کسانی که توسط 70پیامبر لعنت شدهاند!
پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: «مرجئه» همان کسانی هستند که مىگویند «ایمان، گفتار بىکردار است» و از زبان هفتاد پیامبر لعنت شدهاند.
آیتالله روحالله قرهی مدیرحوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران در تازهترین جلسه اخلاق خود به موضوع «کامل کردن ایمان، با حُسن خلق است» پرداخت که مشروح آن در ادامه میآید:
اکمل ایمان در کیست؟
چه کسانی ایمانشان، ایمان کامل است؛ یعنی دارای آن اکمل ایمان (بالاتر از کامل) هستند که دیگر در حدّ اعلای کمال است؟ وجود مقدّس خاتم الانبیاء، محمّد مصطفی(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «أَکْمَلَ الْمُۆْمِنِینَ إِیمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً»- این روایت خیلی عجیب است- آن مۆمنی ایمانش، کاملترین ایمان است که اخلاقش نیکوتر از همه باشد.
اوّلاً میفرمایند: اکمل، «أَکْمَلَ الْمُۆْمِنِینَ إِیمَاناً»، پس معلوم میشود مۆمن، درجاتی دارد و درجات مۆمن به همان حسن خلق است. چون میفرمایند: اکملشان، «أحسن الخلق» است. یعنی آن کسی که در کمال ایمان است (نه اکمل)، او هم حسن خلق دارد، امّا آن کسی که میخواهد اکمل ایمان را داشته باشد، احسن خلق را دارد.
پس اگر کسی مۆمن است، با اخلاق حسنه است. حالا هر چه اخلاق حسنهاش، بیشتر شد و رفتار و کردارش، بیشتر خلق و خوی الهی گرفت؛ ایمانش، بیشتر است.
*چه کسانی از زبان هفتاد پیامبر لعنت شدهاند؟!
لذا مۆمن نمیتواند مۆمن باشد إلّا به اینکه تمام وجود و کردارش، عمل باشد. آن قدر مهم است که اگر کسی تصوّر و ادّعا کند در ایمان، عمل وجود ندارد، در روایات شریفه او را لعن کردند و به عنوان گروه مرجئه نامیدند. پیغمبر اکرم، خاتم رسل، محمّد مصطفی(صلی الله علیه و آله) بیان میفرمایند «لُعِنَتِ المُرْجِئةُ على لِسانِ سَبعینَ نَبیّا الّذینَ یقولونَ: الإیمانُ قَولٌ بلا عملٍ»، مرجئه، همانان که مىگویند: ایمان گفتار است بىکردار، از زبان هفتاد پیامبر لعنت شدهاند.
ایمان و اخلاق با هم ارتباط دارند و ما نباید ایمان را از اخلاق جدا بدانیم. اگر کسی تصوّر کند ایمان یک بحث اعتقادی صرف است و باید راجع به ایمان، در مباحث اعتقادی صحبت شود، اشتباه است. چون ما در تقسیمبندی مطالب، مباحث عبادات، اعتقادات و اخلاقیّات را مطرح میکنیم، امّا اگر کسی تصوّر کند ایمان، یک بحث اعتقادی است، اشتباه است. ایمان، همان عمل است، «الایمانُ بِالعَمَلِ».
اگر کسی متخلّق به اخلاق الهی نشود و نعوذبالله به گناه مبتلا شود، دیگر ایمان ندارد که بخواهیم بگوییم: ایمان، یک بحث اعتقادی است، ولی رفتار و کردار، بحث اخلاقی است.
*نقش ایمان در اخلاق
پیغمبر اکرم، خاتم رسل، محمّد مصطفی(صلی الله علیه و آله) میفرمایند: «لَا یَزْنِی الزَّانِی حِینَ یَزْنِی وَهُوَ مُۆْمِنٌ»، زناکار، در حالى که مۆمن است، زنا نمىکند. یعنی آن کسی که نعوذبالله مبتلا به آن عمل واقعاً خبیثهای است که حتّی اسمش هم عندالاولیاء حالت تهوّع ایجاد میکرد، نمیتواند مۆمن باشد.
روح طیّب، روح پاک، روح ملکوتی، اصلاً از اسم گناه هم وحشت دارد. اسم گناه هم بدنشان را میلرزاند. به قدری از گناه متنفّرند، که حتّی اسم گناه هم آنها را ناراحت میکند. چطور میشود انسان به این مقام برسد؟ معلوم است، اگر کسی آرام آرام از گناه دور شد، این طور میشود.
بعضی از اولیاء خدا روی یک دعایی تأکید داشتند، از جمله آیتالله مولوی قندهاری میفرمود: آیتالله العظمی آسیّد ابوالحسن اصفهانی روی این دعا تأکید داشتند، این را بارها، نه فقط من، بلکه بعضی از ایشان شنیده بودند که این طور نقل میفرمودند که آیتالله العظمی آسیّد ابوالحسن اصفهانی بر روی این دعا تأکید داشتند که: خدایا! تنفّر از گناه را در وجود ما قرار بده.
اگر کسی از گناه متنفّر شد، معلوم است، دیگر، از اسم گناه هم بدش میآید. امّا آن کسی که نعوذبالله از گناه لذّت میبرد، دیگر دوست دارد که حتّی اسم گناه هم بیاید. چون کسی که از چیزی لذّت میبرد و خوشش میآید، دائم دوست دارد اسمش هم به یاد او بیاید. امّا اگر متنفّر باشد، از اسم آن هم بدش میآید.
کما اینکه شما دیدید وقتی انسان از اولیاء خدا خوشش میآید و محبّت آنها را در دل دارد، ولو به این که خدای ناکرده خودش هم اهل عمل نباشد، امّا چون دوستشان دارد، دوست دارد راجع به آنها حرف بشنود.
*گناهکار، ایمان ندارد
حضرت در ادامه میفرمایند: «وَلَا یَسْرِقُ السَّارِقُ حِینَ یَسْرِقُ وَهُوَ مُۆْمِنٌ» نمیشود سارق حین سرقت، مۆمن باشد. معلوم است مۆمن، دزدی نمیکند، مۆمن، اختلاس نمیکند و ... . دلیل این که مۆمن، این کارها را انجام نمیدهد که مطالب دیگری را هم حضرت میفرمایند، این است که مۆمن، پروردگار عالم را ناظر میبیند و عملش همیشه عمل صالح و عمل متخلّقین به اخلاق الهی است و این خصوصیّت مۆمن است.
حضرت در ادامه میفرمایند: «وَلَا یَشْرَبُ الشَّارِبُ حِینَ یَشْرَبُ وَهُوَ مُۆْمِنٌ» شرابخوار، در حالت داشتن ایمان، شراب نمىنوشد که در روایات، به این نوشیدنی خبیث، عنوان امّالخبائث دادهاند و گفتهاند: زائل کننده عقل و هوش است و همه مطالب را از بین میبرد. خدا نکند کسی مبتلا شود که بیچاره میشود.
*در توبه، همیشه باز است!
بعد میفرمایند: «والتَّوبةُ مَعْروضةٌ بَعدُ» و دَرِ توبه همچنان باز است. پروردگار عالم خیلی کریم است. توبه یک چیز عجیبی است. ولی این قدر پروردگار عالم، کریم است و اینقدر مهربان است که میفرماید: با همه این حرفها، در توبه همیشه باز است، «والتَّوبةُ مَعْروضةٌ بَعدُ» بعد از این اعمال خبیث که دلالت بر این است که ایمان ندارد، امّا پروردگار عالم در توبه را باز گذاشته است.
اگر بنا شود پروردگار عالم به عمل ما نگاه کند، شاید فقط یک تعداد معدود و خیلی کم باقی بمانند؛ لذا پروردگار عالم به اعمال ما نگاه نمیکند. با این که انسان بارها گناه میکند، امّا باز هم انسان را برای خودش میداند. اولیاء خدا بیان فرمودند: مال خودش است، در دل میاندازد که برگردد، امّا شیطان میگوید: نه و مدام اغوا میکند. خدا در دل این را میاندازد که بد کردی، گناه کردی، زشتی انجام دادی، امّا بیا. لذا انسان، تنفّر لحظهای از گناه دارد و از خودش بدش میآید که چرا آن کار را کردم؟! پروردگار عالم برمیگرداند و میگوید: بیا، برگرد.
پروردگار عالم، گاهی به تعبیر امیرالمۆمنین(علیه السلام)، بعضی از گناهان را که عذاب عجیبی دارد، مبهم میگذارد که یک موقع بنده، یأس کامل برایش به وجود نیاید. امیرالمۆمنین(علیه السلام) فرمودند: «إنّ رسولَ اللّه ِصلی اللّه علیه وآله کانَ یأمُرُنا أنْ نُبْهِمَ أحادِیثَ الرُّخَصِ» . پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) به ما دستور مىداد احادیث مربوط به رخصتها را مبهم گذاریم. خدا، خیلی کریم است و خیلی بندگانش را دوست دارد.
*گناه و از بین رفتن ایمان!
لذا ایمان اینقدر مهم است که فقط باید مراقبت کنیم که نکند به واسطه گناه، روح ایمان از انسان فارغ شود. آنچه که ایمان را قوی میکند، اعمال الهی و اخلاقی است و آنچه که روح ایمان را از انسان بیرون میبرد، گناه است.
به قدری مهم است که وجود مقدس حضرت ثامنالحجج(علیه السلام)، از پدر گرامشان، بابالحوائج، موسیبنجعفر(علیه السلام) بیان میفرمایند: «و قد سُئلَ عنِ الکبائرِ: هلْ تُخرِجُ مِن الإیمانِ ؟ قال: نَعَم، وما دُونَ الکبائرِ» از حضرت سۆال کردند: آقا جان! آیا گناهان کبیره، روح ایمان را از انسان بیرون میبرد؟ فرمودند: بله، حتّی گناهان غیر کبیره هم همینطور است.
آنوقت این روح ایمان که از بین برود، دیگر انسان با خوبیها خداحافظی میکند و آن روح تقوا و آن را که بچشد این عالم چه عالمی است، نمیفهمد.
مرحوم آقای دولابی فرمودند: یک موقعی من از آیتالله انصاری همدانی سۆال کردم: آقا! لذایذ دنیا در چیست؟ فرمودند: لذایذ دنیا، در این است که انسان، مۆمن شود و در این ایمان، وقتی اعمال خوب را انجام میدهد، اگر یک موقع به علّتی مثل مریضی، توفیق آن عمل را نداشته باشد، تازه میفهمد خوبی حقیقی، این بوده؛ نه اینکه خانه وسیع، همسر خوب و ... دارم. البته اینها هم خیلی خوب است و در روایت به عنوان حسن انسان محسوب شده، امّا وقتی انسان آن اعمال خوب خود را از دست بدهد، تازه به حقیقت میفهمد که بهترین مطلب، همان بوده است.
فرآوری: محمدی
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع: خبرگزاری فارس، درس اخلاق آیت الله قرهی