تبیان، دستیار زندگی
او در زمان خلافت خویش، علم و دانش را ترویج كرد و پایگاه دانشمندان را بالا برد و آنها را به خود نزدیك ساخت و مجالس بحث و مناظره آزاد، با آنان تشكیل داد و این به سبب شیفتگی و علاقه او، به توسعه علوم و معارف بود
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مهناز وکیلی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مأمون، شخصیتی استثنایی

مامون


نام وی عبدالله فرزند هارون الرشید، پنجمین خلیفه عباسی است. ولادتش به سال 170 هجری یعنی در همان شبی كه پدرش به خلافت رسید، رخ داد و درگذشتش به سال 218 هجری بود. مادرش كنیزی خراسانی است به نام «مراجل» كه در روزهای پس از تولد مامون، از دنیا رفت. پس مامون به صورت نوزادی یتیم و بی ‌مادر پرورش یافت. مامون را پدرش به جعفر بن یحیی برمكی سپرد تا در دامان خود او را بپروراند. فضل بن سهل مربی او بود كه به ذوالریاستین شهرت داشت و بعد هم وزیر خود مامون گردید.

یک تنه در برابر همه

زندگی مأمون سراسر كوشش و فعالیت و خالی از تنعم بود، درست برعكس برادرش امین كه غرق خوش‌گذرانی و تفریح بود. مامون خطوط آینده خود را از لحظه ‌ای تعیین كرد كه به موقعیت خود پی برد و دانست كه برادرش امین از مزایای خوبی برخوردار است كه دست وی از آن‌ها كوتاه است. او این نكته را مسلم می ‌پنداشت كه عباسیان به خلافت و حكومت او تن در نخواهند داد. از این رو خود را فاقد هرگونه پایگاهی كه بدان تكیه كند، می‌ دید و به همین دلیل آستین همت بالا زد و برای آینده ‌اش به برنامه ‌ریزی پرداخت.

او از اشتباه های امین پند آموخت. مثلا فضل با مشاهده امین كه خود را به لهو و لعب سرگرم ساخته بود، به مامون می‌گفت كه تو پارسایی و دینداری و رفتار نیكو از خود بروز بده و مامون نیز همین‌گونه می‌كرد. هر بار كه امین حركت سستی را آغاز می‌كرد، مامون آن حركت را با جدیت در پیش می ‌گرفت.(1)

از این‌جا ما به راز نامه ‌ای كه مامون برای عباسیان نوشته بود، پی می ‌بریم و می ‌فهمیم كه به چه دلیل او خود را به صورت یك پندگوی پرهیزگار جلوه داده و نامه خود را در هاله ‌ای از تقوی و پارسایی فرو برده بود! از این نامه بی میلی نسبت به دنیا، مقید بودن به احكام آموزش‌های دینی می ‌بارد! مامون با نگاشتن این نامه می ‌خواست عباسیان را توجه دهد به این‌كه او از قماشی برتر از قماش امین است.

از مجموع این نظریات، ممكن است قول به تشیع مامون را تایید كرد، اما رفتار او با امام رضا علیه ‌السلام و تحمیل ولایتعهدی خود به او و به شهادت رسانیدن آن حضرت، همه بر مبنای همان اصلی است كه پدرش از آن پیروی می ‌كرد، كه «الملك عقیم» یعنی پادشاهی نازاست و سیاست پدر و مادر نمی ‌شناسد

حاکمی زیرک

تردیدی نیست كه مامون از نیرومندترین، باهوش ترین، دانشمندترین و میانه ‌رو ترین خلفای دوره اول عباسی است، او در زمان خلافت خویش، علم و دانش را ترویج كرد و پایگاه دانشمندان را بالا برد و آنها را به خود نزدیك ساخت و مجالس بحث و مناظره آزاد، با آنان تشكیل داد و این به سبب شیفتگی و علاقه او، به توسعه علوم و معارف بود، به تشیع اظهار تمایل می ‌كرد و امام علی علیه ‌السلام را احق و افضل از دیگران می‌ دانست. ارباب حدیث، مناظره ‌ها و مباحثه ‌های طولانی او را، با گروهی از دانشمندان حدیث و علمای اهل سنت و كلام نقل كرده‌ اند، كه دلالت دارد بر روشنی و وسعت اندیشه، و داشتن ایده و نیرومندی و پایداری او در دفاع از آن.

از امام علی علیه ‌السلام نیز نقل شده كه روزی درباره بنی عباس سخن می ‌گفت، تا بدین جا رسید كه فرمود: «هفتمی از همه‌ شان دانشمندتر خواهد بود.» (2)

سیوطی، ابن تغری بردی، و ابن شاكر، كتب مامون را چنین ستوده‌ اند:

«بهترین مرد بنی عباس بود به لحاظ دوراندیشی، اراده، بردباری، دانش، زیركی، هیبت، شجاعت، سیادت، فتوت، هر چند همه این صفات را اعتقادش به خلق قرآن لكه ‌دار نموده بود. (3) در میان عباسیان كسی دانشمندتر از او به مقام خلافت نرسید … » (4)

پدر مامون نیز خود به برتری وی بر برادرش امین شهادت داده و گفته بود: «در عبدالله دوراندیشی منصور، عبادت مهدی و بزرگی هادی را می ‌بینم، ولی من محمد را بر او پیش انداختم در حالی كه می ‌دانستم محمد تابع هوای نفسش است، هر چه به دست می‌ آورد به اسراف از كف می ‌بازد، زنان و كنیزان را در تصمیم های خویش شركت می‌ دهد. اگر امّ جعفر (زبیده مادر امین) نبود و بنی هاشم هم اصرار نمی ‌داشتند، حتما عبدالله را بر او مقدم می‌ داشتم … » (5)

كوتاه سخن آن كه هر كس از مورخان و یا دیگران به شرح حال مامون پرداخته، برتری اش را تصدیق و او را تنها مرد ارزنده میان خلفای عباسی معرفی كرده است.

شیعه

به دنبال حق

درباره مذهب مامون اختلاف است، برخی او را شیعه دانسته ‌اند و بعضی گفته ‌اند اظهار تمایل او به این مذهب، به خاطر حضرت رضا علیه ‌السلام و رعایت احساسات دیگر علویان بوده است و لیكن بررسی احوال او، چیز دیگری را نشان می‌ دهد.

او در كودكی، از تربیت مربی شیعی برخوردار بود و اندیشه تشیع در اعماق وجود او راه یافته و تاثیر كرده بود، در بزرگی نیز در سرزمین خراسان، كه بیشتر مردم آن شیعه و دوستدار اهل‌ بیت علیهم ‌السلام بودند استقرار پیدا كرد.

مامون خود موضوعی را كه سبب تشیع او شده و این درس را از آن آموخته، بیان می ‌كند و این قضیه ‌ای است كه با پدرش هارون، برای او اتفاق افتاده است.

مامون روزی به یاران خویش گفت: آیا می‌ دانید چه كس تشیع را به من آموخت؟

گفتند: نه.

گفت: رشید (پدر مامون) آنرا به من آموخت.

گفتند: چگونه؟

گفت: وقتی موسی بن جعفر علیهما‌السلام از مدینه بر هارون الرشید وارد شد، فروتنی رشید را در برابر او دیدم و دیدم كه چگونه او را بزرگ می‌ داشت. هنگامی كه تنها شدیم پرسیدم: ای امیرمومنان این مرد كیست كه او را چنین بزرگ داشتی و تجلیل كردی و در مجلس خود به سوی او از جای برخاستی و او را به پیشواز رفتی و در بالای مجلس خود نشاندی و فروتر از او نشستی و به ما فرمان دادی كه ركاب او را بگیریم؟

گفت: او امام مردم است و حجت خدا بر آفریدگان او، و خلیفه او نزد پرستندگان اوست.

گفتم: ای امیرمومنان، آیا تو همه این صفات را نداری؟

گفت: من به ظاهر و با توسل به زور و غلبه، امام مردمم. اما موسی بن جعفر امام بر حق است. بخدا سوگند ای فرزند، كه او به مقام رسول الله از من و از همه آفریدگان دارای استحقاق بیشتری است. به خدا سوگند اگر تو نیز با من در سر این مقام نزاع كنی، همانا سرت را بر خواهم كند. چه، ملك عقیم است. (6)

با بررسی احوال او می توان دریافت مامون برخی از مبادی مذهب تشیع را، كه مبتنی بر اساس اولویت امام علی علیه ‌السلام به خلافت بلافصل پیامبر صلی الله علیه و آله می ‌باشد، پذیرفته است، زیرا در مناظره‌ ها و استدلال های خود با دیگران، درباره این مساله پافشاری می‌ كند. شاید مباحثات و اسلوب جالب او در رد نكات مثبت اقوال مخالفان، شكی باقی نگذارد، كه او ایده تشیع را پذیرفته است.

علاوه بر این گرایشهای روشن دیگری، كه در خلال احوال از او دیده شده، نظر ما را تایید می ‌كند، كه از آن جمله است، اعتقاد او به مخلوق بودن قرآن، كه در این خصوص، به فقها سخت می‌ گرفت و از آنان می ‌خواست، كه همین قول را تبلیغ كنند.(7)

او در زمان خلافت خویش، علم و دانش را ترویج كرد و پایگاه دانشمندان را بالا برد و آنها را به خود نزدیك ساخت و مجالس بحث و مناظره آزاد، با آنان تشكیل داد و این به سبب شیفتگی و علاقه او، به توسعه علوم و معارف بود

از گرایشهای دیگر مامون، اعتقاد او به جواز نكاح متعه است، كه در اثبات آن استدلال می ‌كرد و خلیفه دوم را كه امر به تحریم آن كرده بود، محكوم می ‌داشت، چنان كه تاریخ‌ نویسان آن را نوشته ‌اند.

و دیگر قول او به برتری و تفضیل امام علی علیه ‌السلام است بر دیگر صحابه و این كه پس از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، او از همه كس به خلافت شایسته ‌تر بوده است.

و دیگر، اقدام جالب اوست به این كه طعن و لعن معاویه را مرسوم داشت و آن را بر همه مردم لازم شمرد و اعلان كرد هر كس معاویه را به نیكی یاد كند، ذمه ‌اش از او بریء است و همانا بهترین مردم پس از پیامبر صلی الله علیه و آله، علی بن ابی ‌طالب علیه ‌السلام است (8) و این اقدام مناسب و شایسته ‌ای بود در برابر كردار زشت معاویه كه ناسزاگویی و لعن بر امام علی علیه ‌السلام را سنّت قرار داد و تا زمان عمر بن عبدالعزیز ادامه داشت.(9)

و دیگر از كارهای مامون توجه او به علویان و عطوفت با آنان بود، علویان فدك را از او مطالبه كردند و او آن را به آنها برگردانید و عمل پیشینیان خود را در غصب و تصرف آن محكوم كرد.

بنابراین از مجموع این نظریات، ممكن است قول به تشیع مامون را تایید كرد، اما رفتار او با امام رضا علیه ‌السلام و تحمیل ولایتعهدی خود به او و به شهادت رسانیدن آن حضرت، همه بر مبنای همان اصلی است كه پدرش از آن پیروی می ‌كرد، كه «الملك عقیم» یعنی پادشاهی نازاست و سیاست پدر و مادر نمی ‌شناسد.

آن چه برای ما در این جا مهم است همین نگرش كوتاه بر زندگی وی می ‌باشد تا به اجمال زیركی و سیاست و تدبیر وی را به خاطر آوریم.

پی نوشت:

1) الآداب السلطانیة: 212.

2) مناقب آل ابیطالب: 2/ 276 ؛ سفینة البحار: 2/332 ، در ماده «غیب.

3) قلقشندی در كتاب خود «مآثر النافه فی معالم الخلافة: 1/213» می‌ نویسد: مردم سه چیز را بر مامون عیب می ‌گرفتند: یكی آن كه قایل به خلق قرآن بود. دوم تشیع او، و سوم این كه فلسفه را در میان مردم رایج ساخت.

4) تاریخ الخلفاء: 306 ؛ فوات الوفیات: 1/239 ؛ النجوم الزاهرة، تاریخ الخمیس: 2/334.

5) مراجعه كنید به قصیده ابن عبدون: 245 ؛ تاریخ الخلفاء سیوطی: 307 ؛ شبیه به همین مطلب در كتاب‌های دیگر هم آمده: الاخبار الطوال: 401 ؛ الاتحاف بحت الاشراف: 96 ؛ تاریخ الخمیس: 2/334.

6) عیون اخبار الرضا: 1/88.

7) چنان كه می ‌دانیم، در آن روزگار موضوع حادث یا قدیم بودن قرآن، سر و صدا و غوغای بزرگی را در جهان اسلام، برپا كرده بود، كه این حادثه را «محنت قرآن» نام نهاده ‌اند.

8) تاریخ الخلفاء للسیوطی: 308.

9) در زمان عمر بن عبدالعزیز كه مردم توانستند ناخشنودی و كراهت خود را از این عمل اظهار كنند، او به منظور تحكیم پایه‌ های لرزان حكومت اموی، آن سنت پلید را منسوخ كرد.

ابوالفضل صالح صدر             

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منابع:

- کتاب «زندگی سیاسی هشتمین امام حضرت علی بن موسی الرضا علیه ‌السلام»، ترجمه «الحیاة ‌السیاسیة لإمام‌ الرضا علیه ‌السلام، دراسة و تحلیل»، سید جعفر مرتضی عاملی، مترجم: خلیل خلیلیان.

- کتاب «تحلیلی از زندگانی امام رضا علیه ‌السلام»، ترجمه «الامام رضا علیه ‌السلام، تأریخ و دراسة»، محمدجواد فضل الله، مترجم: محمدصادق عارف.

- کتاب «زندگانی تحلیلی پیشوایان ما»، ترجمه «الائمة الاثنی عشر علیهم ‌السلام، دراسة تحلیلة»، عادل ادیب، مترجم: اسدالله مبشری.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.