خانم ناآرام ادبیات
مروری بر زندگی هرتا مولر که داستان جدیدش به زودی منتشر می شود
«ته دره» با ترجمه مهرداد وثوقی به زودی توسط انتشارات مروارید منتشرمیشود.پیش از این نیز دو کتاب دیگر هرتا مولر با نامهای «قرار ملاقات» و «گذرنامه» و با ترجمه مهرداد وثوقی از سوی همین ناشر راهی بازار شده بود.«ته دره» در واقع عنوان دیگر کتاب «زمینهای پست» است که مولر آن را در سال 1982 و به زبان آلمانی منتشر کرده بود و از مجموعه داستانهای مهم او محسوب میشود. «سرزمین گوجه های سبز» و «آونگ نفس» دو کتاب دیگر این نویسنده هستند. مولر برای «آونگ نفس» در سال 2009 موفق به کسب جایزه نوبل ادبی شده است.
فرار از رومانی
هرتا مولر سال 1953 به دنیا آمد. او همسر ریچارد واگنر، نویسنده است. او در دانشگاه رومانی علاوه بر رشته مطالعات آلمانی در رشته ادبیات رومانیایی نیز تحصیل كرد. مولر سال 1976 در یك شركت مهندسی مشغول به كار شد اما سه سال پس از آن به دلیل نپذیرفتن پیشنهاد شغلی پلیس امنیت رژیم كمونیستی وقت در رومانی كارش را از دست داد. پس از آن او معلم مهد كودك شد و به طور خصوصی در رومانی درس آلمانی می داد. نخستین كتابش را سال 1982 به زبان آلمانی و با عنوان «زمین های پست» منتشر كرد. او سال 1987 همراه با همسرش ریچارد واگنر كشورش را به مقصد آلمان ترك كرد و برای همیشه مقیم برلین شد. مولر سال 1995 به عضویت آكادمی شعر و ادبیات آلمان درآمد. بسیاری از آثار هرتا مولر پسزمینهای به سرزمین دوران كودكی و نوجوانی اش یعنی رومانی و حكومت كمونیستی تحت ریاست نیكولای چائوشسكو است. نیكولای چائوشسكو سیاستمدار كمونیست رومانیایی بود كه از 1965 تا روز اعدامش در سال 1989 به وسیله انقلابیون، دبیر كل حزب كمونیست رومانی و در نتیجه بالاترین مقام آن كشور بود.
سیمای ناآرام ادبیات مدرن
هرتا مولر را «خانم ناآرام ادبیات سیاسی مدرن» خواندهاند. او از زبان برای برملا كردن رژیمهای تمامیتخواه استفاده میكند. هر واژه او همدردی با انسانی است كه نباید در برابر فشار دیكتاتوری خم شود.
هرتا مولر در رومانی به دنیا آمده اما تمام آثار خود را به زبان آلمانی منتشر كرده است. او میگوید: «پس از انتشار كتاب «پستیها» هممیهنانم مرا طرد كردند. آنها میگویند حال كه از رومانی رفتهام، دیگر نباید كاری به كار این كشور داشته باشم... و بعد با پلیس امنیتی رومانی سروكار پیدا كردم... از رومانی به آلمان فرار كردم، اما خیال نمیكنم كه اینجا هم وطن من باشد البته اینجا زندگی میكنم، اما اینجا موطن من نیست چون مال اینجا نیستم، مال آنجا هم نبودم، آنجا را رها كردم چون به آنجا تعلق نداشتم.»
اما هرتا مولر بالاخره خود را نویسندهای آلمانی میداند، چون به این زبان مینویسد. او در دامان این زبان بزرگ شده و سپس در 15 سالگی زبان رومانیایی را فرا گرفته است. به گفته خودش: «راستش نمیدانم كجایی هستم. شاید از هر دو چیزی گرفتهام و شاید از هیچ یك چیزی با خود ندارم.»
بنیاد جایزه نوبل در سال 2009 از هرتا مولر به خاطر مقاومت شجاعانه اش در برابر دیكتاتوری كمونیستی در رومانی قدردانی كرد.
هرتا مولر در آثار خود پدیده دیكتاتوری و ریشههای آن را در رومانی نشان میدهد: «فكر نمیكنم تحت تعقیب باشم، اما هر وقت به رومانی میروم حس میكنم كه سازمان امنیت همچنان فعال است. از اوضاع فعلی خبر ندارم و سر در نمیآورم كه چرا همچنان برای سازمان امنیت جالب توجه هستم.»
خانم مولر در مصاحبهای با روزنامه «زوددویچه تسایتونگ» میگوید كه از مهاجرت به آلمان كه در سال 1987 روی داد، همیشه خوشحال بوده است. او میگوید زندگی در رومانی او را به قدری خرد و داغان كرده بود كه برای مدتی مدید در خود شهامت مهاجرت نمیدید.
آیا شما دستمال گردن دارید؟!
هرتا مولر سخنرانی خود پیش از دریافت جایزه نوبل ادبی در آكادمی سوئد را با یك سوال آغاز كرد. او از حاضران در جلسه پرسید آیا شما دستمال گردن دارید؟! سوالی كه مادر «هرتا مولر» هر روز وقتی او قصد ترك كردن منزل را داشت از او میپرسید. «هرتا» مجبور میشد دوباره به اتاقش بازگردد و دستمال گردنش را بردارد و آن را با خود ببرد. او همیشه از بستن دستمال گردن طفره میرفت و مادرش هر روز به او تذكر میداده كه این كار را انجام دهد.
«مولر» اضافه میكند: این سوال در حقیقت به نوعی غیرمستقیم نمایش دهنده مهربانی و محبت مادرانه بوده است. به این ترتیب كه این محبت شكل دیگری به خود گرفته و در قالب دیگری از طرف مادر به دختر ارائه شده است. وی در ادامه صحبتهایش میگوید: در منزل ما هیچ چیزی به اندازه دستمال گردن اهمیت نداشت البته اهمیت آن بسته به كارآیی آن بود چرا كه از دستمال گردن در مواقع مختلفی میشد استفاده كرد. به عنوان مثال برای عطسه كردن و سرفه كردن، یا زمانی كه گریه میكنیم برای پاك كردن اشكهایمان، یا وقتی بدنمان آسیب میبیند، برای بستن زخم دست یا زانو و موارد دیگر.
به هرجهت استفاده از دستمال گردن و كاربردهای آن برای همه مردم جهان مشخص است و همه میدانیم كه بعد از وقوع مشكلی ممكن است به كار بیاید.
هرتا مولر، برنده جایزه ادبیات نوبل را «خانم ناآرام ادبیات سیاسی مدرن» خواندهاند. او از زبان برای برملا كردن رژیمهای تمامیتخواه استفاده میكند.
هر واژه او همدردی با انسانی است كه نباید در برابر فشار دیكتاتوری خم شود. او می گوید: قدرت كلمات و البته ترس و وحشتی كه از كمونیستهای حاكم در رومانی داشتم موجب شد دست به قلم ببرم. به نوعی كمونیستها الهام بخش من برای نوشتن ثارم بودند
وی پس از ذكر كردن این موضوع با اشاره به مفاهیم چندگانه و معنای سمبلیك دستمالگردن در گفتههایش به تحت تاثیر بودن و سلطه دیكتاتوری چون «نیكولای چائوشسكو» در دوران حكومتش بر مردم رومانی اشاره كرد و گفت: آیا میتوان به كسی گفت « دستمال گردنت را فراموش نكن» و با این جمله او را از مشكلات و بدبختیها در امان داشت؟
او از حاضران در جلسه و مردم دعوت كرد تا كمی بیشتر به این مسائل فكر كنند.او سپس به دوران دیكتاتوری «چائوشسكو» اشاره كرد و از سختیهای زندگی مردم رومانی برای حاضران گفت.
«مولر» پس از این درباره قدرت كلمات صحبت كرد و اضافه كرد: قدرت كلمات و البته ترس و وحشتی كه از كمونیستهای حاكم در رومانی داشتم موجب شد دست به قلم ببرم. به نوعی كمونیستها الهام بخش من برای نوشتن آثارم بودند. این نویسنده برنده نوبل ادبی سپس در صحبتهایش به مرگ عمویش توسط نازیها اشاره كرد و از دوران خدمت او در زمان جنگجهانی دوم خاطراتی را برای حاضران در جلسه طرح كرد.
وی گفت: زندگی كمونیستی مشكلات زیادی برای مردم به همراه داشت. در این دوران بود كه طاقت من تمام شد و اظهارنظرهایم در این باره آغاز شد. در این دوران نمیتوانستم سكوت كنم پس صحبت كردم و در نتیجه عواقب بدی را به جان خریدم.
وی اضافه كرد: باید بگویم كه این كمونیستها بودند كه باعث سفر و مهاجرت من به آلمان شدند. در آلمان بود كه تصمیم گرفتم بنویسم و این نوشتن همانطور كه گفتم تحت تاثیر جادوی كلمات و البته افكاری بود كه از گذشته با خود همراه داشتم.
«مولر» تاكید كرد كه ترس از مرگ، گرسنگی و علاقه او به زندگی بود كه موجب شد او قلم به دست بگیرد و بنویسد. او در این باره گفت: در آن روزگار اینطور حس میكردم كه تنها كلمات و واژهها هستند كه حس و عمق افكار مرا درك میكنند.
وی در خاتمه صحبتهایش دوباره به موضوع دستمال گردن اشاره كرد و گفت: دوست دارم این موضوع را برای همه روشن كنم كه دیكتاتوری همیشه از كودكی در زندگی من وجود داشته و همینطور در طول زندگی ما را همراهی میكند و حتی در حال حاضر نیز در كنار ماست و در جملات و گفتههای ما دیده میشود.
حتی در همین لغت دستمال گردن. مثلا همین سوال دستمال گردن داری؟ آیا این یك سوال درباره داشتن دستمال گردن یا چیزی شبیه این است.
نه، اگر كمی دقت كنیم این جمله درباره تنهایی مزمن و دردسرسازی است كه ما آدمها در خود احساس میكنیم. او دوازدهمین زن برنده جایزه ادبی نوبل است كه موفق شده این جایزه را در كارنامه ادبیاش ثبت كند.
فرآوری : احمد رنجبر
بخش ادبیات تبیان
منابع: مهر/فارس/تهران امروز