ملاقات با کارگردان
یك روز با «داوود میرباقری» و گروهاش در پشت صحنه مجموعه «شاهگوش»
از كیوسك نگهبانی دم در و رنگ تازهاش متوجه میشوی كه این كیوسك تازه نصب شده. با وسایلی كه در مدرسه چیده شده، معلوم میشود اینجا لوكیشن فیلم یا سریال است. «داوود میرباقری» معروف اینجا را به عنوان لوكیشن كار جدیدش انتخاب كرده است. سریال «شاهگوش» كه قرار است برای شبكه نمایش خانگی ساخته شود.شاهگوش اولین تجربه كارگردان سریالهای تاریخی است كه با مایههای طنز برای شبكه نمایش خانگی ساخته میشود. مجموعهای 26 قسمتی كه قرار است 17 مهرماه توزیع شود. تهیهكنندگی این سریال را سید محمدامامی و مهران برومند برعهده دارند. سریال ماجرای یك تصادف است كه تنها شاهد آن، گدایی نیمهنابیناست كه تنها 3 عدد پلاك ماشین را میبیند. اتفاقی كه باعث میشود پای افراد زیادی به كلانتری باز شود... بیش از نیمی از سریال در كلانتری «100 ملت» میگذرد.
ساعت، 10:15 صبح را نشان میدهد. آرام آرام كه حیاط مدرسه را جلو بروید با وسعت كاری كه برای آمادهسازی لوكیشن انجام شده آشنا میشوید. از همان در ورودی، راهپلههای پاسگاه با رنگ سبزی كه همه ادارات پلیس رنگآمیزی میشوند، رنگ شدهاند. كاملا شبیه اداره پلیس شده. جلوتر به ساختمان مدرسه میرسید. ساختمانی سه طبقه و خالی از دانشآموز. در همین قدم زدنها برای رسیدن به ساختمان اصلی، 206 سفیدی از پیچ حیاط دور میزند و جلوی در ساختمان میایستد. «عبدالله اسكندری» طراح چهره میرباقری كه طراح گریم این سریال است از آن پیاده میشود.
روز/ داخلی/ ساختمان مدرسه
داخل ساختمان برای فیلمبرداری تغییرات زیادی كرده. تمام این سه طبقه را به رنگ سبز در آوردهاند. حتی از جزئیات هم غافل نشدهاند. هیچ چیز آنقدر نو نیست كه معلوم باشد به تازگی رنگ یا ساخته شده. فكر همه جا را كردهاند. صندوق پیشنهادها، انتقادات و شكایات به رنگ سبز تیرهاند. حتی با سمباده، خراشهایی بر بدنه این صندوقها كشیده بودند كه كهنه بودنشان نمایان باشد. آنقدر خوب حالت كلانتری گرفته كه معلوم است بخش اعظمی از سریال در این لوكیشن میگذرد. بر سر در هر اتاقی، نامی نوشته شده است كه محكم به بالای در نصب شدهاند. «اتاق نگهداری اسلحه»، «اتاق نگهداری اشیا گمشده»، «اتاق فرماندهی» و قس علی هذا. از طبقه همكف كه به زیرزمین بروید، بازداشتگاه را میبینید. زیرزمینی كه قبلا محل نگهداری كمدهای بایگانی پروندههای دانشآموزان بوده و الان با تغییراتی، شبیه بازداشتگاه شده است. در آهنی بازداشتگاه قفل است، اما از لای میلههایش كه داخل را نگاه كنید با یك بازداشتگاه واقعی مو نمیزند. چند تخت دو طبقه با پتوهای سربازی. روی در و دیوارش نیز به سنت همه بازداشتگاهها جملات مختلفی نوشته شده. روبهروی در زندان اما هنوز فایلهای پروندههای دانشآموزان مدرسه به چشم میخورد كه انگار با حضورشان اصرار دارند گذشته این مكان را گوشزد كنند!
سریال ماجرای یك تصادف است كه تنها شاهد آن، گدایی نیمهنابیناست كه تنها 3 عدد پلاك ماشین را میبیند. اتفاقی كه باعث میشود پای افراد زیادی به كلانتری باز شود... بیش از نیمی از سریال در كلانتری «100 ملت» میگذرد.
همه برای یكی، یكی برای همه
طبقه بالا بچههای نور و صحنه در حال چیدن دكور و تنظیم نورها برای فیلمبرداری هستند، هنوز خبری از بازیگران و كارگردان نیست. محل فیلمبرداری، یك اتاق و راهرو است كه بچههای صحنه دارند روی آمادهسازی آن كار میكنند. كمی آنطرفتر، برگههای برنامهریزی روی برد نصب هستند. برگههایی كه در آنها مشخص شده امروز و فردا چه بازیگرانی باید سر صحنه باشند و هر كدام چه ساعتی باید بیایند. در این برنامهریزی زمانی را كه سرویس باید بهدنبال بازیگران بروند نیز مشخص شده است. خیلی حساب شده است چون حتی ترافیك مهرماه و بازگشایی مدارس را نیز در ساعت اعزام راننده در نظر گرفتهاند!
طبقه سوم اما خبری از رنگهای سبز و نشانههای پلیس نیست. در عوض تمام كلاسها اشغال شدهاند برای كاری. سه كلاس برای گریم، یك كلاس برای طراحی صحنه، یكی برای طراحی و دوخت لباس، یكی برای پذیرایی و ... هر بخشی، اتاق مجزایی برای خود دارد. یكدفعه صدای میرباقری و «فرهاد اصلانی» به گوش میرسد كه از ته راهرو به همراه بازیگر جدید گروه یعنی «الهام پاوهنژاد» از راه میرسند.
صدا، دوربین، حركت
با آمدن میرباقری دیگر كار شروع میشود. به صحنه فیلمبرداری كه میرسد كمی دور دكور راه میرود، با بچههای صحنه حرف میزند و از درست بودن همه چیز مطلع میشود. اصلانی و پاوهنژاد آنطرفتر در راهرو قدم میزنند و دیالوگهایشان را تمرین میكنند. این فقط یك تمرین ساده دیالوگ گویی نیست، هر دو با همان ژستی كه قرار است دیالوگهایشان را بگویند، آنها را اجرا میكنند. اصلانی نقش «اسد خفته» سرگرد اداره آگاهی را بازی میكند. علاوه بر اصلانی، «اكبرعبدی، محسن تنابنده، فرهاد اصلانی، احمد مهرانفر، شهرام حقیقتدوست، مرجانه گلچین، طناز طباطبایی، حمیدرضا آذرنگ» و … نیز در این سریال بازی میكنند. اما امروز نوبت بازی اصلانی است. تقریبا ده دقیقه بعد از آمدن میرباقری، صدا بلند میشود كه «صدا؟ دوربین؟ حركت!» و فیلمبرداری شروع میشود. میرباقری با هدفونهای روی گوش با دقت به مانیتور خیره شده است. بعد از چند بار «كات» گفتن كه تقریبا 10 دقیقه طول میكشد، بالاخره پلانی كه زمانش سرجمع به 10ثانیه نمیرسد، گرفته میشود. كات آخر كه داده میشود، همه آماده میشوند كه برای فیلمبرداری به داخل اتاق بروند. اینجاست كه كار پاوهنژاد شروع میشود.
وقتی اصلانی حس میگیرد!
پاوهنژاد، تازه به گروه پیوسته و نقش دكتر زوزنی را بازی میكند. روانشناسی كه خوب حرف میزند! اما از صدای كمی گرفتهاش معلوم است سرما خورده. اتاق شلوغی است. از فیلمبردار و بازیگر و دستیار كارگردان گرفته تا كسی كه مسئول خاموش روشن كردن فن است(!) همه در اتاق نسبتا بزرگی هستند كه قرار است دفتر «اسد خفته» باشد. سهیل نوروزی، پشت دوربین است. او مدیریت فیلمبرداری كار را به عهده دارد. هدفونهای صدابرداری هم روی گوشهای «رشید دانشمند» است. كسی كه سال گذشته برای فیلم «قاعده تصادف» سیمرغ بهترین صدابرداری را گرفته. اصلانی بازیگر اصلی این بخش است كه پشت میز كارش نشسته. آنقدر خوب حس گرفته كه گمان میكنی كه در نقش مانده است و دیگر بیرون نمیآید! بعد از هر كاتی كه داده میشود، میرباقری مانیتورش را رها میكند و داخل اتاق میآید و ایرادهای كار را به بچهها گوشزد میكند. در جاهایی حتی خودش هم با بازیگران بازی میكند تا هم حس بهتری بگیرند و هم نكات ریز را بهتر اجرا كنند. بعد از رفتن میرباقری تا راه افتادن نور و صدا و دوربین، هر كدام از بازیگرها با خودشان تمرین میكنند. دقیقا هم به همان روالی كه قرار است در فیلم بازی كنند. حتی با میمیكهای لازم. خود میرباقری هم میمیكهای صورت را اجرا میكند تا بازیگر دستش بیاید چه باید بكند. در میانههای فیلمبرداری، رسول نجفیان، مشاور كارگردان هم از راه میرسد. میرباقری برای اینكه ایراد كار كمتر شود، هر پلان را به بازیگر نشان میدهد تا ایراد كار را متوجه شود. جای دوربین چند بار عوض میشود. جابهجایی دوربین و آمادهسازی دوبارهاش تقریبا دو دقیقه طول میكشد.
یك روز خوب!
به نظر میرسد امروز، روز خوبی برای میرباقری باشد چون خودش هم از بعضی پلانها آنقدر خوشش میآید كه با صدای بلند میگوید: «امروز چه روز خوبی بشه با این بازیگرای خوب!» چای یكی از ملزومات كار است! چای در لیوانهای یك بار مصرف مدام در پشت صحنه پخش میشود. اما استكان كمرباریك داخل نعلبكی، ظرف چای میرباقری است! چای و آجیل، ملزومات یك فیلمبرداری خوب در یك روز خوب است! وقتی صحنه را ترك میكنیم، اصلانی همچنان در حال تمرین دیالوگهاست و میرباقری پشت مانیتور و با در دست داشتن استكان كمر باریكش، با نگاهی تیز، صحنهها را میكاود...
بخش سینما و تلویزیون تبیان
منبع : روزنامه تهرانامروز/ محبوبه شعاعی