تبیان، دستیار زندگی
عده قلیلی كه صد نفر هم نبودند و پیشاپیش سردار سپه به مجلس آمده بودند از مردم كتك خورده ، متواری شدند . ده دقیقه طول نكشید كه سردار سپه شلاق به دست با همراهان وارد شد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روزی كه به چهره رضاخان تف انداختند


عده قلیلی كه صد نفر هم نبودند و پیشاپیش سردار سپه به مجلس آمده بودند از مردم كتك خورده ، متواری شدند . ده دقیقه طول نكشید كه سردار سپه شلاق به دست با همراهان وارد شد

رضاخان

روز 28 اسفند 1303 یكی از نمایندگان وابسته به رضاخان در مجلس شورای ملی به چهره آیت الله سید حسن مدرس سیلی زد . فردای آن روز اهالی بازار تهران با تعطیل كسب و كار خود به سوی میدان بهارستان آمده و به داخل مجلس هجوم آوردند . در همین روز رضاخان نیز در پناه گروهی كه شعار «زنده باد جمهوری» سر می دادند وارد مجلس شد . در این واقعه ، رضاخان مورد حمله ناراضیان قرار گرفت . ملك الشعرای بهار در كتاب «تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران» در باره این رویداد چنین می‌نویسد :

.... عده قلیلی كه صد نفر هم نبودند و پیشاپیش سردار سپه به مجلس آمده بودند از مردم كتك خورده ، متواری شدند . ده دقیقه طول نكشید كه سردار سپه شلاق به دست با همراهان وارد شد و به سختی از میان مردم عبور كرد تا رسید به جمعیتی كه به سخنرانی ناطقی گوش می دادند . به دستور سردار سپه چند نفر از صاحب منصبان با شمشیر و جمع دیگری با ته تفنگ یا سرنیزه به مردم حمله كردند . بزن بزن شروع شد . نرده میان باغ و كتابخانه خراب شد و جرزهایش كه از آجر بود به روی مردم افتاد . دشنام به رئیس دولت و هتاكی به وكلا شروع شد . مردم با سنگ و چوب و آجرپاره و غیره به سردار سپه حمله كردند . من خود شاهد صحنه بودم و آن را از كسی نشنیدم .

یكی از همراهان سردار سپه به او سیلی زد و او را به پاسبانان سپرد تا به حبس ببرند . در مقابل حملات مردم به سردار سپه ، وی از خود دفاع می‌كرد . من چون اوضاع را وخیم دیدم با عجله از عمارت پایین آمدم و سردار سپه را كه متوحش شده بود به سرسرا راهنمایی كردم

دیدم كه سردار سپه در حالی كه شنل آبی بر دوش داشت و در كنار باغچه مجلس ایستاده بود ، شیخ معممی كه گویا حاج شیخ مهدی سلطان بود جلو آمد ، ابتدا چیزی به او گفت و سپس به روی او تف انداخت . یكی از همراهان سردار سپه به او سیلی زد و او را به پاسبانان سپرد تا به حبس ببرند . در مقابل حملات مردم به سردار سپه ، وی از خود دفاع می‌كرد . من چون اوضاع را وخیم دیدم با عجله از عمارت پایین آمدم و سردار سپه را كه متوحش شده بود به سرسرا راهنمایی كردم ...

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان


منبع: موسسه مطالعات و پزوهش های سیاسی