تبیان، دستیار زندگی
محمد غفاری(کمال الملک) بر زمینه ای که مزین الدله و دیگران ساخته بودند ، توانست نوعی هنر آکادمیک را در دربار ناصرالدین شاه تثبیت کند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

طبیعت‌نگاری در اوج: کمال‌الملک


محمد غفاری(کمال الملک) بر زمینه ای که مزین الدوله و دیگران ساخته بودند ، توانست نوعی هنر آکادمیک را در دربار ناصرالدین شاه تثبیت کند.

طبیعت نگاری در اوج: کمال الملک

این هنری بود که در آکادمیهای اروپا به عنوان میراث استادان رنسانس و بارک معرفی می شد، ولی تمامی ارزشها و معیارهای طبیعتگرایی را به صناعتکاری استادانه تقلیل می داد.

به راستی هم در سده نوزدهم فقط آن گونه نقاشی مورد قبول و تایید محافل اروپا قرار می گرفت که بتواند تصویری دقیق و عکس گونه از واقعیت عینی ارائه دهد. در این نوع طبیعت نگاری جایی برای تفسیر بیانگرانه از واقعیت وجود نداشت.

محمد غفاری از همان ابتدا شیفته چنین هنری شد و به همین سبب نیز بیش از سایر معاصرانش در این جهت کوشید ، گواینکه همواره خود را پیرو استادانی چون رافائل و رمبرانت می دانست.

محمد غفاری هنر آموزی را در اوان نوجوانی در دارلفنون و زیر نظر مزین الدوله آغاز کرد. ناصرالدین شاه، هنگام بازدید از این مدرسه ، کار او را پسندید و وی را به دربار فراخواند .

"دیری نگذشت که شاه به او لقب نقاشباشی و پیشخدمت حضور همایونی داد (1300هـ.ق) . فعالیت مستمر او در مقام نقاش دربار و معلم شاه بسیار مقبول افتاد و از این رو ، لقب کمال الملک گرفت. پس از کشته شدن ناصرالدین شاه ، کمال الملک برای مطالعه به اروپا رفت (1314هـق/ 1896م) .

مدتی بیش از سه سال را در فلورانس، رم و پاریس گذراند و در موزه ها به رونگاری از آثار استادانی چون رامبرانت و تیسین پرداخت. در پاریس با فانتن لاتور ، نقاش رئالیست فرانسوی، آشنا شد . سفر اروپا تاثیری مثبت در اسلوب کار و حتی طرز دید او گذاشت.

به دستور مظفرالدین شاه به ایران بازگشت (1317هـ.ق) کار را در دربار ادامه داد، ولی عمدتا نتوانست با خواستهای شاه جدید کنار بیاید.

با توجه به پیشینه ی دویست ساله فرنگی سازی ، ره آورد تازه صنیع الملک از اروپا ، رواج عکاسی در ایران و شیوع روحیه ی تقلید از پدیده های غربی در دربار ناصری ، وجود چنین گرایش قوی در کمال الملک منطقی بود

به عراق رفت و چند سالی را در آنجا گذرانید (131901322هـ.ق) پرده های زرگر بغدادی ، فالگیر یهودی و میدان کربلا را به هنگام اقامتش در عراق نقاشی کرد. او گرچه به مشروطه خواهان متمایل بود اما در جنبش مشروطه مشارکت مستقیم نداشت.

در سالهای بعد، مدرسه صنایع مستظرفه را بنیاد نهاد و ریاست اداره کل صنایع مستظرفه را بر عهده گرفت. در مدرسه ی نامبرده ، با کوشش فراوان به پرورش شاگردانی همت گماشت که زبده ترینشان ، خود، استادانی در مکتب او شدند. سرانجام به دلیل اختلافاتی که با وزیران معارف بر سر استقلال مدرسه پیدا کرد، از کار تدریس و شغل دولتی دست کشید (1346هـ.ق) و به ملک شخصی خود در حسین آباد نیشابور کوچید (1347هـ.ق) در آنجا بر اثر حادثه ای از یک چشم نابینا شد، اما تا سالهای آخر زندگانی به نقاشی ادامه داد. "

طبیعت نگاری در اوج: کمال الملک

چنانچه گفتیم کمال الملک به طور جدی از سنت نقاشی ایرانی فاصله گرفت و به طبیعت نگاری محض روی آورد. حضور برخی جنبه های دوبعدی و تزئینی در آثار اولیه اش (مثلا تکیه دولت) نیز بیشتر به عدم مهارت او در کاربست شگردهای سه بعدنمایی مربوط می شدند تا کوششی برای تلفیق سنتهای ایرانی و اروپایی.

با توجه به پیشینه ی دویست ساله فرنگی سازی ، ره آورد تازه صنیع الملک از اروپا ، رواج عکاسی در ایران و شیوع روحیه ی تقلید از پدیده های غربی در دربار ناصری ، وجود چنین گرایش قوی در کمال الملک منطقی بود.

با ظهور کمال الملک، وظیفه ای جدید برای نقاش دربار معین شد. او می بایست رویدادها، اشخاص ، ساختمانها ، باغها و غیره را همچون عکاسی دقیق ثبت کند تا به عادی ترین مظاهر زندگی و محیط درباری سندیت تاریخی بخشد .

بی سبب نیست که کمال الملک در این دوره اغلب پرده هایش را با افزودن شرحی درباره ی موضوع رقم می زد. با این زمینه ی فکری و هنری، کمال الملک به اروپا رفت.

هدف او شاید فقط ارتقای سطح دانش فنی اش بود. ولی در موزه ها آثار استادان رنسانس و باروک را دید، شیفته آنها شد . منطقا او به لحاظ فرهنگی ، ذهنی و سابقه ی هنری، آمادگی رویارویی و احتمالا بهره گیری از جنبش های امپرسیونیسم و پست امپرسیونیسم را نداشت.

اما زیبایی شناسی کلاسی سیزم رنسانس، و سبک و اسلوب بغرنج هنرمندانی چون رامبرانت را نیز به درستی درک نکرد. چنانچه مثلا در هیچ یک ار نقاشیهای کمال الملک و شاگردانش ، نشانی از آشنایی با اسلوب لعابرنگ کاری (Glazing) به چشم نمی خورد.

طبیعت نگاری در اوج: کمال الملک

با این حال آکادمی گرایی در او قوت گرفت و هنگامی که به ایران بازگشت ، بیش از پیش به هنر آکادمیک سده ی نوزدهم وابسته شده بود. حتی بعدا در بازنمایی موفقیت آمیز برخی موضوعهای اجتماعی نیز از این وابستگی رهایی نیافت.

او اساسا چهره نگار و منظره نگار بود، هرچند که در تکچهره هایی چون "سید نصرالله تقوی" قابلیت و مهارت خود را به حد کمال نمایان ساخت.

کمال الملک با کوششهای خود در مقام نقاش و معلم ، پاسخی متناسب با شرایط اجتماعی و فرهنگی زمانه اش به ضرورت تحول هنری جامعه داد.

بازتاب این کوششها در ذهن مردم، خصوصیات اخلاقی، نحوه زندگی و واقعه کورشندنش از او یک مرد افسانه یی ساخت.

کمال الملک با عمر طولانی خود مجال آن را یافت که شاهد آغاز تحولات اجتماعی و فرهنگی جامعه ی ایران در دوران معاصر باشد.

سمیه رمضان ماهی

بخش هنری تبیان


منابع:

نقاشی ایران، شیلار کن بای، ترجمه مهدی حسینی، انتشارات دانشگاه تهران

نقاشی ایران از دیرباز تا امروز، روئین پاکباز انتشارات زرین و سیمین

نگارگری ایران، یعقوب آژند، انتشارات سمت