تبیان، دستیار زندگی
دربند» پرویز شهبازی که این روزها بر پرده سینماها رفته ترکیبی از قصه ای مدل «نفس عمیق» و کارگردانی دقیق «عیار 14» و فیلمی بهتر از آن دو است...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

باد های شمالی

نگاهی به فیلم «دربند» پرویز شهبازی


«دربند» پرویز شهبازی که این روزها بر پرده سینماها رفته ترکیبی از قصه ای مدل «نفس عمیق» و کارگردانی دقیق «عیار 14» و فیلمی بهتر از آن دو است...

دربند

خیلی قبل تر از آنکه اصغر فرهادی به عنوان فیلمساز نسل سوم اعتبار و شهرت کسب کند، نسل سوم سینماگران ایرانی یک فیلمساز مشهور داشت که نسل جوان سال ها انتظار می کشیدند تا به دیدن فیلم جدیدش بروند.

دیدن هر فیلم پرویز شهبازی برای سینمادوستان شبیه یک مراسم آیینی بود. فیلمسازی که کم فیلم می سازد اما با هر فیلمش موفق می شود بیش از قبل، نامش را در سینمای ایران تثبیت کند.

کارگردانی که حاصل دو دهه حضورش در سینمای ایران تنهات 5 فیلم است. کسی از «مسافر جنوب» و «نجوا» حرف چندانی نمی زند اما خیلی ها را دیده ام که آنقدر شیفته «نفس عمیق» پرویز شهبازی شده بودند که وقتی می پرسیدی کارگردان مورد علاقه ات کیست؟ بدون کوچکترین مکثی می گفتند: پرویز شهبازی.

«نفس عمیق» فیلم کالت دهه 80 بود. فیلمی که مثل بسیاری از فیلم های آن دوره فقط درباره جوانان و مشکلاتشان بود. «نفس عمیق» در عمق جوان بود. شور جوانی داشت. از مدلی از جوانی کردن حرف می زد که خیلی از جوانان در اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 درگیرش بودند. این شد که «نفس عمیق» شد فیلم مثال زدنی سینمادوستان و منتقدان جدید سینما.

طبیعی است که بعد از چنین موفقیتی ترس هم به سراغ فیلمساز بیاید و هم طرفدارانش که آیا اثر بعدی به همان اندازه مهم و دوست داشتنی خواهد بود یا نه! به خاطر این مسئله بود یا به خاطر وسواس زیاد، پرویز شهبازی در فیلمسازی که 7 سال طول کشید تا فیلم بعدی اش «عیار 14» را بسازد. این بار با مضمونی کاملا متفاوت. کسانی که توقع داشتند شهبازی دوباره سراغ جوانان برود تا موفقیت «نفس عمیق» را تکرار کند اشتباه می کردند.

شهبازی اهل ریسک و تجربه های جدید است. «عیار 14» یک درام سرقتی بود با کاراکترهایی که برعکس منصور و کامران «نفس عمیق» همدلی برانگیز و دوست داشتنی نبودند اما نکته مثبت فیلم این بود که شهبازی در فرم یک قدم رو به جلو برداشته بود.

«عیار 14» به لحاظ کارگردانی، نگاه بصری و جزییات فنی از «نفس عمیق» فیلم کاملتری بود هر چند آن شور و شیدایی را نداشت و اصلا داستانش از نوعی نبود که بتوان به آن شیدایی یا حتی سردرگمی جوانی تزریق کرد. با این وجود، سلیقه شهبازی را می شد در گذاشتن موسیقی «آداجیو» آلبینیونی روی آنها نماهای لانگ شات برفی در این فیلم هم پیدا کرد.

عیار 14» هر چند از نظر منتقدان فیلم خوبی بود اما به اندازه «نفس عمیق» طرفدار پیدا نکرد. سینمای ایران همیشه بیشتر سینمای قصه و داستان و شخصیت بوده نه فرم. شهبازی که لیسانس کارگردانی اش را از دانشکده صدا و سیما دریافت کرده، با دستیاری جعفر پناهی در فیلم «بادکنک سفید» وارد کار سینما شد.

او بجز فیلمنامه نویسی وتدوین کارهای خودش، تدوین «تهران هفت صبح» امیر شهاب رضویان و «یک روز بیشتر» بابک پیامی را هم انجام داده است. با وجود همه این کارها او یکی از کم کارترین سینماگران سینمای ایران است.

«دربند» که با ادای دین به «نفس عمیق» با دست روی فرمان و پولیور قرمز و سد کرج آغاز می شود هم مثل «نفس عمیق» شخصیت های دوست داشتنی و عمیقی داردکه کاملا هم قصه نسل جوان هستند و هم در ریتم و تصویر وصدا از همه آثار قبلی شهبازی پیشی می گیرند.

4 سال دیگر بعد از «عیار 14» فاصله افتاد تا شهبازی فیلم آخرش را بسازد که از روز گذشته اکران عمومی اش آغاز شده است. «دربند» یک فیلم خوب دیگر است که نشان می دهد شهبازی از آن فیلمسازانی است که به مرور زمان پیشرفت می کند و در هر کارش می توان جزییاتی پیدا کرد که بهتر از قبل است.

«دربند» که با ادای دین به «نفس عمیق» با دست روی فرمان و پولیور قرمز و سد کرج آغاز می شود هم مثل «نفس عمیق» شخصیت های دوست داشتنی و عمیقی داردکه کاملا هم قصه نسل جوان هستند و هم در ریتم و تصویر وصدا از همه آثار قبلی شهبازی پیشی می گیرند.

این شاید تنها فیلم سینمای ایران باشدکه قهرمانی را فقط در 4-3 پلان خلق می کند. قهرمانی که بعد از تمام شدن فیلم هم تماشاگر را رها نمی کند. «درند» در جشنواره سال گذشته به نمایش درآمد و جایزه بهترین کارگردانی را برای پرویز شهبازی به ارمغان آورد. همچنین فیلمبرداری چشمگیر هومن بهمنش هم برنده سیمرغ بلورین شد و پگاه آهنگرانی هم به عنوان بهترین بازیگر مکمل توانست سیمرغ جشنواره فجر را به خانه ببرد.

فیلم شهبازی قرار بود اصلاحیه های کمی بخورد که کارگردان طبق معمول رویه خودش با وسواس زیادی که روی فیلم هایش دارد در مقابل آنها مقاومت کردو حاضر نشد دیالوگ و صحنه ای را که به گفته خودش در فیلمنامه ای که پروانه ساخت گرفته بود وجود داشت، حذف کند. در نهایت «دربند» کامل وبدون حذفیات به نمایش درآمد. باید دید «دربند» می تواند «نفس عمیق» دهه 90 و فیلم کالت این دهه شود؟

دربند

*درباره فیلم:

از نظر ساختار سینمایی می توان گفت «دربند» بهترین فیلم چندس ال اخیر سینمای ایران است. همکاری پرویز شهبازی که وسواس خاصی در کارگردانی دارد با هومن بهمنش که فیلمبردار جوان خوش ذوقی است باعث شده که «دربند» از لحاظ بصری تبدیل به یک اثر قابل توجه شود.

مقدمه فیلم برای آشنایی با شخصیت ها به اندازه و ریتم فیلم یکدست و درست است. هر پلان دلیل وجودی خودش را دارد. درست مثل پازلی می ماند که وقتی به انتهایش نزدیک می شوید تازه می بینید که چقدر قطعات درست سر جای خودشان قرار گرفته اند و اگر حتی یک قطعه پس و پیش می شد، تمام ساختار پازل گونه فیلم به هم می ریخت.

برخی پلان ها هم اگر در جهت پیشبرد داستان نیستند، وجودشان کاملا بر دلایل زیبایی شناختی استوار است مثل سکانس فوق العاده ای که نازنین می فهمدس رش کلاه گذاشته اند و از هر طبقه آن ساختمان نیمه کاره که پایین می آید، زاویه دوربین روی پلکان کاملا حس سقوط را القا می کند.

نازنین دختر معصوم با شمایل یک فرشته بی گناه نیست. کنجکاوی های خودش را دارد. همان اول نمی تواند از وسوسه اش مبنی بر نگاه کردن وسایل سحر بگذرد. اوهم مثل سحر از مهمانی و شام بیرون لذت می برد. از جهان جدیدیکه در آن قرار گرفته راضی به نظر می رسد.

همه این جزییات فردیت دختری را شکل می دهد که در جامعه ای که اخلاق به یک مفهوم انتزاعی تبدیل شده است، طبق اصول خودش حرکت می کند و جلو می رود. به جایش زرنگ است اما در عین حال در روابط انسانی اش ظریف و مهربان است. این فردیتی است که همرنگ جامعه نمی شود. جامعه ای که خیلی واقعی است. این روزهای خودمان است.

دروغ گفتن، پشت هم را خالی گذاشتن و خودخواهی اگر روزی ارزش های منفی برای جامعه تلقی می شد، امروز دیگر خصوصیاتی پذیرفته شده هستند تا هر کس را به هدفش برسانند. نازنین سعی می کندبا جامعه اش در هارمونی باشد اما نت خودش را می زند. نازنین دقیقا یک نت جدا وسط یک قطعه موسیقی است.

اما هر چقدر بادرفردیت فیلم، روی دوش نازنین است، بار آنارشی و عصیانش را فرید به دوش می کشد. بی اغراق بنظرم فرید یکی از بهترین شخصیت های سینمای ایران در ند سال اخیر است. کاراکتری که فقط در 4-3 سکانس کوتاه دیده می شودو سرجمع شاید 20 دقیقه هم در فیلم نباشد، چنان شخصیت پردازی قدرتمندی دارد که بعد از فیلم تصویر آن دست های روی فرمان ماشین با آهنگ کت استیونس رهایتان نمی کند.

فرید را شاید خوب نشناسیم اما قهرمان فیلم برای من فرید است. فریدی که عصیان می کند علیه قوانین پدرش. تبدیل به یک آنارشیست کامل می شودو شمایل عصیانگرانه اش را در ذهن مخاطب تثبیت می کند. عصیان فرید را دوست داریم چون فردی است. آنارشی مکنفی علیه نظم عمومی نیست. برای توصیف حال فرید همان ترانه «پدر و پسر» کت استیونس که در ماشین گوش می دهد، کافی نیست؟

دربند» اصلا زنگ خطر خوبی برای همه ماست که یاد این جمله ایوان کلیما بیفتیم و لااقل با حفظ فردیت مان مانع رفتن جامعه به قهقرا بشویم: «هر جامه ای که بنیادش بر فریبکاری باشد و جرم و جنایت را، هر چند در میان مشتی از خواص، به مثابه جنبه ای از رفتار بهنجار تحمل کند، و گروه دیگر را، ولو هر قدر اندک، از شأن و مرتبت و حتی از حق زندگی محروم کند، خود را به انحطاط اخلاقی و نهایتا به فروپاشی محکوم می کند.»

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع: هفت صبح