رهایی از یک حس آزار دهنده
احساس گناه خشمی است که متوجه خود ماست . به خاطر کاری که باید می کردیم ، یا نباید می کردیم . گاهی برخود خشم می گیریم و این خشم به مرور زمان روی هم انباشته می شود .
ترس از راه می رسد . نگران می شویم که مطابق انتظاری که از خود داریم ظاهر نشویم . از ناکام شدن می ترسیم ، از خشم خود می ترسیم . از اشخاص ، از موقعیتها و از فعالیتهای جدید پرهیز می کنیم . و بعد احساس گناه می کنیم که چرا در حق خود کار بیشتری صورت نمی دهیم .
بعضی ها تحت تاثیر احساس گناه ، قدرت حرکت خود را از دست می دهند و از بیم آنکه مبادا موفق نشوند و احساس حقارت کنند به سیاه و سفید دست نمی زنند .
این دور انرژی منفی – از ما به خود ما – می تواند اثرات مخربی داشته باشد . روابط را مسموم می کند ، مانع رشد می شود و پیشرفت را با دشواری روبرو می سازد ؛ رنج می دهد و آسیب می زند ، نه تنها احساسی از بی ارزش بودن ، بلکه احساسی از تنفر از خویشتن ایجاد می کند ..
برای توضیح بیشتر اجازه بدهید مثالی بزنیم : فرض کنیم که رژیم غذایی داریم ،می خواهیم وزن کم کنیم . کیک شکلاتی جزو برنامه غذایی ما نیست . اما کیک را می خوریم و احساس گناه می کنیم .اما خوردن کیک کدام یک از تصاویر ذهنی یا باورهای ما را مخدوش کرده است ؟
« من آدم خوبی هستم و آدمهای خوب مواظب سلامتی خود هستند ، روی قول و قرار با خود پایبند باقی می مانند ، اراده دارند و تنها چیزهایی را می خورند که برایشان خوب باشد . برنامه های زندگی خود را به مرحله اجرا می گذارند ، به هدفهای خود جامه عمل می پوشانند ، سرمشق خوبی برای دیگران می شوند و از عزیزانشان مراقبت می کنند .» اینها و چیزهایی شبیه اینها .
این ها کارهایی است که خوبها می کنند ، اما ما چه کردیم ؟ در برخورد با اعمال تقصیر کارانه خود میل به بزرگنمایی و مبالغه داریم . مرتب ، منفی و منفی و منفی برخورد می کنیم . از خود بد و باز هم بد می گوئیم و رفتارمان را آبروریزی تلقی می کنیم . احتمالا چیزی نظیر این عبارت :
« دارم به اندازه یک کامیون بزرگ می شوم و با این حال دست از خوردن غذاهای چاق کننده برنمی داریم . بعد از این همه شام مفصلی که خوردم کیک خامه ای را هم نوش جان کردم . برخلاف همه راهنمایی های درون خود رفتار کردم ، پیمانی را که با خود بسته بودم شکستم ، عهد کرده بودم که از خوردن غذاهای چاق کننده پرهیز کنم ، اما نکردم . من بی اراده هستم . با خوردن غذاهای پرکالری به بدنم آسیب زدم . نمی توانم به برنامه هایم جامه عمل بپوشانم ، هرگز عهدی را که با خود می بندم رعایت نمی کنم .
تصویر پیشینی که از خود داشتیم با تکرار اعمال و رفتار نکوهش پذیر ما مخدوش گردید . می پرسید چه باید کرد ؟ دقت کنید : « من آدم خوبی هستم ...» و بعد :« و وقتی که نیستم ، احساس گناه می کنم .» با احساس گناه می خواهیم به خود ثابت کنیم که هنوز آدم خوبی هستیم .
احساس گناه ، به ما اجازه تکرار اشتباه را می دهد . وقتی تاوان کار خود را پرداخت می کنیم مجاز می شویم تا زمانی که حاضر به پرداخت جریمه و تاوان باشیم ، رفتار اشتباه خود را تکرار کنیم .
اما این جریمه که می پردازیم چیست ؟ احساس گناه بیشتر
راستی کسی که درباره کارهای بد خود احساس گناه می کند ، چگونه آدمی است ؟البته آدم خوبیست . آدمهای بد از انجام کارهای بد خود لذت می برند ، آدمهای بد وقتی کار بد می کنند بسیار خوشحال می شوند .
اما برای اینکه ثابت کنیم آدم خوبی هستیم ، خود را با احساس گناه کردن مجازات می کنیم تا در تصویر ذهنی خود هم چنان شخصیت خوبی که از خود سراغ داریم باقی بمانیم . با احساس گناه کردن به خود می گوئیم « من این بار این کار را کردم ، اما دیگر این کار را تکرار نخواهم کرد . ببین از این کار چقدر ناراحت هستم . دیگر نمی خواهم این ناراحتیم را تکرار کنم . بنابراین با خود عهد می بندم که این رفتارم دیگر تکرار نشود .»
آیا منظور این است که ما خوب نیستیم ؟ نه به هیچ وجه اشکالی در این بخش وجود ندارد . اشکال با « ... و آدمهای خوب ...» شروع می شود . آیا آدمهای خوب همیشه و تنها و منحصرا این کار را می کنند . البته که نه .آیا آدمهای خوب هم در مواقعی مراقب خود نیستند ، آیا آنها هم در مواقعی به جسم خود نمی رسند ؟ بله . البته . آیا آدمهای خوب هم در مواقعی . با خود نقض پیمان می کنند ؟ بله می کنند . آیا آدمهای خوب هم در مواقعی بی ارده هستند ؟ بله حتما . آیا آنها همیشه غذایی که برای سلامتی انسان خوب است می خورند ؟ البته که نه . آیا همیشه به هدفهایشان می رسند ؟ بی معنی است . آیا همیشه برای دیگران اسوه و نمونه هستند ؟ البته که نه . واقعیت این است که آدمهای خوب البته این کارهای خوب را انجام می دهند ،اما گاهی اوقات هم انجام نمی دهند .
احساس گناه ، به ما اجازه تکرار اشتباه را می دهد . وقتی تاوان کار خود را پرداخت می کنیم مجاز می شویم تا زمانی که حاضر به پرداخت جریمه و تاوان باشیم ، رفتار اشتباه خود را تکرار کنیم . اما این جریمه که می پردازیم چیست ؟ احساس گناه بیشتر . « چقدر دلم می خواهد از این کیک بخورم ؟ آیا ارزش دوساعت احساس گناه را دارد ؟ نه ندارد . پس قدری کمتر می خورم ، تا فقط یکساعت احساس گناه کنم . به عبارت د یگر ،قبل از اینکه حتی مرتکب اعمال خلاف شویم درباره آمرزیده شدن با خود چک و چانه می زنیم .
با این احساس گناه « بد» چه می توان کرد ؟ جواب ساده ای دارد : تصویر ذهنی خود را از عمل تغییر دهید .
وقتی می خواهید کاری صورت دهید و یا حتی وقتی به چیزی فکر می کنید و نیش گناه را احساس می کنید دست از آن کار بکشید . این نیش گناه نشانه آن است که از حد متعادل خارج می شوید ، در شرف انجام اقداماتی هستید که تصویری را از خود دارید مخدوش می کنید .
در این مرحله ، یکی از این دو کار را انجام دهید :الف ) تصویر ذهنی خود از عمل را تغییر دهید . می توانید تصویر ذهنی خویش را تغییر دهید و آن را با واقعیت روز مطابق سازید و یا ب) از انجام کاری که تصویر ذهنی شما را مخدوش می کند خودداری نمائید .
اگر یکی از این دو کار را انجام دهید ، از احساس گناه دردناک ، پردوام ، و مجازات کننده در امان خواهید بود .
برای مثال به مورد کیک شکلاتی توجه کنیم . به انواع و اقسام گوناگون می توانید تصویر ذهنی خود را تغییر دهید . می توانید در ذهن به خود اجازه دهید که گهگاه قطعه کیکی نوش جان کنید . می توانید وزن فعلی خود را متناسب بدانید و بنابراین از خیر برنامه رژیم لاغری بگذارید و یا اینکه با خود قرار بگذارید که بعد از صرف شام مسافتی را پیاده روی کنید و غیره و غیره . تغییر دادن عمل ساده است : کیک شکلاتی نخورید .
با انجام یکی از دو کار – تغییر دادن تصویر ذهنی یا عمل – از خوردن کیک شکلاتی احساس گناه نمی کنید . اگر تصویر ذهنی یا عمل را تغییر ندهید به دور قدیمی جرم و مجازات باز می گردید .
راههای رهایی از احساس گناه و رنجش
پس هرگاه در دایره احساس گناه یا رنجش گرفتار آمدید، می توانید از روشهایی که هم اکنون پیشنهاد می کنیم استفاده نمائید:
تصویر ذهنی خود را تغییر دهید . از خود بپرسید « از چه ناراحت هستم ؟» علت ناراحتی شما هر چه هست آن را بپذیرید. به دیگران هم فرصت مشابهی بدهید . بگذارید تا تصویر ذهنی شما خود را با واقعیتها مطابقت دهد . مجبور نیستید آن را دوست بدارید ، اما نیازی به تنفر هم نیست .
ببخشید . خود و دیگران را مشمول عفو قرار دهید . خود را به خاطر کارهایی که کرده اید ببخشید ، دیگران را مشمول گذشت خود قرار دهید و سرانجام خود را به خاطر قضاوت خود و دیگران ببخشائید . در واقع : "ببخشید تا خداوند از شما ببخشد "
چه سودی دارد ؟ آیا احساس رنجش و گناه سودی عاید شما می کند ؟ چه فایده ای دارد ؟
حرکت کنید ؛ تکان بخورید ، فعال شوید ، کمی بدوید ، در منزل کار کنید ، ورزش کنید ، اگر در رختخواب بستری هستید ،دستهایتان را تکان دهید . نیروی حرکت را در خود احساس نمائید .
به چه چیز دیگری توجه کنید . آیا بهتر نیست به جنبه های مثبت تری بیاندیشید !!!
ممنون باشید . جنبه های مثبتی از اتفاقات زندگی خود را بیابید و از آن ممنون باشید .
نظاره گر باشید . مواظب خشم یا رنجش خود باشید ، آنرا ببینید و احساس کنید ؛ اما کاری به آن نداشته باشید . به افکار ایجاد کننده ی این احساس توجه کنید .
نفس بکشید . احساس رنجش و عصبانیت اغلب در ناحیه معده ، شکم یا سینه احساس می شوند . به آرامی نفسی عمیق فرو دهید ، احساس کنید با هر نفسی که می کشید نور سفیدی این بخشهای بدن شما را در بر می گیرد .
از خود گذشتگی کنید . بگذرید و صرف نظر کنید . منظور ما این نیست که از آنچه به خیر وصلاح شماست دست بکشید . منظور دست کشیدن و صرف نظر کردن از چیزی است که به صلاح شما نیست .
مسئله ، رهایی فوری از احساس رنجش و گناه نیست . مهم این است که درباره خود چیزی بیاموزید .
احساس گناه و رنجش مقدمه خشم هستند ، خشم و ترس مقدمه احساسات منفی هستند ، احاطه برآنها مستلزم صرف وقت است . با خود شکیبا باشید ، به خود بگوئید که کارتان عالیست : شما عالی هستید .
سرور حاجی سعید
بخش خانواده ایرانی تبیان
مطالب مرتبط: