفت . عامل اجرای نقشه پلید دربار جنایتكاری پلید بود كه لباس پزشك ویژه بر تن داشت . درباریان با بهره گیری از فرصت مناسبی كه سرماخوردگی و خستگی حاج آقا نورالله پدید آورده بود به بالینش شتافتند. پزشك ویژه كه به چیزی جز تزریق نهایی نمی اندیشید از بررسی نبض و حرارت بدن سرور مجتهدان ایران ، بیماری اش را مالاریا و چاره كار را تزریق«كنین» خواند دانشور بیدار سپاهان كه از دلسوزی دشمنان اندیشناك شده بود، پزشك را از تزریق باز داشت ولی مامور كهنه كار بی توجه به ناخشنودی بیمار سمی كشنده بر پیكر نحیفش تزریق كرد.

پس از خروج فرستادگان دربار دردی جانكاه عارف وارسته اصفهان را در بر گرفت و سرانجام در بامداد اول رجب 1346 ه .ق به زندگی خاكی اش پایان داد.

بدین ترتیب دانشمند بزرگ و سیاستمدار روشن بین ایران پس از حدود هفتاد سال تلاش ، تربیت دانشوران وارسته ، نگارش صدها اطلاعیه كوبنده ،انجام سخنرانیهای پرشور و سازمان دادن مۆسسه های اقتصادی ، بهداشتی ، فرهنگی و نظامی ، به سرای دیگر شتاف . رساله «مكالمات مقیم و مسافر» آن فقیه فرزانه گوشه ای از ژرفای اندیشه اش را آشكار می سازد و راه نیكبختی و سربلندی را به همه مستضعفان مۆمن می آموزد.


منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه

تهیه و تنظیم: سید صدرالدین مرتجی-گروه حوزه علمیه تبیان