تبیان، دستیار زندگی
سینمای کمدی پس از انقلاب اسلامی از ابتدای ظهورش در دهه شصت تا به امروز چه مسیری را پیمود؟ چه آثار ماندگار در آن خلق شد؟ با چه جریان‌هایی مواجه شد؟ و در آخر، جایگاه «خوابم میاد» در آن کجاست؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کمدی به جای لودگی

سینمای‌کمدی؛ رهاشده از چاله‌«لوده‌گی»، درافتاده به‎ چاه «کمدی جنسی»


سینمای کمدی پس از انقلاب اسلامی از ابتدای ظهورش در دهه شصت تا به امروز چه مسیری را پیمود؟ چه آثار ماندگار در آن خلق شد؟ با چه جریان‌هایی مواجه شد؟  و در آخر، جایگاه «خوابم میاد» در آن کجاست؟

سینمای کمدی

دهه شصت: آغاز ماجرا، متعادل‌ترین سینمای کمدی ایران

حدود سال‌های 57-58، دعوا بر سر اصل بودن یا نبودن سینماست. سوپرانقلابیون متحجری که بعدها خیلی‌هایشان ضدانقلاب شدند- سینما را مساوی با فحشا می‌دانند و برای تعطیلی آن از هیچ کاری فروگذار نیستند، ولی امام یکبار برای همیشه تکلیف را مشخص کرده است:«ما با سینما مخالف نیستیم با فحشا مخالفیم»، پس علی‌رغم کارشکنی‌های بسیار، سینما می‌ماند ولی نتیجه‌ی آن ترس‌ها و دلهره‌ها از ابتذال در سینما می‌شود نظارت سفت و سخت بر خروجی‌های آن. مردان فرهنگی دولت شروع می‌کنند به حمایت از - به زعم خودشان- پاک‌ترین و بهترین و بااصالت‌ترین فیلم‌سازان قبل از انقلاب که این گمان می‌رود که به درد فیلم‌سازی در بعد از انقلاب نیز بخورند، گروهی از فیلم‌سازان که به دلیل خلاف جریان بودن‌شان در جریان سینمای قبل از انقلاب، به فیلم‌سازان «موج نو» شناخته می‌شوند.

پس آثار دهه‌ی اول بعد از پیروزی انقلاب، دهه‌ی 60، را عموما همان فیلم‌سازان باشخصیت‌تر قبل از انقلاب می‌سازند، به علاوه چند فیلم‌ساز تازه وارد که یا در تاترهای قبل از انقلاب ریشه دارند، یا اساسا بعد از انقلاب به جرگه‌ی هنرمندان حوزه‌ی سینما ملحق شده‌اند.

نبض کمدی‌سازی این دهه را فیلم‌سازانی مانند یداله صمدی، رخشان بنی‌اعتماد، داریوش مهرجویی،کیانوش عیاری، علیرضا داودنژاد و مهدی فخیم زاده در دست دارند. یداله صمدی با فیلم‌های «مردی كه زیاد می دانست»(1363)، «اتوبوس»(1364)، «آپارتمان شماره 13(1369)» و همچنین رخشان بنی‌اعتماد با فیلم‌هایی مثل «خارج از محدوده»(1366) و «زرد قناری»(1367) کمدی سازان پرکار این دهه‌اند و فیلم‌سازان مهمی چون کیانوش عیاری و مهدی فخیم‌زاده نیز کمدی‌های «روز باشکوه»(1367) و «خواستگار»(1369) را در این دهه می‌سازند(که حتی بعدها و در سال 85 کمدی سخیف «خواستگار محترم» با بازی فرهاد آئیش به تقلید از کمدی موفق و در آن روزگار، جدید فخیم‌زاده یعنی «خواستگار» ساخته شد و برخلاف نمونه‌ی اصلیش با استقبال هم مواجه نشد).

اما مهم‌ترین کمدی دهه60 و یکی از پربحث‌ترین و مهم‌ترین کمدی‌های بعد از انقلاب را داریوش مهرجویی می‌سازد. مهرجویی که از فیلم‌سازان مهم جریان «موج نو» سینمای قبل از انقلاب است و با ساختن فیلم‌هایی مثل «گاو» اعتباری در سینما برای خود کسب کرده، بعد از انقلاب و در سال59 فیلم«حیاط پشتی مدرسه‌ی عدل آفاق» را برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان می‌سازد اما از سوی مسئولان برای اکران پذیرفته نمی‌شود و مهرجویی با توقیف اولین فیلم بعد از انقلاب‌ش به فرانسه می‌رود و در سال 63 برای ساخت «اجاره‌نشین‌ها» یکبار دیگر به کشور بازمی‌گردد.

پس آثار دهه‌ی اول بعد از پیروزی انقلاب، دهه‌ی 60، را عموما همان فیلم‌سازان باشخصیت‌تر قبل از انقلاب می‌سازند، به علاوه چند فیلم‌ساز تازه وارد که یا در تاترهای قبل از انقلاب ریشه دارند، یا اساسا بعد از انقلاب به جرگه‌ی هنرمندان حوزه‌ی سینما ملحق شده‌اند

فیلم داستان یک آپارتمان است که وارث آن نامعلوم است و زیر نظر مباشر مالک متوفای خانه اداره می‌شود. مباشر با همکاری دلال بنگاه معاملات املاک قصد تصاحب و فروش خانه را دارد و از تعمیرات خانه سرباز می‌زند. مستاجران که از ماجرا پی‌برده‌اند برای چاره‌جویی با بنگاه رقیب تماس می‌گیرند و متوجه می‌شوند حکم تخلیه‌ای که دریافت کرده‌اند به علت مجهول‌الوارث بودن فاقد اعتبار است و...

فیلم همان زمان با واکنش‌های مختلفی روبه‌رو می‌شود و حتی بسیاری برداشت‌های سیاسی از فیلم می‌کنند و موضعگیری‌های تندی در مقابل آن می‌گیرند. در یکی از جالب‌ترین واکنش‌ها مخملباف فیلم‌ساز سوپرانقلابی آن زمان به سیدمحمد بهشتی دبیر وقت جشنواره فجر که اولین نمایش اجاره‌نشین‌ها در آن بود نامه‌ای می‌نویسد و فیلم را متهم به هجو اسلام و انقلاب می‌کند. مخملباف در نامه‌‌ی معروف‌ش می‌نویسد:«دو ساعت پیش که فیلم را دیدم، حاضر بودم به خودم نارنجک ببندم و مهرجویی را بغل کنم و با هم به آن دنیا برویم.»

کمدی

دهه هفتاد: آغاز ابتذال

دهه‌ی هفتاد دو نیمه‌ی کاملا متفاوت دارد. نیمه‌ی ابتدایی دهه که ادامه همان روند درست قبلی‌ست و فیلم‌های ماندگاری نیز در آن تولید می‌شود و نیمه دوم دهه که به علت به قدرت رسیدن اصلاح‌طلبان یکی از مهم‌ترین بازه های زمانی تاریخ سینمای ایران به حساب می‌آید. اصلاح‌طلبان تمرکز و سرمایه‌گذاری ویژه‌ای در حوزه‌ی ترویج فرهنگ لیبرال دارند و قدرت گرفتن آنان در صحنه‌ی سیاسی کشور تاثیر فراوانی بر وضعیت سینمای کشور می‌گذارد.

نیمه دوم دهه‌ی هفتاد درواقع زمان کاشتن‌ بذر سینمای کمدی سخیف سیاسی توسط اصلاح‌طلبان و ظهور اولین نشانه‌های ابتذال و لوده‌گی در سینمای ایران است.

اوایل این دهه به جز یداله صمدی که بازهم با فیلم‌های «دو نفر و نصفی»( 1370)  و «معجزه خنده»( 1375) جزو کمدی سازهای پرکار است، سال تولید چند فیلم مهم توسط چند تن از فیلم‌سازان نسل دوم بعد از انقلاب هم هست. هنرمندانی مثل کمال تبریزی و بهروز افخمی و محمدحسین لطیفی و همچنین افرادی مثل ابولحسن داودی و محمدرضا هنرمند.

ابولحسن داودی در سال آغازین دهه 70، فیلم «جیب برها به بهشت نمی روند» ( 1370) را می‌سازد که با استقبال خوبی همراه می‌شود و هنوز هم بعد از گذشت بیست سال از زمان ساختش به مناسبت‌های مختلف از تلویزیون پخش می‌شود و بهروز افخمی نیز با فیلم «روزفرشته»(1372) نوع جدیدی از کمدی‌سازی را به نمایش می‌گذارد و توانایی خود را در این ژانر نیز به اثبات می‌رساند.

با این همه اما چند اثر از اهمیت ویژه‌ای در این دوره برخوردارند و تاثیر ویژه‌ای در جریان فیلم‌سازی بعد از خود می‌گذارند. یکی از این آثار مهم «لیلی با من است»(1374) ساخته‌ی کمال تبریزی  است. این برای اولین بار است که فیلمی کمدی با موضوع دفاع مقدس ساخته می‌شود و همین «لیلی با من است» را از تمام کمدی‌های قبل از خود متمایز می‌کند. موضوع و تم اصلی «لیلی با من است» انقدر خاص و ویژه بود که بیش از یک دهه باید می‌گذشت تا دوباره کسی مثل ده‌نمکی پیدا شود و در آن فضا و با آن موضوع سری فیلم‌های «اخراجی‌ها» را بسازد.

«همسر»(1373)، کمدی بعدی مهدی فخیم‌زاده بعد از «خواستگار» نیز به علت آغاز موضوعی نو در سینمای کمدی ایران یعنی دعواهای زن و شوهری، یکی دیگر از کمدی‌های مهم و تاثیرگذار این دهه است. موضوعی که هنوز هم عضو ثابت کمدی‌های سینمایی و طنزهای شبانه‌ی تلویزیونی‌ست.

اما دهه‌ای که با کمدی‌های استاندارد افخمی و صمدی و فخیم‌زاده و... آغاز شده بود بعد از گذشت دو سال از روی کار آمدن اصلاح‌طلبان رسید به جایی که بعد از سال‌ها بزرگان سینمای ایران برای توضیح آن  دوباره از لفظ «مبتذل» استفاده می‌کردند.

حدود سال‌های 78-79 است و جشن خانه‌ی سینما. این اولین بار است که شخصی از دل سینما شنیدن «صدای پای ابتذال» را هشدار می‌دهد. مجیدی پشت تریبون می‌رود و از فرارسیدن «شبی که بر سینمای ما پرده افکند و در آن شب دیجور، اندیشمندان و روشنفکران، دیوژن‌وار شمع به دست گیرند و به دنبال نشانه‌های زیبا و دل‌انگیزی چون خانه دوست کجاست؟ باشند و هرچه بجویند کمتر یابند» اظهار نگرانی می‌کند و همچنین می‌گوید که« گوش بداریم که صدای پای ابتذال به راحتی به گوش می‌رسد. آنچه روزگاری به درست یا به غلط با واژه‌ی فیلمفارسی می‌خواندیمش، دوباره سر و گوشی می‌جنباند، تابلوهای رنگارنگی که فقط دنبال فریب چشم‌هایند و با اندیشه و آگاهی بیگانه‌اند، دوباره در سر چهارراه‌ها حاضر می‌شوند. ترانه‌خوانی‌های کوچه و بازاری، عشق‌های کاغذی و لحن‌های کلاه مخملی دوباره در فیلم‌ها ظاهر می‌شوند....». بعد از این صحبت‌های جنجالی و حاشیه‌ساز طولی نمی‌کشد که «مبتذل» می‌شود پرتکرارترین واژه‌ی مورد استفاده برای توصیف فیلم‌های روی پرده‌ی سینماهای ایران در رسانه‌های مکتوب و غیرمکتوب.

کمدی

دهه هشتاد: وقتی سینمای کمدی به قهقرا می‌رود

دهه‌ی هشتاد دهه‌ی غلبه‌ی دو جریان سخیف کمدی‌سازی‌ست. یکی اوایل آن که مصادف است با  تعدد «کمدی‌های سیاسی» مبتذل و برداشت هر آن چیزی که اصلاح‌طلبان پیش از این و در نیمه دوم دهه هفتاد بذرش را کاشته بودند، و دیگری جریان «فیلمفارسی‌های» لوده و بی‌خاصیت که با کوچ بازیگران دسته چندم تلویزیون به سینما تا پایان دهه‌ی هشتاد سینمای ایران را به قهقرا می‌برد.

نیمه اول دهه مصادف است با تولید فله‌ای فیلم‌هایی مثل «دنیا»(1380) نوشته‌ی فرهاد توحیدی و «مکس»(1383) ساخته‌ی سامان مقدم و به نویسندگی پیمان قاسم‌خانی و همچنین «نان و عشق و موتور1000 »به کارگردانی ابولحسن داودی، جریانی که برای فیلم‌های متعلق به آن هیچ کارکردی جز نازل‌ترین کارکردهای سیاسی نمی‌توان متصور بود.

به طور مثال داستان فیلم «مکس» از زمانی آغاز می‌شود كه به مناسبت سال گفتگوی تمدن‌ها،‌ وزارت فرهنگ تصمیم می‌گیرد تا یكی از موسیقیدانان ایرانی خارج از كشور را برای اجرای یك كنسرت دعوت كند. برای موسیقیدان مورد نظر ایمیل فرستاده می‌شود تا او ظرف چند روز به كشور بیاید. اما ایمیل اشتباهی به دست خواننده‌ای لس‌آنجلسی می‌رسد و او به جای فرد اصلی وارد تهران می‌شود و.... ارجاعات سیاسی و همچنین توهین‌های بی‌شمار این فیلم‌ها به ارگان‌های انقلابی مانند بسیج و... به قدری‌ست که هنوز هم هر بیننده‌ای را به تعجب واخواهد داشت.

اما در نیمه دوم دهه‌‌ی هشتاد جریانی که با فیلم‌هایی چون «مرد عوضی»(محمدرضا هنرمند) و... آغاز شد و با آثاری مثل «کما»(آرش معیریان) ادامه پیدا کرد، رسید به جایی که تبدیل شد به بازسازی عین به عین «فیلمفارسی»های قبل از انقلاب و تولید و اکران آثاری مانند «عروس فراری» و «سوغات فرنگ» و «مهمان» و...

به این ترتیب نبض بازار سینمای ایران در اواخر سومین دهه‌اش بعد از پیروزی انقلاب افتاد دست چند گروه ثابت. از یک طرف حسین فرحبخش و عبدالله علیخانی(پویا فیلم) که تا قبل از آن با ساخت اکشن‌های عامه پسند با بازی هاشم‌پور مشغول تجارت در سینما بودند، با گروه بازیگران جدید خود مانند حیایی و گلزار مشغول ساخت آثاری مانند «کما» و «شارلاتان» و «سلام بر عشق» و «آقای هفت رنگ» و.... بودند و از طرف دیگر امثال قدرت‌الله صلح میرزایی و سعید سهیلی و..... با تولید آثاری مثل «زندگی شیرین» و «دلداده» و«شاخه گلی برای عروس» و «چارچنگولی» و «ازدواج در وقت اضافه» و..... سعی می‌کردند با استفاده از محبوبیت بازیگران تلویزیونی تازه به شهرت رسیده‌ای مانند جواد رضویان و رضا شفیعی‌جم و یوسف تیموری و مهران غفوریان و علی صادقی تجارت پرسودتری را در سینما داشته باشند. به این ترتیب دهه‌ی هشتاد تبدیل شد به دهه‌ی حکمرانی بی چون و چرای فیلم‌های «کمدی مبتذل» بر سینمای ایران و تلخ‌ترین دوره‌ی سینمای ایران بعد از انقلاب رقم خورد.

دهه نود: دهه‌ی کمدی‌های جنسی؟

اواخر دهه‌ی هشتاد مصادف بود با سیر نزولی میزان فروش جریان «کمدی‌های مبتذل» در سینمای ایران و با کم نور شدن ستاره‌ی اقبال این جریان، امید آن می‌رفت که سینمای ایران به خصوص سینمای کمدی روند طبیعی و سالم خود را بیابد و  به حال و اوضاع مساعدتری برسد. اما سینمای نحیف و بیمار ایران از چاله‌ی «لوده‌گی» در نیامده به چاه عمیق‌تری افتاد که رهایی از آن شاید به دادن هزینه‌ها و گذشت زمان بیشتری نیاز داشته باشد. جریانی که  در آثار متعلق به آن شاید در ظاهر دیگر خبری از آواز خواندن و رقصیدن امثال پورمخبر و صادقی و رضویان نبود و فیلم بر اساس بداهه‌گویی‌های شفیعی‌جم و غفوریان پیش نمی‌رفت و  سازنده‌گان آن‌ها بعد ساختاری و فنی سینما را بهتر می‌شناختند و برای ارکان سینما یعنی فیلمنامه و کارگردانی و بازیگری ارزش بیشتری قائل بودند و مانند عموم تهیه‌کنندگان ناآشنا با سینمای، کمدی‌های مبتذل قبلی به سینما فقط به چشم یک تجارت سودآور نگاه نمی‌کردند، اما نه خطرش برای سینمای ایران کمتر از جریان کمدی‌های سخیف و نازل قبلی بود، نه میزان ابتذالش.

جریان جدیدی که با آثاری مثل «نیش زنبور» به نویسندگی سروش صحت، «سن پطرزبورگ» ساخته‌ی بهروز افخمی و به نویسندگی پیمان قاسم‌خانی و «پسر آدم دختر حوا» به کارگردانی رامبد جوان آغاز شده بود، بعدها در فیلم‌هایی مثل «ورود آقایان ممنوع» به کارگردانی رامبد جوان و نویسندگی پیمان قاسم‌خانی ادامه پیدا کرد و متاسفانه در حوزه‌ی سینما محدود نماند و حتی به رسانه‌ی ملی هم که قاعدتا باید از نظارت‌های سفت و سخت‌تری برخوردار باشد نفوذ کرد و در سریال‌ پرحاشیه‌‌ی «ساختمان پزشکان» ساخته‌ی سروش صحت و نویسندگی پیمان قاسم‌خانی خود را نشان داد و با اعتراضات بسیاری نیز مواجه شد.

کمدی

«خوابم میاد»؛ اولین نشانه‌های انحراف عطاران

در تمام مدتی که «کمدی‌های مبتذل» سینمای ایران را در اختیار داشتند، رضا عطاران در تلویزیون مسیری خلاف جریان آب را پیمود و طنزهای اجتماعی با کیفیتی را تولید کرد و با همین سریال‌ها هم به یکی از پرطرفدارترین هنرمندان ایران تبدیل شد. اما متاسفانه باید گفت «خوابم میاد»  علاوه بر اینکه در بعد فنی چیزی بیش از سریال‌های تلویزیونی عطاران ندارد و می‌توان آن را یک پسرفت نیز به حساب آورد، کاملا نشان از تاثیرگذاری جو حاکم بر کمدی‌سازی ایران بر عطاران دارد، چرا که این بار عطاران نه‌تنها در قامت یک طنزپرداز دغدغه‌مند و خلاف جریان ظاهر نشده، بلکه حتی به طور افراطی‌تری تن به همان ابتذالی داده که پیش از این امثال صحت و قاسم‌خانی و جوان دنبال ترویج آن بودند.

به دلیل جلوگیری از اطناب بیش از حد مطلب باید در مورد «خوابم میاد» به طور مفصل در زمان دیگری بحث کرد اما ذکر این نکته مهم است که افتادن طنزپرداز صاحب سبکی مثل عطاران در دام چنین شوخی‌های سخیف و دم‌دستی نشان از به صدا در آمدن یک زنگ خطر بزرگ برای سینمای کمدی ایران است و این نکته را تائید می‌کند که قطعا رهایی از بند «کمدی جنسی» به راحتی «کمد‌ی‌های مبتذل» نخواهد بود.

کلام آخر

با تمام این ماجراها اما نکته‌ی مهم‌تری که وجود دارد این است که ساخت و ارائه این قبیل کمدی‌ها نه‌تنها چیز جدیدی نیست، بلکه سال‌هاست در غرب وجود دارد و همواره از آن به عنوان نازل‌ترین نوع کمدی‌سازی یاد می‌شود. طبعا به تصویر کشیدن شوخی‌هایی که سال‌هاست در بین جوانان سنین دبیرستان و اوایل دانشگاه رواج دارد مسئله‌ی هنرمندانه‌ای نیست و جزو آسان‌ترین و سخیف‌ترین نوع شوخی‌نویسی و کمدی‌سازی به حساب می‌آید، اما نکته‌ی جالب و البته تاسف‌انگیز این است که شبه‌روشنفکران وطنی چنان با موج فیلم و سریال‌های جدید برخورد می‌کنند که انگار با یک شاهکار و نوآوری جدید در حوزه‌ی سینما طرفند و استفاده از این نوع شوخی‌ها برای اولین بار است که دارد در عالم سینما مطرح می‌شود. کافی‌ست به نقدها و پرونده‌هایی که برای فیلم‌هایی مثل «ورود آقایان ممنوع» و «خوابم میاد» و.... در سایت‌ها و نشریات شبه‌روشنفکری منتشر شده رجوع کنید تا میزان عقب‌مانده‌گی جماعتی که ادعای روشنفکری هم دارند دست‌تان بیاید.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع : پایگاه اطلاع رسانی رجا نیوز