تبیان، دستیار زندگی
در سینما هنوز مفهوم کمدی و تراژدی به آن تعالی آرمانی تئاتر نرسیده است . در ادبیات نمایشی گونه ی مجزایی است که به کمدی تراژدی موسوم شده است ، با این حال ارتباط این دو مفهوم در سینما هنوز دچار تشکیک و مناقشه است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کمدی همان تراژدی است


 در سینما هنوز مفهوم کمدی و تراژدی به آن تعالی آرمانی تئاتر نرسیده است . در ادبیات نمایشی گونه ی مجزایی است که به کمدی تراژدی موسوم شده است ، با این حال ارتباط این دو مفهوم در سینما هنوز دچار تشکیک و مناقشه است

سینما

این جمله ی مشهور را از مل بروکس نقل کرده اند که کمدی همان تراژدی است ، اما صدور این جمله از طرف مل بروکس دلیل آن نیست که دیگران با این جمله موافقت نداشته باشند . بسیاری از بزرگان از دیر باز تا امروز در تحلیل هایشان نقاط مشترک فراوانی برای کمدی و تراژدی عنوان کرده اند . این که کمدی در کنار تراژدی قرار می گیرد ، بحثی دراماتیک و هم البته فلسفی است .

بیشتر مراد از فلسفه همان حوزه ی اندیشه ی نمایشی است که شاید در چرایی بر اسلوب فلسفه ادامه پیدا کند . وگرنه که فلسفی کردن هر موضوعی شاید چندان مورد نظر اهل آن فن نباشد . کمدی و تراژدی هم از این قاعده مستثنی نیست . دیدگاه بشری به زندگی می تواند در جریان روایت یک اتفاق آن را در کانون های متفاوت دسته بندی و تعریف کند .

برای همه ی ما این اتفاق افتاده است که خاطره ای از گذشته ی دور یا نزدیک را با آب و تاب طوری برای دیگران تعریف کرده ایم که در موقع وقوعش همان حس ایجاد نشده است .واقعه ای که تلخ بوده است و حالا که اثراتش به جای نمانده خاطره ای شاد و کمدی شده است.  این مربوط به همان نگاه تراژیک و کمدی است . تراژدی و کمدی تنها مربوط به نوع جهان بینی فردی نیست که مثلا یک نفر دنیا را به شوخی بگیرد و نیروی عظیم مبارزه داشته باشد و به قول امروزی ها انرژی مثبت قلمداد شود و یا یک نفر دیگر باشد که روحیه ی افسرده داشته باشد و همه چیز را در جهان شاعرانه ی رنج هایش جست و جو کند . آن وقت به روایت اولی کمدی و به روایت دومی تراژدی نام نهیم .

برای همه ی ما این اتفاق افتاده است که خاطره ای از گذشته ی دور یا نزدیک را با آب و تاب طوری برای دیگران تعریف کرده ایم که در موقع وقوعش همان حس ایجاد نشده است

به سراغ همان خاطره برویم . مصداقی از یک خاطره ی واقعی که در موقع وقوع خوش آیند نباشد اما گذر سال ها می تواند از آن یک اتفاق خنده دار  بسازد شاید شبیه این باشد :

داستان خانواده ای که از پنج نفر تشکیل می شود : راوی : پسر ده سال آن روزهای و مثلا آدم چهل ساله ی امروز : پدر و مادر و برادر و خواهر بزرگت و دبیرستانی اش.

در این سفر خانواده ی دوست پدر نیز همراهیشان می کند . خانواده ای که از هشت نفر تشکیل می شود . برای رسیدن به شهر مورد نظر دو جاده وجود دارد مثل همین راه تهران مشهد خودمان . که حالا مرسوم است که به جهت نزدیکی همه از جاده ی کویر طی طریق کنند . در روز بازگشت که هیچ کس دل و دماغ برگشتن ندارد پدران دو خانواده با یک شگفتانه سفر بازگشت را آغاز می کنند : از جاده ی کنار دریا برمی گردیم که هم مسیر جاده طبیعت زیباتری دارد و هم این که در یکی از شهرهای کناردریا مثلا ساری یکی دو روز توقف می کنیم . تا این جا همه چیز خوب است . مسیر بازگشت ترافیک سنگینی دارد و ایام تعطیلات است و چند تایی از بچه ها در میان راه تمشک جنگلی می خورند غافل از این که تمشک جنگلی نبوده و به دل درد می افتند و از شانس بد یکی از ماشین ها بنزین تمام می کند و بعد کاشف به عمل می آید که به خاطر بازیگوشی مادر یکی از بچه ها که سعی می کرده یواشکی رانندگی یادبدهد آمپرسنج خراب شده بوده و به همین دلیل ماشین بنزین تمام می کند . جاده ی شلوغ و ماشین بدون بنزین و سه چهار تا بچه ای که دل درد شده اند . تازه وقتی هم که به مثلا ساری می رسند رسیپشن هتل اظهار بی اطلاعی می کند از اتاق هایی که پیش اجاره شده است . قصه را باز هم می شود ادامه داد ، شاخ و برگ دارد و قهرمان های داستان را مشکلات بیشتری مواجه کرد . می شود پدران را در نقش کلاه بردارانی جا زد که مثلا با یکی از رفقایشان قرار دارند و اصلا اظهار بی اطلاعی هتل از اتاقی که قبلا اجاره ی تلفنی کرده اند هم ساختگی بوده و یا هر چیز دیگری که به ذهن شما هم می رسد ، اما آیا واقعا شرایط پیش آمده برای این خانواده اگر واقعی باشد در موقع وقوع خنده دار است ؟ نه ! دست کم برای خودشان وقتی با خستگی و گرما ومریضی و در جاده ماندن همراه است به هیچ وجه خنده دار نیست ، اما ما که شنونده و یا در یک فیلم وقتی تماشاچی این صحنه ها هستیم با یک سوژه ی با مزه ی کمدی مواجهیم . حتی برای همان کسی که این خاطره را تعریف می کند شوخی و خنده ی به جا مانده از این همه سختی بسیار بیشتر از حس دردناک سفر پر مشغله اش می شود . این گونه است که تراژدی همان کمدی است .

مجتبی شاعری

بخش سینما و تلویزیون تبیان