چوب معلم گر بود زمزمه محبتی...
كلاسهای درس گاهی شاداب، جذاب و مخاطب گستر، گاهی هم كسلكننده، خمود و مخاطب گریز و یا معمولی میباشند. كلاس درسی كه در آن به مۆلفههای جذابیت عطف توجهی نشان داده نمیشود، ممكن است با گذشت زمان كمكم كسلكننده شود كه گسست ارتباط بین آموزگار و فراگیر از روشنترین پیامدهای ناگوار آن خواهد بود.
میدانید كه تشویق و تنبیه نه تنها برای دانش آموزان موثر است بلكه به افزایش انگیزه برای انجام و عدم انجام در بزرگسالان نیز موثر است. دین مبین اسلام برای رشد و تربیت صحیح فرزندان روش حكیمانه و راه عاقلانه را توصیه میفرماید و معتقد است كه تنها از این طریق است كه سعادت و خوشبختی انسان تأمین میشود و یكی از این برنامهها و روشها را استفاده از ترغیب، تشویق و تكریم شخصیت افراد قرار میدهد. از طرف دیگر اسلام تنبیه را مخصوصاً تنبیه بدنی برای كودكان را روش حکیمانهای نمیداند. حتماً این ضربالمثل را تا به حال شنیدهاید که:" چوب معلم گر بود زمزمه محبتی، جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را..." و این یکی را که:" موفقیت شما در شغل معلمی آنقدر که به روابط مثبت، مهربانانه و اعتماد آمیز با دانش آموزان وابسته است به هیچ مهارت، ایده، ابزار یا دستورالعملی بستگی ندارد." ( پروفسور اریک جنسن) معلمین محترم مدیریت رفتاری خویش را با دانش آموز باید در کلاس درس حفظ کنند تا حد و مرزهای عاطفی در ارتباط بین فردی حفظ گردد. آیا با واگذار كردن فراگیران به حال خود و حذف نظارت و مدیریت (مثل بیتوجهی به آمد و شده ای نابهنگام دانش آموزان حین تدریس، مزه پرانیهای بیجا، لطیفهگوییهای مستمر، اتلاف وقت كلاس به مسائل و مطالب بیرونی و خارج از درس و اموری از این قبیل) میتوان این ارتباط را حفظ کرد و شوق فراگیر برای حضور در كلاس را برانگیخت؟
آیا اجازه هر نوع اظهارنظر، هر نوع سخن و پرسش میتواند به ارتباط معلم و دانش آموز و در نهایت جذابیت كلاس كمك نماید؟ البته باید بدانید که این نوشتار برای کسانی است که تازه گام در حیطه معلمی گذاشتهاند و شاید با خود میاندیشند که اگر این گونه نبود پس باید چه کرد؟
فن معلمی هنری است ظریف و حساس كه با كمترین لغزش و خطا خسارت جبران ناپذیری بر شخصیت فراگیر وارد میسازد و قطعاً هرگونه رفتار صحیح و سنجیده موجب آیندهای درخشان برای فرد میگردد. یك معلم باید به گونهای رفتار كند كه اولاً ارتباط عاطفی و معنوی محبت آمیزش با دانش آموزان حفظ شود و ثانیاً مدیریت و كنترل كلاس را به نحوی شایسته انجام دهد. معلم باید در مقابل رفتارهای نامطلوب فراگیران از جمله خستگی از درس و استقلال طلبی در برابر معلم و بی توجهی به مقررات كلاس تصمیم درست و شایستهای را اتخاذ نماید. در سالهای اخیر تحقیقاتی انجام شده که تأثیر برخی ابعاد غیر درسی بر رشد جنبههای آموزشی و شخصیتی دانش آموزان را اثبات میکند. اموری چون رابطه بین فردی دانش آموزان با معلمان و مدیران، وضعیت اقتصادی-اجتماعی و بسیاری مسائل دیگر در تحصیل و موفقیت آنان مۆثر است. بنابراین معلمان کارآمد کسانی هستند که میتوانند به خوبی بر رفتار دانش آموزان مدیریت کنند و از مهارتها و ابزارهایی گسترده (کلامی و غیرکلامی) استفاده نمایند. آنان افکار واقع گرانه دارند و بر احساسات خود مسلطند. البته احساسات متعادل داشتن به معنی بی تفاوت بودن نیست. شور و شوق وبا انرژی و علاقه کار کردن از ضروریات یک معلم خوب است، اما نباید در ابراز آن زیادهروی کرد. زیادهروی در هر احساسی روی توانایی فرد در داشتن تفکر منطقی و معقول اثر میگذارد.این جاست که برخی میگویند پس تنبیه راهکاری مفید است اما بایدبدانید که تنبیه موجب تغییر رفتار نمیگردد. تنبیه موثر فقط مدت زمان محدودی وقوع رفتار نامناسب را به تعویق میاندازد. شدت تنبیه نیست که انجام رفتار نامناسب را محدود میکند، بلکه قطعیت آن است. در نتیجه مۆثرترین شکل پاداش و حتی تنبیه استفاده از بازخوردهای کلامی و غیر کلامی است مثل لبخند زدن ، تشکر کردن ، آرزوی موفقیت داشتن و یا اخم کردن، سکوت و ....
مدیریت داشته باشید:
همیشه برنامه مشخصی برای تعیین کردن جای دانش آموزان در کلاس داشته باشید. وقتی دانش آموزان قبول کنند که طبق برنامه شما سر کلاس بنشینند در واقع پذیرفتهاند که دستور کار کلاس را شما تعیین میکنید.
جای معلم در کلاس میتواند تأثیر زیادی در کارآیی وی داشته باشد؛ برای همین در کلاس حرکت کنید تا نظارت خود را بر تمام قسمتهای کلاس اعمال نمایید. هرگز به حریم فردی دانش آموزان تجاوز نکنید؛ اگر بیش از حد به آنها نزدیک شوید احتمال اینکه گفتگویی آرام درباره یک نکته انضباطی به برخوردی خشن و شدید تبدیل گردد به طور چشمگیری افزایش پیدا میکند.
اساس و بنیان مدیریت رفتار موثر، داشتن روابط مثبت با دانش آموزان است. ارتباط مثبت پیوند محکمی بین شما و دانش آموزانتان بر قرار میکند بدون این پیوند، توان شما برای تحت تأثیر قرار دادن و هدایت کردن آنها ضعیف خواهد بود.
رابطهتان را با شاگردان تقویت نمایید:
- وقتی دانش آموزان وارد کلاس میشوند با آنها احوالپرسی کنید.
- برای هر دانش آموز احترام قائل باشید و به آنها توجه نمایید.
- به نظرهایشان با دقت گوش دهید و برای هرکدام مسئولیت تعیین کنید.
- زمانی که رفتار نامناسبشان را تصحیح میکنید به شأن و شخصیت آنان احترام بگذارید؛ به جای اینکه روی اشتباه دانش آموز تمرکز کنید او را به سوی انتخاب رفتار مطلوب هدایت نمایید.
- هنگام روبرو شدن با رفتار نامناسب در حین تدریس، نگاهی خیره و کوتاه مدت به دانش آموز خاطی داشته باشید و از شیوه بیان غیر مستقیم استفاده کنید.
- همیشه باید این نکته را برای دانش آموز روشن کنید که انتقاد شما متوجه خود رفتار است و نه کسی که رفتار از او سر زده است.به یاد داشته باشیم اشتباهی که دانش آموز میکند با شخصیت او یکی نیست و به او بر چسب بد نزنید.
- فضایی سرشار از اعتماد و حمایت ایجاد کنید چرا که اعتماد پایه و اساس کلیه روابطی است که در آن حمایت متقابل وجود دارد.
برای رسیدن به این اهداف باید:
درباره میزان صمیمیت با دانش آموز، حد و مرزهایی روشن را مشخص کنید و همیشه به آنها پایبند باشید.
دانش آموزان در حال کسب مجموعهای از مهارتهای اجتماعی هستند که به کمک آنان میتوانند انتخابهای رفتاری درست را داشته باشند برای همین از رفتار شما الگو میگیرند. نیازی نیست که شما یک الگوی عالی رفتاری باشید و هیچ اشتباهی نکنید. وقتی از انسان خطایی سرمی زند به خاطر آن عذر خواهی می کندو این رفتارمی تواند الگوی بسیار خوبی برای دانش آموزان باشد. فقط در صورتی میتوانید روی رفتار دانش آموزان تأثیری مثبت بگذارید که با آنها ارتباط داشته باشید. وقتی به دلیل انتخاب نامناسب رفتار دانش آموز ضروری است او را تنبیه کنید نوعی احساس تنفر از شما در وی به وجود میآید و رابطهتان دچار تنش میشود.
جهت برقراری ارتباط مناسب و مۆثر در کلاس باید مۆدبانه صحبت کرد و از کلمات آمرانه پرهیز نمود. باید به دانش آموزان آموخت که احساسات خود را بدون افراط و تفریط نشان دهند و این که استفاده از احساسات بیش از اندازه برای تأثیرگذاری بر دیگران کار درستی نیست. البته بایدگاهی اوقات هم سۆالات غیر جدی مطرح کرد تا ساختار شخصیتی معلم خیلی جدی و غیر قابل انعطاف به نظر نیاید. شیوه مشارکتی در امر آموزش در مقابل روش سنتی و انفرادی قرار دارد؛ باید گفت که این شیوه ارتباط مطلوبی بین دانش آموزان پدید میآورد و آنها را برای یادگیری بهتر بر میانگیزاند و عزت نفس آنان را ارتقاء میدهد.
در نهایت:
هدف هر نظام تعلیم و تربیت، آماده سازی و ساختن انسانها از ابتدای تولد در پرتو ملاکهایی است كه دست اندرکاران تعلیم و تربیت وضع کردهاند. بقاء و دوام هر سیستم در مرحله اول در گرو مدیریت و نحوه اداره كردن آنست. كار با انسان از دشواری و پیچیدگی ویژهای برخوردار است و نیازمند شناخت كافی میباشد.
ضروری است تا اولیاء مدرسه برای بهبود كیفیت مجموعه فعالیتهای خود از یك الگو و چهارچوب نظری مناسب برخوردار شوند و با بهره گیری از مدیریت، ارتباط بین فردی دانش آموزان و مدرسه را به نحو احسن اداره نمایند .