اگر خادم حرم با صفایت بودم...
اگر خادم حرم بودم، بیهیچ دریغی؛ هر خدمتی را که از دست و دل و زبانم برمیآمد، نثار آمدگان به این مکان مقدس میکردم.
اگر خادم حرم بودم، در هر پگاه که دیده از خواب میگشودم، پیش از هر چیز، دستهای خود را بر آسمان بلند میکردم و از سویدای دل، نیازهایم را به درگاه حضرت بینیاز عرضه میداشتم.
اگر خادم حرم بودم، هر بامداد با باد همراه میشدم و لبانم را با بوسهی ادب بر پرچم سبز بارگاه پرجلال امام همام حضرت علی بن موسیالرضا (علیهالسلام) متبرک میکردم.
اگر خادم حرم بودم، با عرض ادب و احترام به پیشگاه هشتمین امام (علیهالسلام)، خدای را بر این نعمت عظیم و توفیق والا، سپاس میگزاردم.
اگر خادم حرم بودم، هر خدمتی را که به هر زائر عزیزی ارائه میکردم، توفیقی از سوی حضرت سبحان میدانستم و از صمیم جان به درگاه حضرت منان، سجدهی شکر به جای میآوردم.
اگر خادم حرم بودم، خود را به خاک پای زائران حضرت دوست میکشاندم تا از هرگونه پلیدی و پستی رهایی یابم.
اگر خادم حرم بودم، خطاب به خالق هستی شعری میسرودم و در آن تقاضا میکردم که در سراسر زندگی، مرا به کسب فیض از صحن و سرای قدسی امام شهید موفق بدارد.
اگر خادم حرم بودم، برای همهی زائران آفتاب، خطابهی خرسندی میخواندم و همه جا را بوسهباران بلاغت معنا میکردم و به همهی مردم دنیا میگفتم که این جا نه تنها پناهگاه آهو، که ضمانت کردهی من و تو و اوست!
اگر خادم حرم بودم، خود را بیدرنگ به دریای الطاف قبلهی هشتم میافکندم و پاکِ پاک، از آن برمیآمدم.
اگر خادم حرم بودم، توفیق و فرصت خدمت را به هیچ روی، از دست وانمینهادم. اگر خادم حرم بودم، خاطرات خورشیدی خویش را با خطی خوانا مینوشتم و خطاب به همهی دلمردگان، فریاد میزدم که حیات ابدی و داروی شفابخش جسم و جان خویش را جز در این دیار آفتاب نخواهید یافت.
اگر خادم حرم بودم، خون سرخ خویش را نثار سرو سرسبزی میکردم که جز در برابر قادر متعال، سر تسلیم و جز در برابر مولایم سر تعظیم و تکریم فرود نمیآورد.
اگر خادم حرم بودم، بیهیچ دریغی؛ هر خدمتی را که از دست و دل و زبانم برمیآمد، نثار آمدگان به این مکان مقدس میکردم.
اگر خادم حرم بودم، تلاش میورزیدم که هیچ خط و خشی بر بدنهی اندیشههایم کشیده نشود و دل سپرده به ولایت و والایی و هدایتم، هرگز به راه خطا و درنگ و سستی نرود.
اگر خادم حرم بودم، دلم را به دار محبت دوست میآویختم و هرگز نگاهم را به پیشگاه کسی جز امام رئوف و غریب، نمیدوختم.
اگر خادم حرم بودم، به اعتلای دانش دینی خویشتن همت میگماشتم و از باب معرفت، به منزل نور وارد میشدم.
اگر خادم حرم بودم، عشق به همهی خوبیها را چونان گردنآویزی زیبا، به گردن فرزندانم میآویختم و زیبایی زیارت یار را برای همهی مردم جهان نقاشی میکردم.
اگر خادم حرم بودم، اخبار الطاف بیکرانهی سرور و مولایم را در همه جا نشر میدادم و فریاد میزدم: ای انسان به کجا میروی؟ مهربانترین رهبر دنیا، اینجاست. زیباترین زاویهی نیایش در این سمت است و خوش رایحهترین عطر جهان، از مشهد به مشام جان میرسد.
اگر خادم حرم بودم، دستِ دل همگان را میگرفتم و از گذرگاه عابر با ایمان، به سوی ایستگاه مواج سخاوت و علم، کرامت و حلم، بزرگواری و بخشش هشتمین اختر آسمان دین و دانایی میبردم و به همگان نشان میدادم که ما، چه امام والامقامی داریم.
اگر خادم حرم بودم، برای هیچ خدمتی به هیچ کس فخر نمیفروختم و منت نمیگذاشتم و با آشنا شدن هر چه بیشتر به وظایف دینی و اخلاقی خود، سعی در هر چه بهتر شدن میکردم.
اگر خادم حرم بودم، با بهرهوری از دو بال و دانش و تقوا، در فراسوی ابرها به پرواز در میآمدم و گرد همهی خوبیها و زیباییها طواف میکردم.
اگر خادم حرم بودم، با امواج صدای نقاره، همهی ایوانهای بشری را از عشق و محبت سرشار میکردم.
اگر خادم حرم بودم، آرزو میکردم و تلاش میورزیدم که همیشه، به راستی خادم حرم و حضرت باشم.
منبع: دلنوشتههایی از كاربران ارادتمند به امام رضا(ع)
شما كاربران عزیز تبیانی هم این جمله را برای ما تكمیل كنید كه: «اگر خادم حرم باصفایت بودم...»
باشگاه کاربران تبیان - برگرفته از تبلاگ: السلام علیک یا امام رئوف
مطالب مرتبط:
کارت تبریک ولادت حضرت امام رضا (ع) - سال 92