زندگی خالی
درباره فیلم جدید و موفق The Internship و مولفه ها و زیر ساخت های آن
یکی از پرفروش ترین فیلم های آمریکایی شمالی در یک ماه اخیر کاری است به نام The Internship که با موضوعی اجتماعی و البته کمیک به روابط فعلی زندگی در غرب نگاه نقادانه ای می اندازد و در نهایت بیش از حد کامپیوتری و دیجیتالی شدن زندگی های کنونی را امری مضر بر می شمارد و از معایب دور شدن از اصول انسانی می گوید.
The Internship (کار آموزی) داستان زندگی دو مرد میانسال به نام های نیک و بیلی و با بازی اوون ویلسون و وینس ون است. اوضاع ابتدا مطابق میل آنهاست و کاروبارشان که تولید و فروش ساعت های مچی شیک است، سکه نشان می دهد اما یک روز همه چیز به هم می ریزد و از اوج به حضیض می آیند و زندگی شان ویران می شود و هیچ چیز برای آنها باقی نمی ماند. آنها مجبورند در این سن و سال نسبتا بالا بدنبال شغل تازه ای بروند و سرانجام گذارشان به یک کمپ بزرگ الکترونیکی و فوق مدرن می افتد که اسپانسر آن شرکت اینترنتی و ارتباطاتی گوگل است و آن جا شغلی را می یابند که طبعاً مرتبط با محصولات چنین کمپی است. در این شهرک که همه چیز آن با زبان ویژه کامپیوتری و فرهنگ اینترنتی و سایبری عجین است، دو کاراکتر اول قصه غریبه هایی کامل نشان می دهند زیرا فرهنگ شان در تسخیر این گونه امور نیست و هر چند می کوشند خود را با روال موجود وفق بدهند اما تقابل آنها با فرهنگ جاری که آنان را در یک حالت محسوس تنهایی قرار داده، کاملا ً مشخص است.
تکرار ترکیب سال 2006
شاید هم دلیل اصلی موفقیت کارآموزی را باید در ترکیب دلنشین دو بازیگر اصلی فیلم دانست زیرا ویلسون و ون در سال 2005 نیز در فیلم «برهم زنندگان عروسی» کنار یکدیگر بازی کرده بودند و آن کار کمدی هم فروش قابل توجهی داشت. هشت سال بعد از آن رویداد The Internshipهمان قدر موفق نیست و در بعضی موارد می لنگد و با فیلم قبلی آنها برابری نمی کند اما برخورد مثبت صورت گرفته با آن از این حکایت می کند که ساخت آن می ارزیده و اقدام به کلی غلطی نبوده است.مولفه های این فیلم جدید با «برهم زنندگان عروسی» متفاوت است اما فیلمسازان با در نظر داشتن آن تجربه قبلی دست به کار شده اند و این کاملاً مشخص است و هرچند «کارآموزی» خط خاص خود را طی می کند اما در جای خود روی ترکیب و همگونی دو ستاره خود که یادگار فیلم سابق آنهاست، حساب می کند.
رویارویی با بچه های عصر کامپیوتر
فیلمنامه The Internshipرا وینس ون و جارد استرن نوشته اند و اینجا و آن جا در مسیر قصه آنها شیرینی ها و جوک هایی شنیده می شود و اکثر صحنه ها هوشمندانه طراحی شده است.در این میان صحنه برخورد نیک و بیل با یک راهنمای موریخته که سوار بر یک صندلی چرخدار حرکت می کند و او را پروفسور چارلز زاویر می نامند، از تازگی هایی برخوردار است ولی اکثر سکانس ها در راستای رساندن این پیام و منظور است که آدم ها چه قدیمی و چه جدید نباید خود را در مسیر تقابلی اجباری با سیستم های اطلاعاتی و فرآیندهای مدرن بدانند و نوعی دشمنی را با آن نزد خود احساس کنند و بهتر است که با یکدیگر کنار بیایند. با این حال این فیلم خواه ناخواه تبدیل به تقابل دائمی آدم های اعصار گذشته و بچه هایی شده که دیجیتالی اند و فقط کامپیوتر و اینترنت و گوگل و ویکی پدیا را می شناسند.
اشتباهات سازندگان فیلم
در فیلم The Internship کاراکترهای متعددی مقابل دو شخصیت اصلی (نیک و بیلی) صف آرایی می کنند و شاید یکی از شاخص ترین آنها لیل (با بازی چاش برنر) باشد. او یک نابغه وسایل ارتباطی و الکترونیکی است که حرف زدن هایش نیز بر اساس همین خصلت ها تنظیم و پایه گذاری و ارائه شده است. کاراکتر استوارت (دیلان اوبراین) نیز در صحنه حضور دارد که نگاه خیره و نظر منفی او نسبت به کاراکترهای اصلی قصه از آغاز مشخص است اما هر دو نفر با گذشت زمان عادی تر جلوه می کنند و زهرشان را از دست می دهند و این از اشتباهات سازندگان فیلم است. شاید اگر روی یاد دادن روش های زندگی توسط کاراکتر اصلی به سایرین و جوانان حاضر در قصه تاکید بیشتری می شد به نفع این فیلم می بود.
در جستجوی خوشبختی
مولفه ها و زیر ساخت های The Internshipبه ما می گوید که زندگی در اواسط سال 2013 چیزی است که شاید در آن امور رفاهی و وسایل کارآمد الکترونیکی از همیشه بهتر و بیشتر شده باشد اما این لزوماً به معنای خوشبختی مطلق نیست و راحتی و شادمانی فقط زمانی است که دل آدم ها راضی و راحت باشد. چیزی که در محل جزیره مانند ارتباطی محل زندگی دو کاراکتر اصلی قصه وجود ندارد و غریبگی و وسیله مداری و ماشین سالاری حاکم بر این محیط و دوری از ارزش های سنتی به رغم تمامی خنده هایی که می بینیم و می شنویم، لااقل دل دو کاراکتر اصلی را بدرد می آورد و از لزوم بازگشت به گذشته ها می گوید. موقعی که زندگی ساده تر و غنی تر بود و این قدر تو خالی نبود و همه چیز به اسارت وسایل مختلف در نیامده بود.
بخش سینما و تلویزیون تبیان
منبع : روزنامه بانی فیلم / وصال روحانی