تبیان، دستیار زندگی
خاتم پیامبران رسول معظم اسلام آن قدر در راه عمل به وظیفه تلاش و کوشش داشت که خطاب : طه ماانزلنا علیک القرآن لتشقی درباره آن بزرگوار نازل شد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عمل به تکلیف

عمل به تکلیف

خاتم پیامبران رسول معظم اسلام آن قدر در راه عمل به وظیفه تلاش و کوشش داشت که خطاب : طه ماانزلنا علیک القرآن لتشقی، درباره آن بزرگوار نازل شد.

فاکتورهای بصیرت در کلام رهبری(١)

برای بصیرت تعاریف بسیاری بیان شده است به ویژه در سال های اخیر به موضوعی مورد بحث تبدیل شده است.

«اگر من بخواهم یک توصیه به شما بکنم، آن توصیه این خواهد بود که بصیرت خودتان را زیاد کنید؛ بلاهایی که بر ملت ها وارد می شود، در بسیاری از موارد بر اثر بی بصیرتی است. نمی فهمند؛ اصلاً ملتفت نیستند. یک حرفی یکهو به نفع دشمن می گویند؛ به نفع جبهه ای که همتش به گونه ای نابودی بنای جمهوری اسلامی است.»[1]

اما فارغ از تعاریف فاکتور هایی برای رسیدن به بصیرت مطلوب وجود دارد که می توان از سیره ائمه اطهار علیهم اسلام به ویژه حضرت سید الشهدا علیه السلام و کلمات بزرگان و همچنین مطالعه تاریخ به آن فاکتورها رسید.

با توجه به کثرت این فاکتورها در ادامه به بعضی از آن ها اشاره می کنیم؛

عمل به تکلیف

اولین فاکتوری که برای رسیدن به بصیرت لازم است عمل به تکلیف است. زمان در گذر است و موقعیت ها و بزنگاه ها یکی پس از دیگری به سرعت می گذرند و اتلاف وقت به بهانه ندانستن حقیقت می تواند خطرناک باشد. در هر موقعیتی عمل به تکلیف می تواند راه گشا باشد.

خاتم پیامبران رسول معظم اسلام آن قدر در راه عمل به وظیفه تلاش و کوشش داشت که خطاب : طه ماانزلنا علیک القرآن لتشقی[2]  درباره آن بزرگوار نازل شد.

امیر المومنین علیه السلام در برابر اصرار مردم مبنی بر پذیرفتن خلافت فرمودند:

...لولا حضورالحاضر و قیام الحجه بوجودالناصر و مااخذالله[3]

اگراین بیعت کنندگان نبودند و حجت بر من تمام نمی نمودند و خدا علما را نفرموده بود تا ستمکار شکمباره را بر نتابند و به یاری گرسنگان ستمدیده بشتابند رشته این کار رااز دست می گذاشتم و پایانش را چون آغازش می انگاشتم .

حضرت سید الشهدا علیه السلام نیز قیام خود را بر پایه عمل به تکلیف استوار کرده است و می فرماید:

[...ای مردم رسول خدا(ص ) فرموده است : هر کسی زمامدار ستمگری را ببیند که به حقوق الهی واحکام دین تجاوز می کند و پیمان خدا را می شکند و با سنت پیامبر(ص ) مخالفت می ورزد و با بندگان خدا براساس ظلم و گناه رفار می نماید برای تغییر روش چنین زمامدار ستمگری به گفتار و یا کردار اقدام نکند حقا خداونداو را به همان جایی می برد که آن ستمگر را می برد... و من از هر کسی شایسته ترم که وضع موجود را براساس تکلیف شرعی تغییر دهم] [4]

در طول تاریخ نیز افرادی بودند که با تأسی از ائمه علیهم السلام همیشه عمل به تکلیف را در اولویت قرار می دادند. امام خمینی (ره) از جمله این افرادست که عمل به تکلیف را می توان در شخصیتشان به وضوح مشاهده کرد. عمل به تکلیف از جمله مهم ترین و شاخص ترین شخصیت حضرت امام است.

امام خمینی کسی بود که گفت: "...والله به عمرم نترسیده ام . آن شبی که آنها مرا می بردند آنها ترسیدند من آنها را دلداری می دادم[5] ...و دلیل خود را اینگونه بیان می کرد:

"... ما هیچ وقت نبایداز جنگ و ارعابها بترسیم . چرا بترسیم ؟ ما تکلیف داریم . به تکلیفمان عمل می کنیم و ما حقیم وقتی که ما حق هستیم چرا بترسیم" [6]

عمل به تکلیف به وی بصیرت داده بود که در نهایت باعث شده بود تا از هرگونه مسامحه کاری و سازش دوری گزیند.

ایشان به کسانی که او را توصیه به سازش می کردند می فرمود:

"...من هر کس که آمد از اینهایی که ... می خواستند راه بروند میانه روی کنند به آنها گفتم که : تکلیف خدایی است تکلیف من نیست که بکنم . با من نیست که یک قدری آسان راه بروم . من یک تکلیف الهی دارم و مطابق تکلیف الهی ام عمل می کنم . کشته بشوم عمل کردم به تکلیف الهی ام پیش ببرم عمل کردم به تکلیف الهی ام . شم تکلیف الهی دارید. متکی به خدا باشید[7]

امام در مورد پذیرش قطعنامه می فرماید:

[...ما برای ادای تکلیف جنگیده ایم و نتیجه فرع آن بوده است . ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نمود... آن ساعتی هم که مصلحت بقای انقلاب را در قبول قطعنامه دید و گردن نهاد باز به وظیفه خود عمل کرده است . ...همه مامور به ادای تکلیف و وظیفه ایم نه مامور به نتیجه][8]

مقام معظم رهبری در باره این شاخصه امام می فرماید:

....امام کار را برای خدا و نه برای نتیجه آن که برای ادای تکلیف انجام می داد.این آن چیزی بود که ما را عاشق امام کرد[9]

بعضی در اینجا کلا نتیجه را فراموش کرده اند و عمل به وظیفه را بی توجهی کامل به نتیجه می دانند در حالیکه این چنین نیست.

مقام معظم رهبری در این باره می فرمایند:

"بنابراین، این كه تصور كنیم تكلیف‌گرائى معنایش این است كه ما اصلاً به نتیجه نظر نداشته باشیم، نگاه درستى نیست.  در دفاع مقدس و در همه‌ى جنگهائى كه در صدر اسلام، زمان پیغمبر یا بعضى از ائمه (علیهم‌السّلام) بوده است، كسانى كه وارد میدان جهاد میشدند، براى تكلیف هم حركت میكردند. جهاد فى‌سبیل‌الله یك تكلیف بود. در دفاع مقدس هم همین جور بود؛ ورود در این میدان، با احساس تكلیف بود؛ آن كسانى كه وارد میشدند، اغلب احساس تكلیف میكردند.

اما آیا این احساس تكلیف، معنایش این بود كه به نتیجه نیندیشند؟ راه رسیدن به نتیجه را محاسبه نكنند؟ اتاق جنگ نداشته باشند؟ برنامه‌ریزى و تاكتیك و اتاق فرمان و لشكر و تشكیلات نظامى نداشته باشند؟ اینجور نیست. بنابراین تكلیف‌گرائى هیچ منافاتى ندارد با دنبال نتیجه بودن، و انسان نگاه كند ببیند این نتیجه چگونه به دست مى‌آید، چگونه قابل تحقق است؛ براى رسیدن به آن نتیجه، بر طبق راههاى مشروع و میسّر، برنامه‌ریزى كند."[10]

بستن باب توجیه

توجیه یک ابزار کارآمد برای کسانی ست که می خواهند از وظیفه خود سرباز زنند. باب توجیه و قیاس همیشه باز است ، از زمانی که شیطان به وسیله قیاس برای سجده نکردن بر آدم توجیه آورد تا زمان فعلی که هنوز هم افراد بسیاری کارشان توجیه است.

شیطان گفت من برای آدم سجده نمی‌كنم، چون از او بهترم؛ زیرا آفرینش من از آتش و خلقت وی از خاك است: "خلقتنی من نار و خلقته من طین."[11]

حضرت على علیه السلام فرمودند: از سرنوشت ابلیس عبرت بگیرید كه با سابقه‏ى شش هزار سال عبادت كه معلوم نیست سال‏هاى دنیوى (365 روز) بوده یا سال‏هاى اخروى (كه یك‏روزش برابر پنجاه هزار سال دنیوى است)، چگونه با یك لحظه تكبّر و فخرفروشى سقوط كرد.[12]

خواص دوران امام حسین علیه السلام نیز دست به توجیه زدند و کار را به جایی رساندند که حضرت را توصیه می کردند و به کمک توجیه می خواستند ایشان را از قیام منصرف کنند.

"به امام حسین علیه‏السلام مى‏ گفتند: شما در مدینه و مکه، محترمید و در یمن، آن همه شیعه هست. به گوشه‏ اى بروید که با یزید کارى نداشته باشید، یزید هم با شما کارى نداشته باشد. این‏همه مرید، این‏همه شیعیان؛ زندگى کنید، عبادت و تبلیغ کنید! چرا قیام کردید؟ قضیه چیست؟ این، آن سۆال اصلى است."[13]

از فاکتور های اصلی بصیرت مقابله با توجیه است . اهل بصیرت به جای توجیه به وظایف خود عمل می کنند و با بصیرت خویش از رهبر و امام خود تبعیت می کنند.

ادامه دارد...


پی نوشت ها:

[1] سخنرانی معظم له در جمع اعضای دفتر رهبری، 5/5/1388

[2] سوره طه آیه 1.

[3] نهج البلاغه خطبه 3.

[4] تاریخ طبری ج 4.304.

[5] سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی ج 1.20.

[6] از سخنان امام در تاریخ 59/10/16.

[7] صحیفه نور ج 102.

[8] پیام امام به حوزویان .

[9] نامه انقلاب اسلامی شماره 62 سال 1369.

[10] بیانات در دیدار دانشجویان‌ 1392/05/06

[11] سوره ص، آیه 76.

[12] نهج البلاغه، خطبه 192

[13] بیانات مقام معظم رهبری، 19/3/74.

تهیه و تولید:احمد اولیائی-گروه حوزه علمیه تبیان