تبیان، دستیار زندگی
نفاق همچنین یک حجاب و پرده ای روی دل قرا می دهد که اجازه نمی دهد بشر دلش از آن حالت کفر بیرون بیاید و دیده دل باز کند. این است که منافق خودش را مقیاس همه چیز می داند به جای اینکه قانون را حاکم بر زندگی بداند و خدا را حاضر و ناظر ببیند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

"عذاب الیم" سرنوشت چه کسانی است؟!


اخیراً مقرّ منافقین در عراق یعنی اردوگاه اشرف برای همیشه جمع شد و این بعد از کشته شدن چندین نفر از منافقین در خواری و ذلت توسط مردم عراق بود که بارها از منافقین زخم خورده بودند و حتی عزیزان آنها توسط عناصر منافقین کشته شده بودند.

نکته جالب پایان ذلت بار ساکنان اشرف، اثبات سرنوشت محتوم وعده داده شده از طرف خداوند متعال برای خط نقاق بود.

به همین بهانه در ادامه درباره ماهیت نفاق و نگاه اسلام و تبیین قرآن به منافق بررسی کوتاهی خواهیم داشت .


جهنم شیطان عذاب زنجیر فریاد

یكی از اركان اصول دین مسئله معاد است، یعنی اعتقاد به این كه بعد از این عالم، جهان دیگری است، حساب و كتابی هست و بهشت و جهنمی وجود دارد.

در عالم آخرت هر كسی از نتیجه‌ خود كه در دنیا انجام داده بهره مند می شود، چنانچه در حدیث آمده «الدنیا مزرعة الآخرة» (ابن ابی جمهور احسانی، عوالی اللنالی، قم، چاپ: مطبعة سید الشهدا،‌ اول، سال 1403 هـ.،‌1، ص 267، حدیث 66)

دنیا مزرعه و كشتزار آخرت است ؛ اگر عمل خوب داشته باشد، پاداش خوب می گیرد. و اما اگر در دنیا عمل بد انجام داده باشد، سزای او جهنم و عذاب آن است.

صفاتی كه در قرآن برای عذاب بیان شده اند، مختلف و گوناگون است، از قبیل: الیم، عظیم، مهین، شدید و امثال این ها، كه هر كدام اشاره به شدت و سختی عذاب است و هم چنین وابسته به حالات گنهكاران است كه بعضی از كارها مستحق عذاب الیم، و بعضی دیگر مستحق عذاب شدید و... است.

به طور كلی می توان گفت: مجازات گاهی دردناك است (عذاب الیم)، مانند: شلاق زدن و آزار بدنی. و گاهی توهین آمیز است (عذاب مهین)، مانند: پاشیدن لجن بر لباس كسی و مانند آن. و گاهی پر سر و صدا است (عذاب عظیم)، مانند: مجازات در حضور جمعیت. و نیز گاهی اثر آن در وجود انسان عمیق است و تا مدتی باقی می ماند (عذاب شدید)، مانند: زندان های بلندمدّت با اعمال شاقه و امثال آن.

توجه به این نكته لازم است كه توصیف عذاب به یكی از صفات، تناسبی با نوع گناه دارد. و لذا در بسیاری از آیات قرآن، مجازات ظالمان به عنوان عذاب الیم آمده است، زیرا متناسب با دردناك بودن ظلم نسبت به بندگان خدا است، و آنها كه گناهشان توهین آمیز است و همچنین آنها كه دست به گناهان شدید و یا پر سر و صدا می زنند، كیفری همانند آن دارند ولی منظور از ذكر مثالهای فوق نزدیك ساختن مطلب بذهن است و گرنه مجازات های آن جهان قابل مقایسه با مجازات های این عالم نیست.

یکی از گروه هایی که در قرآن کریم از عذاب الیم برای آنان ذکر شده منافقان هستند.

اسلام هم در زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله) بیشترین ضربه را در داخل مدینه از منافقین خورد و نه از کفار. خط کفار که کاملاً مشخص است و مسلمانان دربرابر آن کاملاً هشیار هستند می بینند که چهره کفر جلوی چشم آنها چگونه آرایش کرده و موضع اشان هم مشخص است اما منافقین هیچ موضعی ندارند کسانی بودند که دین را به بازی گرفتند و دین را برای ریاست و پول و جاه و مقام می خواستند اینکه با تزویر و ریا حکومت کنند و اخلاق را هم بخشکانند. برای همین است که خداوند وعده عذاب شدید برای آنها داده است "و بشرهم عذاب الیم"

نفاق و سرنوشت ذلت بار آن

تعریفی که از نفاق شده یعنی کسی که ظاهرش مطابق با باطنش نیست و باطن خلاف ظاهر است. اگر باطن امر به دروغ می کند ظاهر راست جلوه می دهد.

به طور کلی منافق حقیقت را وارونه جلوه می دهد. همچنین سرانجام نفاق به کفر می انجامد ؛ زیرا حجاب و پرده ای برای دل است که اجازه نمی دهد دل به سوی حقیقت پیش برود.

در نتیجه در نفاق سرنوشت راستی و درستی و حقیقت یابی وجود ندارد. به همین خاطر می بینیم که ابلیس و شیطان نفس حاکم دل یک منافق است.

نفاق ریشه اخلاق را هم می خشکاند یعنی به یک معنا امر به بی اخلاقی می کند. خلق و خوهای ناپسند و زشت را جایگزین خلق و خوهای پسندیده می کند. رفتار آدمی را مطابق با تمایلات آدمی و امیال و خواهش های می کند. حتی رفتار اجتماعی را از حالت قانونمند بودن بیرون می آورد و به یک رفتار شیطانی تبدیل می کند. تمام قوانینی که خداوند در انسان آفریده از جمله حس رقابت و حس راستگویی تبدیل به حسادت و کینه و دشمنی می شود.

صفاتی كه در قرآن برای عذاب بیان شده اند، مختلف و گوناگون است، از قبیل: الیم، عظیم، مهین، شدید و امثال این ها، كه هر كدام اشاره به شدت و سختی عذاب است و هم چنین وابسته به حالات گنه كاران است كه بعضی از كارها مستحق عذاب الیم، و بعضی دیگر مستحق عذاب شدید و... است

نفاق همچنین یک حجاب و پرده ای روی دل قرا می دهد که اجازه نمی دهد بشر دلش از آن حالت کفر بیرون بیاید و دیده دل باز کند. این است که منافق خودش را مقیاس همه چیز می داند به جای اینکه قانون را حاکم بر زندگی بداند و خدا را حاضر و ناظر ببیند.

منافق خود معیاری می شود و به طرف یک نسبی گرایی که سوفسطائیانه گرایانه است که اخلاق را نسبی کردند و حتی علم سیاست را که حکمت عملی است با نفاق تبدیل به پلی تیک و مصلحت اندیشی می شود فرد دور از حقیقت هر فعل و عملی که بخواهد انجام می دهد.

نفاق

بشارت خواری و ذلت برای منافقین

سنت و شریعت الهی تخلف ناپذیر است. یعنی خداوند وعده ای که داده تغییر نمی کند. خداوند در قرآن می فرماید:

وَ مَكَرُواْ وَمَكَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُ الْمَاكِرِینَ : مکر خداوند بالاترین مکرهاست.

یکی از خصوصیات نفاق مکر شیطانی است که یک فرد منافق به کار می برد. می خواهد با پلی تیک و مصلحت اندیشی و عقل، بازاری برای زندگی خودش چاره اندیشی کند و مکر به کار می برد. و حتی می خواهد یک کلاه شرعی برای افعال و اعمال خودش درست کند. اینکه بگوید اعمال من کاملاً شرعی است و غیر شرعی نیست.

به قول خواجه عبدالله انصاری :

دین به دنیا فروشان خرند                   دین فروشند تا چه خرند

منافق هم یک آدم دین فروشی است زیرا دینش را به دنیای خودش می فروشد به خاطر اینکه به تمایلات نفسانی و آرزو و امیال خودش دست پیدا کند اما در نهایت می بیند که مکر خداوند بالای سرش است؛ هم در دنیا و هم در آخرت خسران می بیند. این چنین است که از هر دو طرف ضرر می کند و نتیجه آن هم ذلتی است که خداوند برای او به ارمغان آورده است.

مکر منافق یکی از ویژگی های اوست و این مکر چه در نیت و چه در عمل فرد منافق وجود دارد و در تمامی امور اجتماعی خود به کار می گیرد. غافل از این که مکر خداوند بالاترین مکرهاست و اگر منافق فکر می کند که می تواند کلاه شرعی سر همه بگذارد و امور خودش را پیش ببرد یک چیزی که هست دین را نمی تواند به بازی بگیرد و حقیقت را وسیله جلوه دهد و این چهره نفاق است که مثل خانه عنکبوت پودر می شود و از بین می رود.

منافق هم یک آدم دین فروشی است زیرا دینش را به دنیای خودش می فروشد به خاطر اینکه به تمایلات نفسانی و آرزو و امیال خودش دست پیدا کند اما در نهایت می بیند که مکر خداوند بالای سرش است هم در دنیا و هم در آخرت خسران می بیند. اینچنین است که از هر دو طرف ضرر می کند و نتیجه آن هم ذلتی است که خداوند برای او به ارمغان آورده است

خط نفاق چگونه شناخته می شود؟

در سوره بقره از منافقین زیاد صحبت شده و همچنین یک سوره به نام منافقون در قرآن داریم. در زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله) یک فردی به نام عبدالله بن ابی بود که می خواست به حکومت مدینه برسد و آرزوی حکومت داشت وقتی پیامبر (صلی الله علیه وآله) به مدینه مهاجرت کرد و انصار و مهاجر همه پیامبر و دین اسلام را پذیرفتند این فرد هم به ظاهر مسلمان شد و اسلام زبانی آورد ولی در عمل منافقانه عمل می کرد. پیامبر با او و منافقین به شدت برخورد کرد.

یک پدری سه فرزند داشت یکی همیشه راست می گفت دیگری همیشه دروغ می گفت و سومی نه راست می گفت و نه دروغ این پدر می گفت من از دست اولی و دومی راضی هستم، زیرا می دانم که اولی همیشه راست می گوید و دومی همیشه دروغ می گوید اما از دست سومی که نه راست می گفت نه دروغ ذله هستم، زیرا تمام زندگی ما را به هم ریخته است.

اسلام هم در زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله) بیشترین ضربه را در داخل مدینه از منافقین خورد و نه از کفار.

خط کفار که کاملاً مشخص است و مسلمانان در برابر آن کاملاً هشیار هستند می بینند که چهره کفر جلوی چشم آنها چگونه آرایش کرده و موضعشان هم مشخص است اما منافقین هیچ موضعی ندارند ؛ کسانی بودند که دین را به بازی گرفتند و دین را برای ریاست و پول و جاه و مقام می خواستند اینکه با تزویر و ریا حکومت کنند و اخلاق را هم بخشکانند. برای همین است که خداوند وعده عذاب شدید برای آنها داده است "فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ".

خود پیامبر (صلی الله علیه وآله) هم با اینکه رحمة للعالمین است و حتی به کسانی که به او بدی کردند دائم رحمت و مهربانی می کرد و حتی کفار را در خانه خودش پذیرایی می کرد، اما در برابر منافقین و عبدالله ابن ابی ها کسانی که از پشت ضربه می زدند شدیداً برخورد می کرد.

فرآوری: زهرا اجلال

بخش قرآن تبیان  


منابع:

بیانات استاد دکتر علی محمد صابری؛ سایت ایکنا

پرسمان