قدم زدن روی شب
تاریخ نشان داده كه ما مردم سرزمینی هستیم كه اشتباهات تاریخی خود را به فراموشی می سپاریم. شاید یكی از دلایل این موضوع، این است كه بخش اعظمی از تاریخ ما همواره به صورت شفاهی و سینه به سینه روایت شده و از معایب روایت شفاهی این است كه راوی در آن دخل و تصرف می كند. اما برای جلوگیری از این امر راهكارهایی هست كه بی شك یكی از آن ها مكتوب كردن رخدادها با نگاهی فارغ از پیش داوری و قضاوت و با دیدی منصفانه و بی طرف است. ضرورت جمع آوری و تدوین این خاطره ها بیشتر از آن جهت است كه در خطر فراموشی و دور شدن از شكل اولیه و اصیل خود قرار دارند بنابراین تلاش پژوهندگان باید در راستای خفظ و ضبط این آثار به همان صورت اصیل و اولیه باشد تا تصویر درستی از فضای جامعه ترسیم شود.
از آنجا كه ما كمتر شاهد تولید آثاری حرفه ای و درخور برای نشان دادن نقش موثر گیلانی ها در پیشبرد انقلاب و دفاع مقدس بوده ایم برای آشنایی بیشتر نسل جوان با تاریخ معاصر، حوزه هنری گیلان گردآوری این خاطره ها را یكی از اولویت های كاری خود قرار داده است. در ثبت و تدوین این رخدادها كه با عنوان « قدم زدن روی شب » به همت حوزه هنری گیلان چاپ شده است، باید سپاسگزار تقی حسین پور نوجوان روستا زاده ی سال های جنگ باشیم كه در عملیات كربلای 2- كه به حق كربلای گیلانی ها بود – تا آخرین فشنگ جدید و در حالی كه با دشمن چشم در چشم ایستاده بود در بند اسارت گرفتار آمد و هم چنین محمد یحیایی كه در اولین گام تجربه ی تاریخ شفاهی دفاع مقدس، با انگیزه و تلاش بسیار گام برداشت تا نسل امروز میهمان خاطرات سال های التهاب و جنگ باشد؛ سال هایی كه برای همیشه ی تاریخ می ماند.
از نكات جالبی كه در رابطه با این كتاب می توان اشاره كرد تصاویری است كه در انتهای آن گنجانده شده است كه مربوط می شود به سال های جنگ و اسارت و عكس های نامه هایی كه دراین دوران بین تقی حسین پور و خانواده ی او رد و بدل می شده است را دید كه با نگاه به آن می توان به رنج عمیق و طاقت فرسای جنگ به اندازه ی سر سوزنی پی برد.
از نكات جالبی كه در رابطه با این كتاب می توان اشاره كرد تصاویری است كه در انتهای آن گنجانده شده است كه مربوط می شود به سال های جنگ و اسارت و عكس های نامه هایی كه دراین دوران بین تقی حسین پور و خانواده ی او رد و بدل می شده است را دید كه با نگاه به آن می توان به رنج عمیق و طاقت فرسای جنگ به اندازه ی سر سوزنی پی برد.
در ابتدای این كتاب برشی از فضای وهم آور اسارت را می خوانیم كه مخاطب را همان ابتدا میخ كوب كتاب خواهد كرد: حاضر بودم هر چه را كه دارم بدهم تا این خواب حقیقت نداشته باشد. همیشه فكر می كنم كه هیچ گاه نمی توانم آن روزها را توصیف كنم. شاید برای یك نفر مشكلات یا اتفاقات بسیار بدتری نسبت به اسارت، بیفتد. ممكن است كه در یك روز تمام دارایی اش را از دست بدهد یا چند نفر از اعضا خانواده اش فوت كنند. اما وقتی كه این چند روز تمام شد دیگر تمام شده است و آن فرد پس از مدتی، با كم شدن فشار روانی ناشی از آن اتفاق به زندگی باز می گردد. اما یك اسیر نمی داند تا كی اسیر است و آیا زنده بر می گردد یا نه! این تردید، دو دلی و بلاتكلیفی بزرگ ترین شكنجه هاست. ما فكر نمی كردیم روزی ممكن است دوباره برگردیم، فكر نمی كردیم كه شكنجه های روحی و جسمی اردوگاه های عراق را تاب بیاوریم و اگر نبود این درد جمعی كه همه ی اسرا به آن مبتلا بودند، خیلی زود از بین می رفتیم...
بخش کتاب و کتابخوانی تبیان
منبع: پایگاه خبری حوزه هنری