میان حجره چنان ناله از جفا می زد
که سوز ناله اش آتش به ماسوا می زد
به لب ز کینه ی بیگانه هیچ شِکوه نداشت
و لیک داد، ز بیداد آشنا می زد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1392/07/13
زخم زبان
میان حجره چنان ناله از جفا می زد که سوز ناله اش آتش به ماسوا می زد به لب ز کینه ی بیگانه هیچ شِکوه نداشت و لیک داد، ز بیداد آشنا می زد شرار زهر ز یک سو، لهیب غم یک سوی به جان و پیکرش آتش، جدا جدا می زد گذشت کار ز کار و نداشت کار به کس در آن میانه فقط آب را صدا می زد صدای ناله ی وِی هِی ضعیف تر می شد که پیک مرگ بر او از جنان صلا می زد برون حجره همه پای کوب و دست افشان درون حجره یکی بود و دست و پا می زد ستاده بود و جواد الائمّه جان می داد ازو بپرس که زخم زبان چرا می زد بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
علی انسانی