انتقاد رحماندوست از کتابخانههای مدرسهها
این شاعر و نویسنده کودکان و نوجوانان گفت: در شرایطی که در بسیاری از کشورهای پیشرفته و کتابخوان، کتابهایی ویژه گروههای سنی پیشدبستان، تقسیمبندی سنی و موضوعی مختلف شدهاند، گروهی در جامعه ما با ژست روشنفکری بر این ادعا هستند که با توجه به رخدادهای جامعه نیازی به تقسیمبندی سنی بچهها برای مطالعه نیست.
او افزود: اینطور میشود که ما در تقسیمبندی بچهها صرفا به وجود گروه سنی «الف» اعتقاد داریم و آن همه بچههای پیش از دبستان را دربر میگیرد، در حالیکه در کشورهای پیشرفته کتابهایی در گروههای سنی مختلف اعم از صفر تا دوساله، دو سال تا چهار سال، و چهار سال تا شش سال وجود دارد و هرچه به سمت سنین پایینتر پیش میرویم، کتابها با بازی و اسباببازیها شباهت بیشتری دارند.
او در ادامه عنوان کرد: کتابخوانی در مدرسهها تابعی است از متغیرهایی که شامل خانواده، مدرسه و حتا مسجد میشود و اگرچه مشکل اصلی فقط مدرسه نیست، اما مشکل مدرسه در این زمینه بزرگ است. در مدرسههای ما مبنای خوب بودن، خوب درس پس دادن است؛ نه کنجکاوی و تحقیق. بنابراین اگر دانشآموزی خوب جواب دهد، 20 میگیرد؛ نه اینکه خوب بپرسد. البته تلاشهایی برای تغییر این وضعیت شده است. اما چون کتابهای درسی ما و آموزش و پرورش ما بر همین مبناست، در عمل ناکارآمد بوده است.
این نویسنده تأکید کرد: بیرغبتی به مطالعه در خانواده ریشه دارد. معلم و مربیان را باید یک خانواده دانست که در گذشتهشان هیچوقت لذت کتابخوانی را نبردهاند تا بتوانند این لذت را به بچهها منتقل کنند. بخش عمده کتابخوانی باید با ایجاد لذت عاطفی و ارتباط چهره به چهره از طریق واسطهای به نام کتاب انجام شود و اگر چنین شود، در حالیکه آموزش و پرورش امروزی بخشی از این علاقه را از بین میبرد، اما نابود نمیکند.
مصطفی رحماندوست گفت: در فیلمهای خارجی کتابخانه عنصری همیشگی و پایدار است. حتا آدمهای بد هم زمانی را به کتاب خواندن اختصاص میدهند، ولی ما وقتی میخواهیم آدمی را کتابخوان توصیف کنیم، او را به گونهای تصویر میکنیم که غیرقابل تحمل است. موجودی آرام، کسی که آهسته راه میرود و ...، چنین موجودی هیچ شادی و نشاطی را در بیننده به وجود نمیآورد.
او افزود: همینطور در شرایطی که انواع و اقسام دکورهای پرخرج در سریالهای تلویزیونی نمایش داده میشود، هیچ اثری از کتابخانه نیست. یعنی مشکل ما در این زمینه مشکلی است ملی. با وجود این انتظار داریم در پایان برنامه 20 ساله در حوزه مقالات علمی پیشرفت کنیم؛ در حالیکه کسی که کتاب نخوانده و نمیخواند، چگونه میتواند به اینجا برسد؟
این نویسنده تأکید کرد: ما برای رسیدن به آنچه در سند چشمانداز مورد نیاز است، باید مثل ژاپن و حتا اردن و مصر برنامهریزی کلان ملی داشته باشیم. این مسأله باعث خواهد شد تا تمامی ارگانها و نهادها به این موضوع بپردازند و در نتیجه جو کتابخوانی ایجاد میشود.
او همچنین گفت: در شرایط فعلی دستگاههای ذیربط کتاب و کتابخوانی آمارهای دروغین زیادی میدهند. از وزارت ارشاد دولت قبل آمارهایی بیرون میآمد که من فکر میکردم در بهشت مطالعه زندگی میکنم. در حالیکه در سال 58 فقط در حوزه کتاب کودک و نوجوان تیراژ کتابها 40 هزار نسخه بوده و در آن زمان جمعیت کشور نصف جمعیت فعلی بوده است. یعنی اگر ما همان میزان رشد را میپذیرفتیم و ادامه میدادیم، در حال حاضر باید تعداد تیراژ کتابهایمان بین 60 تا 100 هزار میبود که نیست.
او در ادامه اظهار کرد: وقتی تیراژ کتابها در مملکت ما به 2000 نسخه رسیده، یعنی سطح مطالعه ما یک سیام شده است و در این زمینه همه اعم از وزارت آموزش و پرورش، وزارت ارشاد، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و خانوادهها همه و همه مقصرند، چرا که هر کدام به صورت جزیرهای جداافتاده عمل میکنند، آمار میدهند و از آمارهای خود سرخوشاند.
رحماندوست گفت: تربیونهای رسمی هم که جز گفتن حدیث و بیان گفتارهای شیرین درباره لذت مطالعه کاری انجام نمیدهند. شاید عمدهترین مشکل این است که خانوادههای ما اهل مطالعه نیستند و تعداد کتابخانههای عمومی بسیار کم است. از طرفی سیستم توزیع کتاب در کشور ما هم فشل است.
در فیلمهای خارجی کتابخانه عنصری همیشگی و پایدار است. حتا آدمهای بد هم زمانی را به کتاب خواندن اختصاص میدهند، ولی ما وقتی میخواهیم آدمی را کتابخوان توصیف کنیم، او را به گونهای تصویر میکنیم که غیرقابل تحمل است. موجودی آرام، کسی که آهسته راه میرود و ...، چنین موجودی هیچ شادی و نشاطی را در بیننده به وجود نمیآورد.
او در ادامه عنوان کرد: سالهای سال است که ما برای توزیع فکر میکنیم و هنوز به نتیجهای نرسیدهایم. بنابراین شاهدیم که در تهران کتابها با تیراژ 2000 نسخه چاپ میشوند. مدتی در انبارها میمانند و هیچوقت به شهرستانها نمیرسند و حتا در تهران نیز به صورت منطقی توزیع نمیشوند. این عامل باعث شده است که توزیعکنندگان برای تولیدکنندگان کتاب تصمیم میگیرند و برایشان خط و مشی مشخص میکنند؛ بنابراین کتابهایی تولید میشود که نه به درد دنیا و نه به درد آخرت میخورد.
او همچنین گفت: به این وضعیت اسفبار باید سانسورهای متفاوت را هم اضافه کرد. یک زمان کتابی از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از یک زاویه سانسور میشود. آموزش و پرورش بار دیگر از یک زاویه دیگر آن را در دوردستها قرار میدهد و برخی مربیان با نگاه خود بخش دیگری از این کالای فرهنگی را کنار میزنند. در نتیجه کتابهایی در کتابخانهها انباشته میشوند که نه خواننده دارند و نه جذابیت.
رحماندوست با اشاره به تجربه خود در زمینه وجود 20 جلد از کتابهای تفسیر المیزان در یکی از کشورهای اروپایی به زبان فارسی، گفت: من در حوزه کتابهای دینی هم کار کردهام. به عنوان کسی که در این حوزه کار کرده است، باید بپرسم چه معنا دارد که 20 جلد تفسیر المیزان به یکی از کشورهای اروپایی بار زده شود که نه فارسی میدانند و نه آن را میفهمند.
این نویسنده گفت: برای معرفی یکی از کتابهایم به نام «دوتا لاکپشت تنها» در یکی از کشورهای اروپایی قصهگویی و نمایش ساخته شده بود و حتا از بچهها خواسته بودم تا دو لاکپشت واقعی را به مدرسه بیاورند تا در ضمن صحبت درباره زندگی آنها به ماجرای داستان کتاب پرداخته شود. این در حالی است که فعالیتهای کتابخوانی در مدرسههای ما عمدتا از معرفی چند کتاب مذهبینما و طرح سۆالاتی از میان همین کتابها و نهایتا ارائه جایزههایی در قالب کتابهایی با همین محتواها فراتر نمیرود.
بخش ادبیات تبیان
منبع: ایسنا