تبیان، دستیار زندگی
در كشورمان مراكز و نهادهای مختلفی داریم كه تحت هر عنوانی خودشان را بانی آثار دفاع‌مقدس می‌دانند یا اینكه ادعا می‌كنند حامی این دست آثار هستند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آدم‌های جنگ را می‌فهمم

گفت‌و‌گو با «مالك حدپورسراج » نویسنده، كارگردان و بازیگر نمایش «بن‌بست هنرمند، پلاك 8»


در كشورمان مراكز و نهادهای مختلفی داریم كه تحت هر عنوانی خودشان را بانی آثار دفاع‌مقدس می‌دانند یا اینكه ادعا می‌كنند حامی این دست آثار هستند. اما وقتی صحبت از عمل و كار اجرایی به میان می‌آید به واقع هیچ حمایت خاصی از سوی این نهاد‌ها صورت نمی‌گیرد.

بن‌بست هنرمند

نمایش «بن‌بست هنرمند، پلاك 8» اثری در حوزه دفاع‌مقدس است كه از 15 شهریور ماه در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان به روی صحنه رفته است. این نمایش قصه فردی به نام مرتضی را روایت می‌كند كه پس از گذشت سال‌ها از جنگ به‌طور اتفاقی با قصه‌ای آشنا روبه‌رو می‌شود. قصه‌ای كه آغاز پشیمانی او از كوتاهی‌هایی بوده كه در حق سرزمینش كرده است. اجرای این نمایش تا 4 مهر ماه از ساعت 18 در این سالن ادامه دارد. در این گفت‌و‌گو با مالك حد‌پور سراج نویسنده، كارگردان و بازیگر نقش مرتضی در رابطه با ویژگی‌های نمایش گفت‌و‌گو كرده و به وضعیت آثار دفاع‌مقدس هم نگاهی انداخته‌ایم.

متن نمایش بن‌بست هنرمند، پلاك 8 را چه زمانی نوشتید؟

سال 73 بود كه ایده‌ای یك خطی را به یكی از دوستان نمایشنامه نویسم پیشنهاد دادم. ایده‌ای كه در اصل برای خودم هم اتفاق افتاده بود. در آن ایده اولیه گله‌ای شخصی از فراموش شدن برخی اخلاقیات از سوی كسانی مطرح می‌شد كه با ورود به عرصه سینما دیگر جایگاه و اصلیت خودشان را فرموش می‌كنند. بنابراین با ایده نمایشنامه‌ای كه امروز به اجرا در آمده است تفاوت زیادی داشت.

سال‌ها از این ماجرا گذشت و من آن ایده را روی كاغذی نوشته و در میان وسایلم نگه داشته بودم. وقتی هر سال وسایلم را جابه جا می‌كردم به آن بر می‌خوردم و جرقه‌ای به ذهنم می‌زد و یك یا چند خط به آن اضافه می‌كردم و تغییراتی در كار ایجاد می‌شد. تا اینكه 17-16سال از آن ماجرا گذشت و دوستم به من زنگ زد و گفت به نظرم دیگر ایده‌ات به پختگی رسیده و می‌توان به‌طور جدی روی آن كار كرد. من هم به تجربه‌های تازه‌ای در دنیای سینما و تئا‌تر رسیده بودم و احساس می‌كردم كه این قصه از نظر فرهنگی و اجتماعی وجوه بهتری پیدا كرده است. به پیشنهاد یكی از دوستانم در سه شب نمایشنامه را بازنویسی كردم و در جشنواره نمایشنامه نویسی هم موفق به دریافت جایزه دوم شدم. در جشنواره دفاع‌مقدس خرمشهر هم این كار مورد تقدیر قرار گرفت. اگرچه در جشنواره فجر نتوانستیم به بخش مسابقه راه پیدا كنیم اما تماشاگران راضی سالن را ترك كردند. تا اینكه به‌طور كاملا اتفاقی یكی از نمایش‌هایی كه قرار بود در سالن انتظامی خانه هنرمندان به اجرا درآید، انصراف داد و من این نمایش را در این سالن روی صحنه بردم. اگرچه به دلیل محدودیت زمان نتوانستیم آنطور كه باید روی بخش تبلیغات تمركز و در این زمینه كار كنیم.

پایان نمایش شما نوعی غافلگیری را برای مخاطب ایجاد می‌كند. به واسطه اینكه ما از یك قصه زندگی روزمره به ماجرایی با موضوع دفاع‌مقدس كشیده می‌شویم. در واقع زمینه‌سازی خاصی برای ورود به این نتیجه صورت نمی‌گیرد؟

همین طور است و اصلا انگار از ابتدای داستان قرار نیست كه این اتفاق بیافتد. خود من هم هنگام نوشتن نمایشنامه تصمیم نداشتم كه چنین پایانی را برای كار رقم بزنم. اما خود داستان من را به این سمت و سو كشاند. همیشه هم نگران این بودم كه نكند تماشاگر قصه را باور پذیر نداند. اما حالا كه نتیجه كار و برخورد‌ها را می‌بینم خدا را شكر می‌كنم كه بسیاری از آنها از نمایش رضایت دارند.

در این نمایش تعامل كاراكتر «مرتضی» با یك كارگردان روایت می‌شود كه نماینده مجلس نیز هست. آیا برای شخصیت‌پردازی این كاراكتر از مصداقی بیرونی كمك گرفتید؟

بله در این كار از كارگردان نامی برده نمی‌شود. اما من قبلا این مسئله را به آقای افخمی گفته بودم و شخصیت كارگردان برگرفته از ایشان بود.

در واقع وضعیت درهم و برهم فرهنگی ما هم ناشی از همین مسئله است كه عده‌ای نمی‌دانند بالاخره می‌خواهند سیاست مدار باشند یا سینماگر. متاسفانه بسیاری از مشكلات ما در حوزه سینما هم به ضعف‌های مدیریتی بر می‌گردد. اما من دلم نمی‌خواست كه در این نمایش به‌طور گسترده به این مبحث ورود كنم

دو شغله بودن او هم تاكید بر مفهوم خاصی دارد؟

بله این ویژگی را به این دلیل به نمایشنامه اضافه كردم كه بگویم تكلیف سینمای ایران معلوم نیست. تداخل‌های كاری و آشفتگی فرهنگی نتیجه فعالیت افرادی است كه هم سودای سیاست‌گذاری در سر دارند و هم می‌خواهند فرهنگی باشند. در واقع وضعیت درهم و برهم فرهنگی ما هم ناشی از همین مسئله است كه عده‌ای نمی‌دانند بالاخره می‌خواهند سیاست مدار باشند یا سینماگر. متاسفانه بسیاری از مشكلات ما در حوزه سینما هم به ضعف‌های مدیریتی بر می‌گردد. اما من دلم نمی‌خواست كه در این نمایش به‌طور گسترده به این مبحث ورود كنم. بلكه فقط طرح مسئله كردم و هدفم انتقادی تیز و برنده نبود.

در این نمایش زندگی شخصی مرتضی هم روایت می‌شود و نوع روایت آن به واسطه ارتباطی تلفنی است كه با مادر و همسر خود برقرار می‌كند. نمی‌خواستید بیشتر وارد جزئیات زندگی او شوید؟

نه به نظرم همین كه به زندگی فردی او گریزی زده شود كافی بود. مرتضی برادری به نام امیر دارد كه در دوران جنگ تحمیلی به شهادت رسیده است. اما خودش كسی است كه از جنگ فرار كرده و همیشه نسبت به آن بی‌توجه بوده است. بنابراین مادرش همیشه امیر را تحسین و او را سرزنش می‌كرده است. همسر او هم شخصیتی مهربان دارد و سنگ صبور خانواده مرتضی است.

بن‌بست هنرمند

چرا از پلی‌بك برای پخش مكالمات تلفنی استفاده نكردید؟

به نظر من بعضی اوقات بداهه پردازی‌ها و لحظه‌هایی كه در حضور یك بازیگر روی صحنه رقم می‌خورد جذابیت خیلی زیادی دارد. در حالی كه پلی بك نمی‌تواند این فضا‌ها و احساسات را به تماشاگر منتقل كند. خود من با دخترم كه یكی از این نقش‌ها را بازی می‌كند هر روز در مورد دیالوگ‌ها حرف می‌زنیم و در صحنه گاهی كم و زیاد كردن دیالوگ‌ها می‌تواند ارتباط بهتری بین بازیگران ایجاد كند كه در صورت استفاده از پلی بك دیگر سكوت‌های دراماتیك و لحظه‌های زیبای نمایش خلق نخواهد شد. حضور بازیگر روی صحنه زنده است و من نمی‌خواستم حس زندگی را از صحنه این نمایش بگیرم.

با توجه به اینكه این نمایش به نوعی در گونه دفاع‌مقدس قابل دسته‌بندی است و خود شما هم به عنوان یكی از بازیگرانی كه در كارهای متعددی از این ژانر بازی كرده شناخته شده‌اید می‌خواهم ارزیابیتان را از وضعیت آثار نمایشی در این سبك بدانم؟

ببینید ما در كشورمان مراكز و نهادهای مختلفی داریم كه تحت هر عنوانی خودشان را بانی آثار دفاع‌مقدس می‌دانند یا اینكه ادعا می‌كنند حامی این دست آثار هستند. اما وقتی صحبت از عمل و كار اجرایی به میان می‌آید به واقع هیچ حمایت خاصی از سوی این نهاد‌ها صورت نمی‌گیرد و پیگیری‌های مداوم كارگردان‌ها هم به نتیجه‌ای نمی‌رسد. خود من سه سال است كه برای اجرای این نمایش دنبال اسپانسر و حامی مالی می‌گردم و به جاهای مختلفی سر زدم. مثل انجمن تئا‌تر دفاع‌مقدس كه اعلام كرد بودجه‌ای برای حمایت ندارد. یا بنیاد حفظ آثار و ارزش‌های دفاع‌مقدس كه متن را مناسب دانست اما دوندگی‌های من برای اجرا نتیجه نداد. تا اینكه در ‌‌نهایت این مسئله را با آقای مجید سرسنگی مطرح كردم و ایشان به ما برای اجرای كار كمك زیادی كردند.

اینطور نیست كه هیچ اقدامی در حوزه دفاع‌مقدس صورت نگرفته است و كارهای هنری در این زمینه تولید نشده است. اما متاسفانه باید بگویم كه این اقدامات تنها در حد جشنواره و یك یا دو بار اجراست. خود من در مقطعی واقعا خسته شدم و پشیمان از اینكه چرا به سراغ نوشتن متنی دفاع‌مقدسی رفتم. در حالی كه این موضوع دغدغه ذهنی من است و گذشته‌ام به نوعی با آن گره خورده. نسبت به این حوزه احساس مسئولیت دارم. منظور جنگ نیست. بلكه آدم‌هایی كه در جنگ تحمیلی شركت كرده‌اند برایم عزیز و قابل احترام هستند، حس‌شان می‌كنم و می‌فهمم‌شان.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع : تهران امروز/ ركسانا قهقرایی