تبیان، دستیار زندگی
قناعت را می توان در دو مرحله خلاصه كرد كه مرحله اول، بر راضی بودن به حد ضرورت و مرحله دوم بر رضایت به كمتر از آن دلالت دارد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جواهر قناعت

جواهر قناعت

قناعت را می توان در دو مرحله خلاصه كرد كه مرحله اول، بر راضی بودن به حد ضرورت و مرحله دوم بر رضایت به كمتر از آن دلالت دارد.

از شاخصه های بالندگی و عزت نفس و كرامت انسان در فرهنگ دینی، قناعت ورزیدن است كه هم می تواند به عنوان یك صفت فردی مطرح باشد و هم از ویژگی های یك ملت به حساب آید. این حسنه علاوه بر آنكه از صفات ممتاز اخلاقی محسوب شده و به حسن رابطه فرد با مولای خود منجر می‏شود، در استحكام بنیاد خانواده و روابط اجتماعی نیز از اهمّیت خاصی برخوردار است و آثار مهمی برآن مترتب می‏شود.

برخی لغویون، قناعت را به معنای اکتفا کردن به اندک از آنچه مورد نیاز انسان است(1)، تعریف نموده اند. اما اصطلاحا به این معناست كه انسان در مصرف كردن مال و خرج كردن آن برای خود و خانواده‎اش، حالت اعتدال را مراعات نموده و به مقدار ناچیزی از وسایل زندگی كه در حدّ ضرورت و نیاز او است، اكتفا نماید. فضیلت اخلاقی قناعت كه بعد اجتماعی نیز دارد، با تکرار و تمرین در نفی انسان حاصل می شود و باعث خشنودی و راضی شدن به چیز کم و نگه داشتن نفس از زیاده خواهی می شود.

اهمیت و نتایج عمیق قناعت در زندگی فردی و اجتماعی انسان به حدی است كه امام زین العابدین(ع)، در پاسخ به فردی كه از ایشان جویای برترین اعمال شده بود، فرمودند: «هو ان یقنع بالقوت...؛ برترین عمل این است كه انسان به آنچه در دست او است، قانع باشد.»(2) در ضمن روایتی دیگر، قناعت آن قدر مهم تلقی شده است كه موجب سعادت انسان به حساب آمده است.(3) 

قناعت را می توان در دو مرحله خلاصه كرد كه مرحله اول، بر راضی بودن به حد ضرورت و مرحله دوم بر رضایت به كمتر از آن دلالت دارد. قناعت بر خلاف آنچه برخی به غلط می پندارند، هیچ منافاتی با كار و كوشش انسان ندارد، چون قناعت، معنایش این نیست كه انسان وقتی مقداری از وسایل زندگی در حدّ نیاز ابتدایی‎اش را بدست آورد، دیگر هیچ تلاش وكوششی برای بدست آوردن مال حلال نكند، بلكه قناعت به معنای روحیه ایثار و فداكاری است؛ یعنی اگر در اثر تلاش و فعالیّت مال و مكنت بیش از حد ضرورت و نیاز خود را بدست آورد، این روحیه را داشته باشد كه مقداری از آن را به نیازمندان و برادران دینی‎اش و یا برای مصالح عمومی، مصرف نموده، خود به مقدار ناچیزی از آن اكتفا و قناعت كند. خداوند اینگونه افراد را چنین شایسته ستایش نموده است: « یُۆْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ »(حشر/ 9) یعنی دیگران را بر خود ترجیح می‎دهند هر چند خود نهایت احتیاج را دارند.»

امام صادق(ع) در باب اهمیت قناعت و اظهار بی نیازی، در روایت زیبایی از رسول گرامی اسلام(ص) نقل فرموده اند كه: « مردی از اصحاب پیغمبر (ع) حال زندگیش سخت شد. همسرش گفت: ای کاش خدمت پیغمبر(ص) می رفتی و از او چیزی می خواستی. مرد خدمت پیغمبر (ص) آمد و چون حضرت او را دید فرمود: هر که از ما سوال کند به او عطا می کنیم و هر که بی نیازی جوید، خدایش بی نیاز می کند. مرد با خود گفت: مقصودش جز من نیست، پس بسوی همسرش آمد و به او خبر داد. زن گفت رسول خدا (ص) هم بشر است و از حال تو خبر ندارد، او را از حال خودت آگاه کن، مرد خدمتش آمد و چون حضرت او را دید فرمود: هر که از ما سوال کند به او عطا می کنیم و هر که بی نیازی جوید، خدایش بی نیاز می کند. تا سه بار آن مرد چنین کرد. سپس رفت و کلنگی عاریه کرد و به جانب کوهستان رفت. از بالای کوه مقداری هیزم جمع آوری کرد و آورد و به نیم چارک آرد فروخت و آن را به خانه برد. فردا هم رفت و هیزم بیشتری آورد و فروخت و همواره کار می کرد و اندوخته می نمود، تا اینکه خودش کلنگی خرید. باز هم کار کرد تا دو شتر و غلامی خرید و ثروتمند بی نیاز گشت.(4)

همین آثار قناعت و بی نیازی از خلق كه تاثیر عمیقی در زندگی فردی و اجتماعی انسان دارد، موجب شده كه رهبران دینی جامعه با تاسی به اهل بیت (س)، قناعت را در سرلوحه زندگی خود قرار داده و بدینگونه هرگز بر در خانه حاكمان و ثروتمندان فرود نیامده اند.

« یكى از علماى تبریز در عصر زعامت و مرجعیت شیخ محمد حسن صاحب جواهر، به نجف آمد. وقتى چشمش به صاحب جواهر افتاد گفت : من از برخوردى كه در دوران طلبگى صاحب جواهر با وى داشته ام او را مى شناسم ؛ زیرا روزى خواستم مبلغى را بین طلاب تقسیم كنم، وقتى بررسى و حساب كردم، دیدم به هر طلبه یك تومان مى رسد، شروع كردم به تقسیم ، تا آن كه به محمد حسن رسیدم به او گفتم : این یك تومان سهم شما است بفرمائید. محمد حسن گفت: نه من نمى گیرم، گفتم: چرا؟ گفت: من امروز بیش از دو ریال احتیاج ندارم و براى روزهاى آینده چیزى نمى گیرم از حقوق شرعى، از كجا كه من بعدا زنده باشم و آن را مصرف كنم، گفتم: پس دو ریال بردار بقیه را بده، گفت: من پول خرد ندارم. بالاخره پیش یكى از كفشدارهاى حرم رفتیم، یك تومان را خرد كردیم و محمد حسن تنها دو ریال كه هزینه یك روزش بود برداشت.»(5)


پی نوشت‏ها:

1.راغب اصفهانی، مفردات، قم، موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت (ع)، ص413

2.همان

3.تاج‌الدین شعیری،جامع الاخبار، قم، انتشارات رضی، ص69

4.كلینی، اصول کافی، قم، اسوه، ج3. ص 208

5.رضا مختاری، سیماى فرزانگان ، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ص 427

منابع:

سیماى فرزانگان

تهیه و فراوری: فربود، گروه حوزه علمیه تبیان