اگر میخواهی مرجع تقلید بشوی ...
منظور از علم چیست؟
مراد از علمی که در معارف ما وارد و به تحصیل آن ترغیب شده است، چیست و آیا منظور، مطلقِ علم است یا مطلق علم نیست؟ تقریباً دایره را ضیق کردم. آنچه در روایات وارد شده، زیاد است که به عنوان نمونه عرض میکنم: «مَا مِنْ مُتَعَلِّمٍ یَخْتَلِفُ إِلَى بَابِ الْعَالِمِ إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ قَدَمٍ عِبَادَةَ سَنَةٍ»؛ کسی که علم آموزی میکند، هر قدمی که برمی دارد، معادل یک سال عبادت است. یا این تعبیر: «إِنَ الْمَلَائِكَةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْم»؛ فرشته ها برای کسانی که دنبال تحصیل علم هستند، بالهایشان را پهن میکنند «حَتَّى یَطَأَ عَلَیْهَا»؛ و شخص محصّل پایش را بر روی آنها میگذارد، «رِضًا بِه». تا اینکه به اینجا میرسد: «النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ الْعَالِمِ عِبَادَةٌ». یا «نَوْمٌ مَعَ عِلْمٍ خَیْرٌ مِنْ صَلَاةٍ مَعَ جَهْلٍ»، یا «رَكْعَتَانِ یُصَلِّیهِمَا الْعَالِمُ أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ رَكْعَةٍ یُصَلِّیهَا الْعَابِد».
بهره مندی از علوم، در ترویج و تبلیغ دین
آیا این ارزشها و این آثار، مترتّب بر تحصیل مطلق علم است؟ جواب: نه! ظاهراً این نسبت به علومی است که به نحوی و به نوعی برای ترویج و تبلیغ دین به کار گرفته میشود، حالا هر علمی که میخواهد باشد، مثل زبان. امّا برای چه؟ که آن را برای ترویج دین استفاده کنند. به ذهن می آید که اینطور باشد. این آثار مترتّب بر تحصیل، آن علوم است که به نوعی در راه ترویج و تبلیغ دین به کار گرفته میشود.
از بُعد دیگر، آیا همین علومی که به نحوی و به نوعی برای ترویج دین به کار گرفته میشود، اینکه آثار و تحصیلش بر این ارزشهای والا مترتّب باشد، به طور مطلق است یا نه؟ جواب: نه! روایات ما این مطلب را توضیح میدهند: «مَنْ تَعَلَّمَ الْعِلْمَ رِیَاءً وَ سُمْعَةً یُرِیدُ بِهِ الدُّنْیَا نَزَعَ اللَّهُ بَرَكَتَهُ وَ ضَیَّقَ عَلَیْهِ مَعِیشَتَهُ وَ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ وَ مَنْ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ فَقَدْ هَلَكَ». روایت دیگری: «إِیَّاكُمْ أَنْ تَطْلُبُوهُ لِخِصَالٍ أَرْبَعَ لِتُبَاهُوا بِهِ الْعُلَمَاءَ أَوْ تُمَارُوا بِهِ السُّفَهَاءَ أَوْ تُرَاءُوا بِهِ فِی الْمَجَالِسِ أَوْ تَصْرِفُوا بِهِ وُجُوهَ النَّاسِ إِلَیْكُمْ لِلتَّرَۆُّسِ». روایات زیادی داریم.
علمِ با معنویات، علم است
جملهای را از حضرت امام عرض میکنم. من هرچه دارم، از استادم دارم. ایشان می فرماید: «علمِ تنها، فایده ندارد؛ علمِ با معنویّات علم است». در دو جمله دقّت کنید! اوّل ایشان میگوید: علم تنها، فایده و ثمر ندارد و دوم، علمیّتش را نفی میکند، میگوید: اصلاً علم نیست و بعداً میرود سراغ اینکه معنویات تمام ساحات بشر را مشخص میکند. «اگر در حوزه هایِ علمیِ قدیمی تهذیب نفس نباشد، اخلاق نباشد، آموزش معنوی نباشد و فقط آموزش علمی باشد و فقط علم در کار باشد، از آنجا افرادی بیرون خواهند آمد که دنیا را هلاک میکنند و به هم می زنند».
اگر میخواهی مرجع تقلید بشوی، آخرش این است
بعد از وفات مرحوم آیتالله بروجردی بود. در قم، آنجایی که مزار مرحوم آیت الله بروجردی است، عکس بزرگی از ایشان به دیوار هست. در آن زمان، پایین مرقدشان و بالا، عکسی از ایشان بود و زیر آن، عکس دیگری از تشییع جنازة مرحوم آیتالله بروجردی بود. امام ما را نصیحت میفرمودند: «آن عکس بالا که می بینید، آیت الله بروجردی زنده است که نفوذش قطر عالم تشیع را گرفته بود. او همان مرجع تقلید است. چند سانت پایین که می آیی همان آیت الله بروجردی است، امّا جنازه اش بر روی دست مقلّدین و علاقه مندان ایشان است. چند متر میایی پایین، نگاه میکنی و میبینی آیت الله بروجردی زیر خروارها خاک، تنها خودش و اعمالش است. میخواهی مرجع بشوی، آخرش این است».
روحانیان باید ساده زندگی کنند
حضرت امام راجع به محصّلین، مدرسین، حوزه ها میفرمود: «یکی از امور مهمّه این است که روحانیون باید ساده زندگی کنند». این هم از همان تصحیح انگیزه نشئت می گیرد و ریشه در آن دارد. ایشان می فرمودند: «هرچه بروید سراغ اینکه قدمی برای بهتر شدن خانهتان بردارید، از معنویات و ارزشتان به همان مقدار، کاسته میشود». این از جملات ایشان است که: «ارزش انسان به خانه نیست، به باغ نیست، به اتومبیل نیست».
زیّ طلبگی را حفظ کنید
ایشان میفرمود: «زیّ طلبگی ات را حفظ کن». این از قدما و از ائمه: به ما رسیده است. ایشان خیلی این تعبیر را داشتند. «زیّ طلبگی را حفظ کن که اگر این را حفظ نکردی، لطمه ای به روحانیّت میخورد؛ لطمه به روحانیت، لطمه به اسلام است». این عین جملات ایشان است. زیّ که گفته میشود، یعنی همه شئون زندگی را در برمیگیرد؛ از خوراک، پوشاک، مسکن، هیکل، رفتار و گفتار. بخصوص ایشان نسبت به هم نوع تکیه داشتند که آخوند، طلبه، محصّل و روحانی با روحانی دیگر، رفتاری آموزنده داشته باشد. من چیزی نشنیدم و اصلاً کسی هم به یاد نمیآورد که ایشان حتّی یکبار در مجلسی غیبت کرده باشند یا اگر هم شده، جلویش را نگرفته باشند. اینقدر مراعات میکردند. در میان طلبه ها عملاً منش و روششان این بود. نه تنها لفظاً تربیت میکردند، بلکه عملاً هم این کار را انجام میدادند و تأکید هم میکردند که مراعات جهات ظاهر را بکنید. اینطور نباشد که در ظاهر، از روحانی عمل ناپسندی سر بزند.
عقل اجتماعی مقدم است
معمولاً ایشان موقعی که میخواست درس تعطیل بشود، چه قبل از ماه رمضان و چه قبل از محرّم، نصیحت میکردند. به این خاطر که طلبهها به بلاد دیگر کوچ میکردند. ایشان خصوصیات را تذکر میدادند. میفرمودند: «اگر میخواستی به جایی بروی و دیدی روحانی ای آنجا هست، یکوقت متعرضش نشوی. اگر متعرضش شوی، اولین کسی که صدمه میخورد خودت هستی». حتّی این جمله را از یکی از بزرگان نقل میکردند: «زمانی که امر بین عقل اجتماعی و مقدّسگرایی دایر شد، عقل اجتماعی مقدّم است». مثلاً روحانی ای هست که انسان خوبی است، نماز شب میخواند و به تعبیر من، شب تا صبح عبادت میکند، امّا روحانی دیگری هست که مراعات جهات شرعی را میکند و خیلی مقیّد است تا بر خلاف متعارف یک روحانی عمل نکند. میگویند دومی مقدّم بر اوّلی است. کسی متعرّض آن روحانی نشود. میفرمودند: این مقدّم بر آن است و عقل اجتماعی تقدّم دارد.
تهیه و تنظیم: علی رضا خواه-گروه حوزه علمیه تبیان