تبیان، دستیار زندگی
نسبت میان بازیگری و دوبلوری، عجیب و غریب نیست. از یک سو صدا و بیان خوب از ویژگی های بازیگری است و دوبلورها نیز صرفا گوینده نیستند و با صدای خود به نوعی دست به بازیگری می زنند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

از صدا تا تصویر

درباره نسبت بازیگری و دوبلوری


نسبت میان بازیگری و دوبلوری، عجیب و غریب نیست. از یک سو صدا و بیان خوب از ویژگی های بازیگری است و دوبلورها نیز صرفا گوینده نیستند و با صدای خود به نوعی دست به بازیگری می زنند.

دوبلوری

شاید به همین دلیل به این حرفه صداپیشگی هم می گویند، اما طبیعتا همان طور که تن صدای خوب دلیل کافی برای دوبلور شدن نیست و به تربیت و پرورش و هنر بهره گیری از آن وابسته است، بازیگری نیز به صرف صدا و بیان خوب محدود نشده و عناصر دیگری لازم دارد.

با این توصیف نمی دانم این از جذابیت بازیگری است یا ارتباط حرفه ای با آن که موجب شده بتازگی برخی گویندگان و دوبلورهای معروف در تله فیلم یا سریال های تلویزیونی حضور پررنگی پیدا کرده و بازیگری را هم تجربه کنند. شاید به نظر برسد این دو حرفه، سنخیت و شباهت زیادی به هم دارند و دوبلورها با صدای خود و گویندگی به جای انواع بازیگران داخلی و خارجی و تجربه های دراماتیکی آنها به شکل غیرمستقیم یک نوع بازیگر هستند.

البته این باور بسیاری از صداپیشگان است که حرفه خود را یک نوع بازیگری می دانند  و تفکیکی میان آن دو قائل نیستند. در حالی که با این تعریف، بازیگری را در حد یکی از عناصر و مولفه های آن که فن بیان و توانایی دیالوگ گویی است، تقلیل می دهند یا فرض بر این است که صدای آشنا و تاثیرگذارشان می تواند جای خالی بسیاری از مهارت های بازیگری را پرکند، اما دست کم تجربه عملی نشان داده بیشتر دوبلورها و گویندگانی که بازیگری را تجربه کرده اند، نتوانسته اند به یک بازیگر خوب و حرفه ای تبدیل شوند و بازی استاندارد و قابل قبولی از خود نشان دهند. اتکای آنها بیش از هر چیز به جنس صدا و فن بیان بوده که این توانایی به تنهایی برای یک بازی و نقش آفرینی خوب، کافی نیست.

نگارنده معتقد است این صداپیشگان به واسطه حضور جلوی دوربین از دو طریق جایگاه حرفه ای خود را در دوبله ضعیف می کنند و حتی ممکن است ذهنیت مثبت مخاطب را که به واسطه هنرمندی آنان در گویندگی شکل گرفته به هم بریزند.

یکی این که آنها در برابر بازیگران حرفه ای قرار می گیرند که مهارت و شغل اصلی شان بازیگری است و توانایی بیشتری در این عرصه دارند، لذا ضعف بازیگری آنها نمایان شده و آشکارتر می شود. دوم این که همین ضعف ممکن است بر تاثیرپذیری مخاطب از صدای آنها تاثیر منفی بگذارد و جذابیت و باورپذیری آن کاهش یابد. هرچند این مساله تا حدود زیادی به خاصیت تصویر هم برمی گردد.

به این معنی که مخاطبان و شنوندگان این صداهای آشنا و زیبا همواره یک تصویر خیالی از گویندگان آنها در ذهن خود می سازند که گاهی در اولین حضور تصویری آنها در مقام بازیگر، مجری و کارشناس برنامه شکسته شود و چه بسا تاثیرگذاری همان صدا را نیز از بین ببرد.

نگارنده معتقد است این صداپیشگان به واسطه حضور جلوی دوربین از دو طریق جایگاه حرفه ای خود را در دوبله ضعیف می کنند و حتی ممکن است ذهنیت مثبت مخاطب را که به واسطه هنرمندی آنان در گویندگی شکل گرفته به هم بریزند

در واقع یک نوع آشنایی زدایی در مورد صاحبان این صداهای آشنا در ذهن مخاطب رخ می دهد که چندان خوشایند نیست. در «آسمان همیشه ابری نیست» و «مرگ تدریجی یک رویا» دو نفر از بهترین گویندگان و دوبلورهای کشور یعنی ناصر ممدوح و ناصر طهماسب به عنوان بازیگر حضور داشتند.

چند سال پیش نیز چنگیز جلیلوند شخصیت اصلی سریال «عبور از پاییز» را بازی کرده بود، اما واقعیت این است که حضور آنها به عنوان بازیگر، چندان در پیشبرد قصه موثر نیست. این تاثیرگذاری از حیث موقعیت شخصیت در ساختار داستانی نیست، بلکه جنس بازیگران آن مد نظر است.

دوبلوری

چه بسا اگریک بازیگر حرفه ای این شخصیت ها را بازی می کرد بیشتر دیده می شد و در روند قصه تاثیرگذارتر بود؛ همان تاثیرگذاری ای که این دوبلورهای توانا و حرفه ای هنگام گویندگی به جای بازیگر اصلی انجام می دهند. چه بسیار شخصیت های سینمایی و تلویزیونی و بازیگرانی که به واسطه صدای این گویندگان به جای صدای خودشان به موفقیت رسیده اند و اگر قرار بود با صدای خودشان حرف بزنند قطعا نمی توانستند نقش را برجسته کنند.

به نظر می رسد اساسا کارگردان هایی که از دوبلورها برای بازی در یک نقش خاص استفاده می کنند بیشتر به کارکردهای صدای آنها تکیه می کنند تا مهارت بازیگریشان. در حالی که صدا به تنهایی کافی نیست و بازیگری ابزار و لوازم دیگری هم دارد. این مساله درباره مجریان تلویزیونی نیز صادق است.

در سال های اخیر شاهد حضور برخی مجریان تلویزیونی به عنوان بازیگر در فیلم و سریال ها هستیم که باز هم همین نقدها بر آنها وارد است. بسیاری از آنها نیز با گمان به این که مجریگری یک نوع بازیگری است وارد این عرصه شده و اغلب نیز نمی توانند به شکل حرفه ای به این کار ادامه دهند و در مقابل بازیگران حرفه ای کم می آورند.

به این معنی که در ظاهر بازیگری را مقدم و شاید برتر از گویندگی دانسته و به این تصور دامن می زند که آنها برای حرفه اصلی خود اولویت قائل نمی شوند. در حالی که صداپیشگی ممکن است بسیار سخت تر از هنرپیشگی باشد.

در ضمن این مرزبندی ها موجب می شود بازیگری هم اصالت و استقلال بیشتری پیدا کند و به عنوان یک کار تخصصی تعریف شود. صداپیشگی با هنرپیشگی در یک ویژگی با هم اشتراک دارند نه در همه عناصر حرفه ای. پس در نهایت می توان گفت برای بازیگر شدن تنها صدا کافی نیست!

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع : روزنامه جام جم / سیدرضا صائمی