تبیان، دستیار زندگی
سرور دانشمندان شیعه ناگزیر در زیرزمین و دور از چشم اخباریان بساط تدریس گسترد و شاگردانی چند را از دریای بی پایان اندوخته ها و پژوهشهای خویش برخوردار ساخت
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

محمدباقر وحید بهبهانی(١)

محمدباقروحید بهبهانی(1)
سرور دانشمندان شیعه ناگزیر در زیرزمین و دور از چشم اخباریان بساط تدریس گسترد و شاگردانی چند را از دریای بی پایان اندوخته ها و پژوهشهای خویش برخوردار ساخت.

ولادت

فقیه گران پایه حضرت علامه محمد باقر بن محمد اكمل وحید بهبهانی ، در حدود 1118 ق در اصفهان به سرای خاكی گام نهاد. پدر ارجمندش ‍محمد اكمل از نوادگان شیخ مفید بود و در شمار مجتهدان شهر جای داشت و مادر پرهیزگارش از نوادگان ملا صالح مازندرانی - داماد علامه محمد تقی مجلسی - شمرده می شد.

آن گوهر یگانه دریای علوم اهل بیت علیه السلام در چنین خانواده ای بالید و از آموزشهای پدر وارسته اش ‍ بهره گرفت .

تحصیل

در سالهای آغازین بلوغ آموزگار بزرگ پرهیزگاری و معارف الهی اش را از دست داد.

محمد اكمل گیتی را وداع گفت و فرزند پاكدلش را در سخت ترین شرایط اجتماعی تنها نهاد، شرایط دشواری كه با سقوط پایتخت صفویان و پیروزی افغانها به اوج رسید.

هرج و مرج اصفهان و دشواری تحصیل دانش پژوه جوان خاندان محمد اكمل را در اندیشه مهاجرت فرو برد، پس بار سفر بست و در حدود 1135 ق رهسپار نجف شد. او در حریم پاك امیر مومنان علی علیه السلام از محضر پرفیض دانشوران برجسته ای چون حضرت سید محمد طباطبایی بروجردی و حضرت سید صدر الدین قمی بهره برد و اندوخته های علمی اش را كمال بخشید. دانشمند گران پایه حضرت سید محمد طباطبایی بروجردی با دیدگان نافذ خویش آثار بزرگی را در چهره در یتیم سپاهان دید. او را در حریم خویش جای داد و به شرف دامادی خویش ‍ مفتخر ساخت .

دانشجوی نستوه اصفهانی در تابش آفتاب وجود بزرگان یاد شده رشد كرد و اندك اندك در شمار فقیهان و صاحب نظران جای گرفت . او در آغاز راه اخباریان را پسندید و مدتی بر آن طریق راه سپرد ولی در پژوهشهای خویش ‍ دلیلهایی بر نادرستی این روش یافته ، از آن عدول كرد. بنابراین وقتی در درس سید صدر الدین همدانی حضور می یافت با استدلالهای روشن و متین گفتار استاد را در بوته نقد قرار می داد و آن سرور فقیهان را از پیمودن راه اخباریان باز می داشت .

این كردار آن محقق فرزانه سبب شد كه كتاب گران سنگ شرح وافیه سید صدر الدین به مشرف مجتهدان نزدیك شود ولی حضور سرور دانشوران سپاهان در نجف دیری نپایید و آن بزرگمرد پیش از پایان كتاب شرح وافیه درس سید صدر الدین را ترك كرد.

هجرت

محقق خستگی ناپذیر اصفهانی در این سالها راه خویش را از نجف نشینان جدا ساخت و برای انجام دادن وظیفه الهی اش رهسپار بهبهان شد.

بهبهان در آن روزگار یكی از مراكز رشد اخباریگری بود. كوچه وسیعی به نام خط دو محله عمده این آبادی را از یكدیگر جدا می كرد، محله هایی كه بهبهان و قنوات خوانده می شدند و مردمش از دیرباز با هم اختلاف داشتند. سید فقیهان اصفهانی تبار نخست به قنوات گام نهاد و در آن بخش به اقامه نماز و ارشاد پرداخت . مردم محله بهبهان برای نماز و بهره گیری از محضر آن مجتهد پارسا به قنوات می رفتند ولی در دل از این كار ناخشنود بودند. آنها چنان می اندیشیدند كه باید آفتاب هدایت در محله بهبهان بدرخشید و از آنجا نور و گرما در منطقه پراكنده سازد. یكی از بازرگانان بهبهان با این هدف محقق وارسته اصفهانی را همراه گروهی از دانشوران و مومنان قنوات به خانه خویش دعوت كرد.

چون آقا به بهبهان گام نهاد و در میهمانی شركت جست . میزبان ، كه اندیشه ماندگاری وی در آن محله را در سر می پروراند. از آقا خواست در مسجد محل نماز جماعت بر پا كند و برای تبرك چند روزی به تدریس علوم اهل بیت علیه السلام بپردازد. فقیه وارسته سپاهان تبار، كه به چیزی جز هدایت مردم و پدید آوردن برادری و دوستی نمی اندیشید، خواسته بازرگان را اجابت كرد. بهبهانیان اندك اندك مقدمات زندگی آن دانشور پارسا را آماده ساختند و بدین ترتیب بهبهان منزلگاه مجتهد پاك رای آقا محمد باقر اصفهانی شد. و مسجد «امیر ابراهیم »پایگاه علمی وی گشت .

آن بزرگمرد منطقه ای گسترده را زیر پوشش انوار هدایت خویش قرار داد. با دانشوران اخباری بسیار مناظره كرده ، حوزه درسی پیشرفته ای پدید آورد و شاگردان بزرگی تربیت كرد. در سایه تلاشهای شبانه روزی آفتاب فقاهت یخهای روابط قنواتیان و بهبهان نشینان آب شد. اخباری گری برای همیشه از منطقه رخت بر بست و اعتقادات و كردار مردم در مسیر درست آمد. گوهر یگانه دریای تحقیق سی سال از بهترین سالهای عمر پربركتش را در آن دیار به سر برد، با گروهی كه خود را از فقیهان بی نیاز می پنداشتند مبارزه كرد. و سرانجام وقتی ماموریت الهی اش را پیروزمندانه به انجام رساند با شنیدن اخبار نگران كننده پیشرفت اخباریان در كربلا و نجف عزم سفر به آن نواحی كرد تا با منطق روشن خویش شبهه های خبرگرایان را از حریم دین دور سازد.

دیار نور

مجتهد گران پایه بهبهان در مهاجرت خویش نخست به حریم آسمانی امیر مومنان علی علیه السلام گام نهاد. چند روزی در درس بزرگان آن دیار حضور یافت و چون پژوهشهای آن استادان را برای خویش سودمند نیافت به كربلا، كه مركز آمد و شد اخبارگرایان شمرده می شد، شتافت .

حریم پاك سالار شهیدان در آن روزگار موقعیتی شگفت داشت . شدت پیشرفت اخبارگرایی در میان استادان و دانشجویان آن سامان چنان بود كه خواندن اصول را حرام می شمردند و كتابهای مجتهدان را با پارچه می گرفتند تا دستشان نجس نشود. سرور دانشمندان شیعه ناگزیر در زیرزمین و دور از چشم اخباریان بساط تدریس گسترد و شاگردانی چند را از دریای بی پایان اندوخته ها و پژوهشهای خویش برخوردار ساخت .

ناگفته پیداست كه آن آفتاب هدایت هرگز تنها به قاضی نمی رفت و خود را برتر از دیگران نمی دید بنابراین برای آگاهی از اندیشه های اخباریان كربلا و نقد و بررسی آن در درس استاد بزرگ دانشوران شهر حضرت شیخ یوسف بحرانی حضور یافت . ولی بزودی دریافت كه او سختی متین تر و قوی تر از دیگر دانشمندان اخباری بر زبان نمی راند. پس تصمیم گرفت دیار خردستیزان را ترك گوید و در سرزمینی دیگر آزادانه به تدریس و تحقیق پردازد اما یك رویای صادق وی را از این كردار باز داشت . آن فقیه فرزانه سرور شهیدان را در خواب دید. امام حسین علیه السلام به او فرمود: راضی نیستم از شهرم برون روی .

با این رویا اندیشه هجرت از ذهن استاد مجتهدان حوزه های علمی تشیع بیرون رفت و بر آن شد پیوسته در آن شهر آسمانی اقامت كند. فقیه بزرگ بهبهان به پیشنهاد جمعی از دین باوران محله زندگی خویش اداره مسجدی را به عهده گرفت و به اقامه نماز و ارشاد مردم پرداخت .

بی تردید محقق بزرگی چون وی هرگز نمی توانست در برابر انحرافهای رایج دیده بر هم نهد و آسوده بنشیند. ولی از كجا و چگونه باید آغاز می كرد؟

آنچه وحید روزگار برگزید بهترین پاسخ این پرسش به شمار می آمد. او چنان می اندیشید كه باید كار را از بالا آغاز كند و به مناظره و گفتگو با استاد بزرگ شیخ یوسف بحرانی روی آورد.

این عزم با یك رویای صادق تقویت شد و بدین ترتیب زمان رویارویی اندیشه ها فرا رسید. نبرد علمی سرنوشت ساز با مراجعه سید به خانه استاد حوزه كربلا آغاز شد. هنگامی كه آن بزرگمرد به خانه شیخ وارسته حضرت یوسف بحرانی رسید، گفت : امشب حضرت سید الشهداء را در خواب دید. آن جناب به من فرمود: ناخن خود را بگیر!

از خواب برخاستم و چنان تعبیر كردم كه مراد از میان برداشتن اخباریان و بحث و مناظره با آنهاست . اكنون آمده ام كه با شما در این باره بحث كنم .

استاد گروه اخباریان مردی پرهیزگار و روشن بود. او، كه به نوشته برخی از تاریخ نگاران به مسلك خبرگرایی انتقادهایی داشت و از ابراز باور خویش ‍ در برابر ناآگاهان هراسناك بود، رای سرور فقیهان شیعه را پذیرفت و با او قلبی مهربان و رویی گشاده به استقبال اندیشه مجتهد تازه وارد كربلا شتافت . آن بزرگان روزها و شبهای بسیار با یكدیگر بحث كردند.

ادامه دارد...


منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه.

تهیه و تنظیم: سید صدرالدین مرتجی-گروه حوزه علمیه تبیان