تبیان، دستیار زندگی
تا انسان اهل موعظه به خودش نباشد و تا اهل ملامت خود نباشد هیچ موعظه ای در او هیچ اثری نخواهد بخشید حتی بالاترین مواعظ كه در آنها و در گوینده آنها نیز هیچ نقصی وجود ندارد !!
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : حمید حاج علی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آیا تا به حال برای خود منبر رفته ای؟!

امام جواد

اهل بیت علیهم السلام طبیب دردهای درونی انسانها می باشند و همان طور كه قرآنِ صامت، مایه شفا می‌باشد : « و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة » (1) این قرآن های ناطق نیز به فرموده امیرمۆمنان علیه‌السلام از دردها و نسخه های شفابخش آن باخبرند چنانچه از خود ایشان در مورد نبی اكرم صلی الله علیه وآله وارد شده : « طبیب دوار بطبه قد أحكم مراهمه و أحمی مواسمه » (2) یعنی پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله طبیبی روحانی بود كه در خانه نمی نشست تا بیمار به سراغ او آید بلكه خود به سراغ بیمار می رفت و با استحكام و اتقان به درد او رسیدگی می كرد .

به همین منظور حدیثی ناب از امام جواد علیه السلام را به مناسبت شهادت آن امام بزرگوار انتخاب نمودیم تا كمی در این رابطه قلم زنیم. این حدیث گرچه حدیثی معروف می باشد لكن آن توجهی كه در خور آن است به محتوای آن كمتر شده لكن قبل از ذكر حدیث نیازمند به ذكر مقدمه ای می باشیم .

انبیاء الهی بهترین موعظه گران تاریخ بوده اند كه موعظه آنها كاملا از دل برمی خواسته، كتابهای آسمانی نیز بهترین متون ذكر و پند و اندرز بوده اند اما بنا بر بیان خود قرآن اكثریت انسانها از این مواعظ خود را محروم می سازند، آیا خداوند در موعظه كردن انسانها كم گذاشته است ؟! هرگز، آیا انبیا در این رابطه كوتاهی نموده اند ؟! كَلّا، آیا موعظه های امیر مومنان علیه‌السلام آتشین نیست تا اینكه قلب آماده ای مثل همّام در اثر آن به آسمان پر بكشد (3)؟! چرا، آیا موعظه های قرآن، پیامبر صلی الله علیه وآله را پیر نكرد(4)؟! بله، آیا عبرتهای خداوند در اطراف ما انسانها كم یا نارساست ؟! نه!

پس علت این بیماری مهلك بشری كه همان روی گردانی از موعظه است چیست ؟!

چرا قرآن كه مایه شفاست برای عده ای مایه خسران ؟!

چرا كلام خدا كه مایه هدایت است (5) برای عده ای مایه ضلال (6) ؟!!

بهترین جواب و برترین راه حل و اثربخش ترین دارو برای این بیماری در كلام امام جواد علیه السلام یافت می شود، آنجا كه می فرمایند (7):

« المۆمن یحتاج إلی ثلاث خصال توفیق من الله و واعظ من نفسه و قبول ممن ینصحه » یعنی مومن به سه خصلت نیاز دارد: توفیقی از طرف خداوند و موعظه گری از درون، و پذیرش نصیحت و خیرخواهی دیگران را نسبت به خودش .

كسی كه در دنیا بعد از گناه، خود را سرزنش می كند احتمال بازگشتش به آن گناه كم می شود و در حقیقت این سرزنش همان توبه حقیقی است، چراكه توبه چیزی جز پشیمانی نیست: « التوبة منها الندم علیها»

تا انسان اهل موعظه به خودش نباشد و تا اهل ملامت خود نباشد هیچ موعظه ای در او هیچ اثری نخواهد بخشید حتی بالاترین مواعظ كه در آنها و در گوینده آنها نیز هیچ نقصی وجود ندارد!!

اگر كسی به ندای درون خویش و به سرزنش وجدان خود پس از گناه توجهی نكرد، هرگز  موعظه گران بیرونی برای او سودی نخواهند داشت بلكه ممكن است مایه خسران او شوند!

كار به جایی می رسید كه خود كفار در مقابل انبیا به زبان می آمدند و می گفتند:

« قالوا سواء علینا أو عظت أم لم تكن من الواعظین » (8) یعنی ما را موعظه كنی یا نه برای ما فرقی نمی كند؛ و در واقع با این كلام خود بر فرمایش قرآن كه می فرمود: « بیم دادن تو ای پیامبر با بیم ندادنت برایشان یكسان است » صحه می گذاردند « سواء علیهم أأنذرتهم أم لم تنذرهم لا یۆمنون » (9) .

از همین روست كه قرآن كریم در كنار قسم به قیامت كه واقعه ای عظیم می باشد از قسم به نفسی یاد می كند كه ملامت گر خود است:

« لا أقسم بیوم القیامة و لا أقسم بالنفس اللوّامة » (10) .

قسم به قیامت و قسم به نفس سرزنش كننده !

تا انسان اهل موعظه به خودش نباشد و تا اهل ملامت خود نباشد هیچ موعظه ای در او هیچ اثری نخواهد بخشید حتی بالاترین مواعظ كه در آنها و در گوینده آنها نیز هیچ نقصی وجود ندارد !!

یا اینكه:

قسم نمی خورم به قیامت و قسم نمی خورم به نفس سرزنش كننده !! [ چرا كه این دو از اموری می باشند كه از فرط عظمت و شدت اهمیت نباید به آنها قسم خورد ]

چه كلمه « لا » در این آیات زائده باشد و چه نافیه در هر دو صورت از این آیات عظمت نفس سرزنش كننده فهمیده می شود !

آری كسی كه در دنیا بعد از گناه، خود را سرزنش می كند احتمال بازگشتش به آن گناه كم می شود و در حقیقت این سرزنش همان توبه حقیقی است، چراكه توبه چیزی جز پشیمانی نیست: « التوبة منها الندم علیها» (11) یعنی توبه گناهان، پشیمانی از آنهاست؛ و انسانی خود را سرزنش می نماید كه در او حال پشیمانی حقیقی رخ بدهد !

شخصی كه علاقه زیادی به سخنرانی برای دیگران و موعظه آنها داشت روزی به بزرگی گفت اگر جایی برای سخنرانی نیاز بود مرا معرفی كنید آن بزرگ در جواب او فرموده بودند:

« آیا تا به حال برای خود منبر رفته ای » !!

پی نوشت ها:

1-سوره اسراء / 82 .

2- نهج البلاغه عبده ج1ص207.

3- همان، خطبه همام یا متقین .

4- « شیبتنی سورة هود و الواقعة ...» خصال صدوق ، ص 199 .

5- بقره /2و 185 .

6- بقره / 26 .

7- بحار الانوار ج75 ، ص 358 .

8- شعراء /136 .

9- بقره /6 ویس10 .

10- سوره قیامت /1و2 .

11- معانی الأخبار ، تك جلدی ص169 .

حمید حاج علی                 

مدرس حوزه علمیه              

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.