هنرپیشگی با خانواده
«پایان خوش فقط تو فیلمها اتفاق میافته» (هوگو - مارتین اسکورسیزی)
ساخت فیلمی مثل کلاس هنرپیشگی، حتی برای کارگردان باتجربهای مثل علیرضا داوودنژاد هم تجربهای خطیر محسوب میشود.
ساخت فیلمی مثل کلاس هنرپیشگی، حتی برای کارگردان باتجربهای مثل علیرضا داوودنژاد هم تجربهای خطیر محسوب میشود. نه فقط به دلیل شیوه روایی خاص فیلم، که به دلیل تعدد محورهایی که فیلم قرار است حول آنها شکل بگیرد.
علیرضا داوودنژاد با تازهترین فیلمش، تلاش میکند با یک دست چند هندوانه بردارد و جالب است که در این راه کم و بیش موفق هم میشود. برگ برنده اصلی داوودنژاد در کلاس هنرپیشگی، تعادل و توازنی است که میان ابعاد مختلف اثرش برقرار میکند.
گول ظاهر «دور همی» و «خانوادگی» فیلم را نخورید. کلاس هنرپیشگی فیلمی است که با فکر و دقت به جزئیات ساخته شده است.
به همین دلیل است که داوودنژاد با فیلم جدیدش به اهداف متعددی دست مییابد. کلاس هنرپیشگی فیلمی است که هم میتواند به عنوان فیلمی درباره مسائل و روابط خانوادگی مورد بررسی قرار گیرد، هم به برخی از معضلات اقتصادی و اجتماعی میپردازد، هم در نهایت به فیلمی درباره قابلیتهای بیانی خود سینما بدل میشود و مهمتر از همه این که داوودنژاد موفق میشود این ابعاد مختلف را در قالب یک بسته واحد به تماشاگر عرضه کند و نه به صورت مضامینی جدا از هم.
به همین دلیل است که مثلاً کنایههای سیاسی و اجتماعی فیلم که چندان هم عمیق نیستند و ممکن است در مرحله فیلمنامه شعاری هم به نظر برسند، تأثیر منفی بر تماشاگر نمیگذارند. چون این کنایهها از دل ماجرای فیلم استخراج شدهاند و نمیتوان این وجود فیلم را از یکدیگر تفکیک کرد.
همه این حرفها در درجه اول بخشی از روند پیشرفت داستان را شکل میدهند و نه مشتی پیام که قرار است به تماشاگر حقنه شوند.
کلاس هنرپیشگی فیلمی است که هم میتواند به عنوان فیلمی درباره مسائل و روابط خانوادگی مورد بررسی قرار گیرد، هم به برخی از معضلات اقتصادی و اجتماعی میپردازد، هم در نهایت به فیلمی درباره قابلیتهای بیانی خود سینما بدل میشود
از سوی دیگر، شجاعت داوودنژاد در استفاده از تمهیداتی برای تبدیل کردن به فیلمی شبیه به زندگی روزمره (در حالی که روایت فیلم به شیوهای فاصلهگذارانه پیش میرود)، در نهایت به سود فیلم تمام شده است. روایت فیلم با استفاده از عناصری چون تلاش برای فرار از روایت اعظم، آشکارسازی تصنع و شوخی با اقتدار مۆلف، پهلو به پهلوی روایات پسامدرن میزند.
این در حالی است که نوع دیالوگنویسی فیلم و استفاده از دوربین روی دست در بسیاری از دقایق این حس را به وجود میآورد که قرار است یک فیلم واقعگرا را تماشا کنیم. این تضاد میتوانست باعث آشفتگی فیلم شود.
ایرادی که البته کلاس هنرپیشگی در نسخه فعلی هم از آن بری نیست و در برخی از دقایق به پاشنه آشیل فیلم تبدیل شده است.
به خصوص در نیمه اول که علیرغم تدوین مجدد فیلم در نسخهای که حالا به نمایش عمومی در آمده، هنوز هم تضاد میان شیوه روایت و اجرای فیلم، کمی باعث سر در گمی میشود. با این وجود، زمانی که هماهنگی میان این ابعاد برقرار میشود، کلاس هنرپیشگی جان میگیرد. توانایی دیالوگنویسی داوودنژاد اینجا به داد فیلم میرسد.
چرا که دیالوگهای فیلم، در عین حال که روند منسجم و مشخصی را طی میکنند، نزدیک به صحبتهای روزمره ما و با سبک اجرایی داوودنژاد هماهنگ هستند. ضمن این که تنوع به وجود آمده از این تضاد، فرصت را برای تماشاگر فراهم میآورد تا فیلم را از جنبههای مختلفی مورد تحلیل قرار دهد.
نکته مثبت بعدی، نگاه اجتماعی امیدوارکنندهای است که در کلاس هنرپیشگی به چشم میخورد. فضای اکثر دقایق فیلم به تبع داستانی که دارد مورد بررسی قرار میگیرد، پرتنش و عصبی است.
اما داوودنژاد در نهایت فیلمش را به شکلی امیدوارکننده به پایان میبرد. پایانبندی فیلم، به آزمونی برای خود داوودنژاد هم تبدیل میشود.
آزمونی در زمینه امتحان قابلیت تأثیرگذاری پدیدهای به نام سینما: وقتی داوودنژاد پایان فیلمش را به فرصتی برای اثبات این نکته تبدیل میکند که چگونه سینما میتواند روی زندگی عادی تأثیر بگذارد. ضمن این که حضور محمدرضا داوودنژاد برای فیلمی مثل کلاس هنرپیشگی واقعاً یک نعمت بزرگ است.
بار طنزی که او – حتی در پرتنشترین صحنهها – به فیلم میبخشد، فضا را تلطیف کرده و حتی لحنی دوگانه به فیلم میبخشد که میتواند دست کارگردان را برای پایانبندی فیلم باز بگذارد.
علیرغم این نکات مثبت، آن چه به کیفیت کلاس هنرپیشگی ضربه میزند، یکی تعدد خطوط داستانی و عدم توانایی در پرداخت مناسب به همه شخصیتها و داستانکها است و دیگری شعاری شدن برخی از مونولوگهای بازیگران رو به دوربین که توضیح واضحات به نظر میرسد و کاش در نسخه نهایی دچار تغییر گشته یا حذف میشدند.
با این وجود کلاس هنرپیشگی (به واسطه توانایی توأمان داوودنژاد در خلق روایتی فاصلهگذارانه و اجرایی واقعگرایانه) فیلمی قابل قبول و (به خاطر شجاعت داوودنژاد در تجربهگرایی، نمایش سینما به عنوان یک درمان اجتماعی و تلاش برای نشان دادن برخی از قابلیتهای سینما در دل فیلمی که قرار است داستانی را هم با مضامین اجتماعی روایت کند)، اثری مهم در سینمای ایران به شمار میرود.
بخش سینما و تلویزیون تبیان
منبع : کافه سینما